آنِ۵۷ 🇮🇷
تولستوی و مبل بنفش شروع🌿 ۲۵ ۱۲ ۰۲ ┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─ ▣⃢🪴 @Anne57
تولستوی و مبل بنفش
پایان🌿
۲۸
۱۲
۰۲
https://behkhaan.ir/reviews/2f40497d-d358-435a-8406-1a826ccf8b7c?inviteCode=7299F6C76BE
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
در حیرت از این نباش که چرا سحرها، میل به برخاستنت نیست،
و میل به راه رفتن، دویدن، جهیدن و خندیدن...
در حیرت از این همه دل مردگی، بی حوصلگی، دلتنگی، خستگی و فرسودگی نباش...
درحیرت از این نباش که نمیتوانی زیر لب زمزمه کنی، آواز بخوانی، به آوازهای دیگران گوش بسپاری
برانگیخته شوی
به شوق وشور بیایی
گریه کنی، فریادهای شادمانه برکشی
مهرمندانه و راضی به دیگران - به دختران و پسران جوان
به لبخند های شیرین واشک ريختن های پرمعناشان نگاه کنی...
ودرحیرت از اینکه عظمت کوه ها را ادراک نمیکنی...
شوکت رودخانه ها را...
لطافت مهتاب را...
رویا آفرينی ابرها را...
دشت ها
کويرها
گل ها
پرنده ها
و نگاه های پنهانی را...
و زیبایی خیال انگیز باران، برف، نسیم، جاده و جنگل را...
عزیز من!
عشق را قبله نکردی تا پرواز را یاد بگیری...
شادمانه گریستن را
به تمامی دیدن، شنیدن، بوسیدن،لمس کردن را...
رابطه یی زنده و پویا با اشيا برقرار کردن را
به نیروی لایزال تبدیل شدن را
نه فقط به فردا
به هزاران سال بعد اندیشیدن را....
نه فقط به مردم یک محله، یک شهر، یک سرزمین
بل به انسان اندیشیدن را....
عزیز من!
آخر عاشق نشدی
تا برای بودن، رفتن، ساختن، خواندن
جنگیدن، خنديدن، رقصیدن
و خوب و پر شکوه مردن دلیلی داشته باشی...
آخر عاشق نشدی عزیز من!
چه کنم؟
چه کنم که نخواستی یا نتوانستی به سوی چیزی که اعتباری، شکوهی، ظرافتی، لطفی، ملاحتی، عطری، و زیبایی یگانهیی دارد، پلی از ابريشم هزار رنگ عشق بسازی
و بندبازانه آن پل ابریشمین را بپیمایی...
چه کنم؟
از عشق سخن باید گفت؛ همیشه از عشق سخن باید گفت...
#آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
آنِ۵۷ 🇮🇷
در حیرت از این نباش که چرا سحرها، میل به برخاستنت نیست، و میل به راه رفتن، دویدن، جهیدن و خندیدن...
عشق را قبله نکردی تا پرواز یاد بگیری....🕊
ناتور دشت📚
هولدن آرزو دارد که ناتور یک دشت بشود که در آن هزاران کودک مشغول بازی هستند. ناتور دشت به معنای نگهبان دشت است. او برخلاف آنچه پدر و مادرش میخواهند هیچوقت خواهان به دست آوردن شغلهایی نبوده که ازنظر آنها خوب و مناسب هستند.
شروع
۲۸
۱۲
۰۲
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
آنِ۵۷ 🇮🇷
برای انتخاب دفتر چند روزی دست دست کردم. مونده بودم بینِ : حس مجرد از کسی بودن و و رهایی دفتر سمت چ
سال پر برکتی باشه انشالله❤️
#بولت
23.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای بار هزارم پخشش میکنم و سعی میکنم از صفحه گوشی وارد اتمسفر اونجا بشم و مدت کوتاهی نفس بزنم...💔
هدایت شده از چیمه🌙
.
وقتی شروع به نوشتن میکنم، به اتفاقات حساستر میشوم، به تمام چیزهایی که دوروبرم هستند و بقیه زیاد بهشان توجهی نمیکنند. ممکن است هر روز به دریافت جدیدی از خودم با دیگران برسم و شاهد تصویری از خودم باشم. بعد کمکم برای این دریافتهای جدید اسم میگذارم. بیپرواتر و پذیرندهتر از آدمی که نمینویسد جدایشان میکنم، بهشان فکر میکنم و خودم را قضاوت میکنم. چیزی که این چند روز درگیرش بودم این بود که از تقلید و تکرار حس خوبی نمیگیرم. از رقابت کردن با آدمها متنفرم.
اگر حس کنم به کسی حس رقابت دادهام، انتخابم دور ایستادن و به نبرد خودم رفتن است. هنوز شک دارم حسودتر شدهام؟! این خودخواهی ثمره ادبیات و تنهایی است؟! به دوستم گفتم چقدر سخت است از صمیم قلب خوبی را فقط برای خودم نخواهم. بهم گفت باید یاد بگیرم از شادی و خیرخواهی برای دیگران لذت ببرم و بعد این جملات یوسا را برایم فرستاد. «درحالیکه یک زندگی در پیش داریم، داستان مینویسیم تا صدها شکلِ دیگرِ زندگی، که دلمان میخواست تجربه کنیم، بهنحوی از سر بگذرانیم.»
@chiiiiimeh
.