نام #سقا دیده ها را خوب گریان می کند
دیده ی پر #اشک را سقا چراغان می کند
او بُود باب #الحسین ذُخر الحسین عبد الحسین
#عالمی را بر در ارباب مهمان می کند
هر که می گوید #حسین آغوش بگشاید بر او
بر دل #سینه زنان لطف فراوان می کند
#دست داده تا بگیرد دست هر افتاده را
این #اباالفضل است بر ما لطف و احسان می کند
” خلق می دانند در بهدار ی قرب #حسین
دردها را بیشتر #عباس درمان می کند”
مادرش #ام البنبن هم ضامن عشاق اوست
در #قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند
#دست او بر دست #زهرا روز محشر دیدنی ست
#دست او مشکل گشایی از محبان می کند
پیش او از معجر #زینب سخن گفتن خطاست
این سخن #عباس را زار و پریشان می کند
سی شب ماه محرم باید از #عباس گفت
گفتن از او لطف #مهدی را نمایان می کند
(جواد حیدری)
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
#دستها شـُل شد و افتاد و دلِ ماه شکست
یاد لبـهـایِ گلِ #فاطـمه بی تابش کرد
یادِ آن #غنچه که از #تشنگی و غم غش کرد
با خودش زمزمه میکرد و #مناجات و دعا
دیگر این دست میآید به چه کارِ #سقا؟!
دستِ من #خیس شده دستِ #رقیه خشک است
بهتر این است که #برگردم از اینجا بی دست
یادش افتاد نـظـر کرده به #آبِدریا
گفت: جا دارد اگر من بدهم #چشمم را
ذکرِ #یاحـیدرِ او داغِ دلِ صحرا شد
#گـُرز آمد #سـرِ او مثلِ سرِ مولا شد
#سرِعباس شبـیهِ سرِ بابا شده بود
#فرقِ سر تا دمِ اَبرویِ عمو وا شده بود
بسته شد #دیده یِ ماه و کمرِ شاه شکست
چند باری پسرِ فاطـمه در راه نشست
میگذارد به رویِ چشمِ تَرَش #قرآن را…
یا که بوسه زده با گـریه به #دستِ سقا
پسرِ فاطمه از زندگی اش سیر شده
#شیر را روی زمین دیده زمین گیر شده
#زینب آمـاده یِ دورانِ #اسارت میشد
#عمو افتاد و به #ارباب #جسارت میشد
به زمین #خوردنِ ارباب کـرم خندیدند
#عمو افتاده و میسوخت حرم… خندیدند
نفسِ #عمـّه یِ سادات شده تنگ چرا؟!
#گوشواره بِبَر اما… بی حیا #چنگ چرا؟!
سرِ #سـاقـیِ حـرم بر رویِ نِی پهلو زد
ندبه خوان #عمه شد و به محملش #اَبرو زد»
«حسین ایمانی»
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
دست بر سینه رو به #کرب و #بلا
السلام علیک یا #سقا
قمر خانواده #خورشید
#صدقه دارد این قد و بالا
پسر چهارمِ امیر #حُنین
دست بر سینه بنی #الزهرا
چشم و ابروی تو سپاه #حسین
کاشف الکرب #سید الشهدا
سیزده ساله فاتح #صفین
سومین بچهْ شیرِ، #شیرِ خدا
ارمنیها #مُرید نام تواند
شاهدم سفرههای #تاسوعا
نامِ تو هم ردیف یا #فَتّاح
#چشمهایت مُفَرِّجُ الغَمّاء
تو که هستی، #حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو #عاشورا
#سایبانِ مُخَدّراتِ حرم
پشتْ گرمیِّ #زینب کُبری
#إعطِنی یا کریم، انا سائل
مستجیرٌ بِکَ ابوفاضل
#دست گیرِ همه خدایِ ادب
#دست پرورده امیر عرب
نسلْ در نسلْ خاک پایِ توایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به #نسبْ
سفره ات بهر #سائلان پهن است
صورتت #شیر و خالِ تو، چو رطب
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
در این غوغای بی آبی، که #خشکیده همه گل ها
به اَمر تو شدم، #سقّا، منم عبد و تویی مولا
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
#علمدارم چه غم دارم، که از دستم علم افتد
مباد از دفتر #عشقت، به نام من قلم افتد
شود جانم به قربانت، به #قربان تن و جانت
خدای #کعبه جز رویت، نداده قبله ای یادم
نماز آخرم بود، و به سر بر #سجده افتادم
شود #جانم به قربانت، به قربان تن و جانت
ببین از بادۀ عشقت، به #میدان مستی افتاده
مگر دامان تو گیرد، به #راهت دستی افتاده
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
امیر لشگرت #بیدست، میان لشگری مانده
بیا بنگر ز پروانه، فقط #خاکستری مانده
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
به تو شرط #وفاداری اگر بر جا نیاوردم
کمک کن تا که برخیزم، به دور #مادرت گردم
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
ببین احسان یک #بانو، سرم بگرفته بر زانو
به چشمِ پر ز خون دیدم، گرفته دست بر #پهلو
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
گل #امالبنین #عباس، به دریا تشنه لب پا زد
به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به #دریا زد
شود جانم به #قربانت، به قربان تن و جانت
(علی انسانی)
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01
ت بده از داغ #شقایق بنویسم
از بغض #گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن #ساقی عاشق بنویسم
نم نم به #خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از #معرکه دلدار نیامد
“ای اهل حرم میر و #علمدار نیامد”
در هر قدمت هر #نفست جلوه ی ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای #فرات است
#عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیده ی #خونبار نیامد
“ای اهل #حرم میر و علمدار نیامد”
#سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دل ها همه #مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و #عطش بود و جراحت
دلواپس #طفلان حرم بود نگاهت
#سقای ادب جلوه ی ایثار نیامد
“ای اهل حرم میر و #علمدار نیامد”
افتاد #نگاه تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی به #دل آب زدی آب دلش ریخت
#فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجده ی خونین تو محراب دلش ریخت
صد حیف که آن یار #وفادار نیامد
“ای اهل #حرم میر و علمدار نیامد”
انگار که در #علقمه غوغا شده آری
خونبار ترین #واقعه بر پا شده آری
در بزم جنون نوبت #سقا شده آری
دیگر پسر #فاطمه تنها شده آری
این قافله را #قافله سالار نیامد
“ای اهل #حرم میر و علمدار نیامد”
ای علقمه از #عطر تو لبریز، برادر
ای قصه دست تو غم انگیز، #برادر
بعد از تو بهارم شده #پاییز، برادر
برخیز! #حسین آمده برخیز! برادر
#عباس ترین حیدر کرار نیامد
“ای اهل #حرم میر و علمدار نیامد
🐬حـ#ـــــــــال خـ#ـــــــــوب با شعـ#ــــــــر🌸🍃
💛⃢🌼eitaa.com/joinchat/460718545C2337e20a01