غروب بود. حس میکردم دنیا را آب برده. خوف کردم که آدم دیگری را به دنیایی بیاورم که چیزی از خیر و زیبایی هایش نمانده.
حس کردم دنیای ۵۰ سال بعد خیلی تاریک تر از چیزیست که توی ذهنم دارم:
از همجنس بازی گرفته تا ظلم های بزرگ، جنگ ابرقدرت های عوضی بر سر آب یا هرچیز دیگری، زندگی بین زن و مردهایی که شهوت بازیشان ته و حد ندارد و هر روز چیز جدیدی رو میکنند و
ایران شمع کوچکی وسط همه آنهاست که نمیدانم تا کی دوام بیاورد و روشن بماند. همین حال و هوا یازدهم رمضانم را پر کرده بود. به رسم جزخوانی روزانه، جز یازده و سوره یونس را میخواندم
به آخر سوره رسیدم. آیهای برای من نازل شده بود؛
وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
و اگر خدا گزند و آسیبی به تو رساند، آن را جز او برطرف کنندهای نیست، 🌿و اگر برای تو خیری خواهد فضل و احسانش را دفع کننده ای نیست؛ خیرش را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است.
یونس (۱۰۷)
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
هدایت شده از |بهارنارنج|
🪴
کلمه، ناموسِ نویسنده است.
📖#حرکت_در_مه
🔰 @baahaarnaranj
آنِ۵۷ 🇮🇷
پرنده به پرنده آن لاموت🌿
پرنده به پرنده
آن لاموت🌿
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
امشب هوس کردم از تنهایی بنویسم.
لیستی از وقت هایی دارم که احساس تنهایی میکنم:
_وقت هایی که برای بیست نفر پیام های مختلف بسته به شخصیت و علاقههایشان میفرستم و تیک سین میخورد بدون هیچ بازخورد یا پیام متقابلی.
_وقت هایی که نمیتوانم با شوخی های بی مزه یا حرف های غیر منطقی در جمع همراه شوم تا بچه پایه و اهل معاشرتی به نظر برسم.
_وقت هایی که حس درونی درونی درونی ام چه شادی چه غم،
فقط بین خودم و خدا مانده و کسی را پیدا نکردم که شبیه به من باشد یا آنقدر من را بفهمد که به اندازه من خوشحال یا غمگین شود.
_وقتی با کسی فاز صمیمی برمیدارم و لحن خودمانی میگیرم اما برای او هنوز (شما) هستم.
_و خیلی وقت های دیگر...
تنها شدن یا تنها بودن حکمتی دارد؟
حتما دارد.
یکیش همین نکته نغزیست که علیرضا پناهیان فرموده.
۴
۰۱
۰۳
#روزنگار
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57