#روزنگار
ذهنم پر مسألس اما انقدر شخصیه که فقط یه رفیق امن و همدم غار نیاز دارم تا بتونم براش بگم...مجازی برام اینجور وقتا خیلی پوچ و بی معنیه...با تعداد بالایی آدم در ارتباطی اما آخرش به آدم هایی نیاز داری که بتونی دستشونو بگیری و تو بغلشون بباری..مجازی کم داره این آپشنو💔
۳۱
۰۵
۰۲
روز آخر مرداد
#روزنگار
چرا زن بودن...و زن مذهبی بودن...پر از محدودیته؟
مثلا بهره ما از تجربه عشق و ارتباطات عمومی تا حدود زیادی متفاوت از اکثریت جامعه شده...بهره ما از اثر اجتماعی محدود شده طبق دید بعضی ادما به خونه داری صرف....
جسارت و خودش بودن رو تو طیف مقابل بیشتر دیدم متاسفانه...
.
چقدر خودمون خواستیم اینطور باشه و چقدر خداخواسته؟
۲
۰۶!!!
۰۲
هدایت شده از لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
﴿وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا﴾
#روزنگار
از اول محرم دارم روایت اطراف از روضه هایی که زندگی میکنیم را میخوانم که امسال با نام مهمان گاه چاپ شده...
برای امشب به روایت (واعدنا) و (رندخام) رسیدم.
ارتباط نگرفتم...حس ناخوداگاه پشت بخشی از متنها اذیتم میکرد.. ردی از غرور در برابر دستگاه امام حسین توی متن ها میدیدم...
در روایت رندخام راوی میگفت که به واسطه سفر و عکاسی دیگر ادم چهل سال پیش نیست و دین و باور برایش معانی قبل را ندارد...
من تغییر را درک میکنم اما نمی توانم با این نوع نگاه کنار بیایم...نگاهی که باور صادق و یقینی ای که به شبهه و شک آلوده نشده ساده ببیند...
در روایت واعدنا راوی برای رهایی از زندان سیاسی خود در سال ۸۸، راهکار چله گرفتن را به بوته ازمایش و امتحان میبرد که آیا جواب میدهد یا نمیدهد..
من اطراف را درک میکنم. میخواهد روایت روضه هایی باشد که ما ۸۰ ملیون زندگی میکنیم...اما کاش در اطراف امسال هم مثل سالهای قبل از آن ادم های ساده که کمتر به شک دچار شده اند بیشتر میگفتید. نمی دانم شرایط سیاسی این یکسال چقدر روی گزینش متنها اثر داشته...
پ.ن:حسی بود که از دو متن امشب گرفتم. ممکنه یه نفر دیگه بخونه و حس متفاوتی داشته باشه...
۲
۰۶!!
۰۲
هدایت شده از از نگاه راحله 🕊️
"بسم الله الرحمن الرحیم"
مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ
در جامعۀ شما، مؤمن و منافق مخلوطاند و خدا بنا ندارد مؤمنان را در این وضع رها کند. پس آزمایشتان میکند تا افراد پلید و پاک را از هم جدا سازد.
همینطور، خدا بنا ندارد از اسرار غیبی آگاهتان کند؛ ولی به پیامبرانِ برگزیدۀ خودش اسرار غیبی را میگوید. بنابراین خدا و پیامبرانش را باور کنید. اگر ایمان واقعی داشته باشید و مراقب رفتارتان باشید، پاداشتان بزرگ خواهد بود.
سوره آلعمران 💕 آیه ۱۷۹
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh
آنِ۵۷ 🇮🇷
"بسم الله الرحمن الرحیم" مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
البته انسان را ما آفریدهایم و وسوسههای درونیاش را خوب میدانیم؛ چونکه ما از رگ گردن به او نزدیکتریم!
سوره قاف/آیه۱۶
دقیق بگویم نزدیک به یک سال شده که در این چاه گرفتارم...:
در هر فضای حقیقی و مجازیای که هستم
دوان دوان خودم را میبرم در مرز درگیری. درگیری فکری، تمدنی، سبک زندگی، هویت یا هرچه اسمش را میگذارید.
میرسم لب دعوا...تا توان دارم از مغزم استدلال میکشم و جواب میدهم...نقطهی روشن این بچه مثبت بازی هایم این است که نقص های فکری و تحلیلی ام را پیدا میکنم. میفهمم کجا کم دارم. کجا شک دارم. کجا شبهه دارم.
سعی میکنم غنی باشم و حرف هایم را با تکیه بر استدلال بزنم.
اما لحظه ای میرسد که طرف مقابلم فراتر از یک مخالف عادی قد علم میکند..
آن لحظه ایستاده ام لب خط و به دشمنم نگاه میکنم. دشمنی هایش را میبینم...
میخواهم مثل همیشه واکنش درست را نشان دهم
اما...
میبینم تنها هستم و آنها بیشمارند...
ما نیز بیشماریم. برای استدلال های تک نفره خوبیم. اما جایی هست که باید جمع باشیم تا علاوه بر استدلال ها، دست خدا تکیه گاهمان باشد...
جایی که وحدتمان چشم دشمن را کور کند...آن لحظه اغلب در حقیقت و مجاز تنها گوشهی رینگ افتاده ام...چون از همراهانم در اعماق دریای یقین و ایمان کسی خودش را تا لب خط نرسانده...یا من بی گدار و تنها به سطح دریا زده ام و با موجی از کف که وجودشان گذراست گیر افتاده ام.....
آن لحظه احساس عجیبی مخلوط از غم و تنهایی دارم....
یکسال بود که این حس را داشتم...تا اینکه
تب و تاب سفر اربعین دوباره شروع شد.
حس میکنم امام حسین قلبم را آرام آرام به ساحل امن خودش برد. اربعین درست در لحظه ای که محتاج آن بودم رسید...
در جادهی منتهی به کربلا جمعیت موج برمیدارد. نه فقط ایرانی...این بار از سراسر این سیارهی معلق در فضا همه آمده اند...
امام حسین همه ما را دور هم جمع کرده...آدمهایی که در کنار هم خودشان را رسانده اند به مرز درگیری؛چه آگاهانه چه عاشقانه...با هم موج بر میداریم، قدم میزنیم، میخوابیم و نفس میکشیم...زوار حسین در کنار هم هستند...فردیت هایشان جمع شده و گویا اینبار
دست خدا همره ماست...
اگر صادق باشیم.
#خط_روایت
#روایت_مردمی
#روایت_اربعین
@bakhodamhastam࿓
آنِ۵۷ 🇮🇷
دقیق بگویم نزدیک به یک سال شده که در این چاه گرفتارم...: در هر فضای حقیقی و مجازیای که هستم دوان دو
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقهی خاتم