🔰 کسی که هر #شب_جمعه
سوره واقعه را بخواند:
● خداوند او را دوست می دارد.
● محبوب همه مردمانش می گرداند.
● و هرگز در دنیا گرفتار بدبختی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد.
● و از همراهان امیرالمومنین علیه السلام خواهد بود.
📚ثواب اعمال، ج۱، ص۱۱۷
📚بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۰۷
#التماس_دعا
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استوری شب جمعه
زیارت امام حسین علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ عَلیهِ اَلسَلام
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
.
حضرت زینب سلام الله حقیقتی روشن برای هدایت بشریت است تا نشان دهد میتوان مهر و عطوفت خواهری را با صلابت نطق در برابر ظالم و فخامت عقل و درایت در هدایت کاروانی سترگ در هم آمیخت و مشعل صبح روشن را در شب تار برافروخت و وقار عرش الهی را به زمین آورد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
https://eitaa.com/Arbabhosyn
سرود و توسل ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
مثل یک قایق طوفان زده ام
مثل یک شیشه باران زده ام
مثل یک دست به دامان زده ام
که خوش این فال به دیوان زده ام
آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرت زینبِ سلطان نجف
بِنتُ الجَلال أُختُ الوِقار مرد آفرین روزگار
خاک دَرش نقش جبین هر خطبه اش دشمن شکن چون ذوالفقار
«عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»
نفس او دو هِجا بود حسین
زینب اینگونه دو تا بود حسین
با حسینش همهجا بود حسین
همحسن هم به خدا حسین
تا که او هست سری خم نشود
سر مویی زِ علی کم نشود
«عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»
جلوه در جلوه تنزُّل دارد
نـور در نـور تـسـلـسـل دارد
مصطفی در بغـلش گُـل دارد
فـاطـمـه هـسـت؛ تـأمّـل دارد
روز اول بـه خـدا گـفـت بَـلا
اِنَـمـاالـعِـشـق هـو الـکـربـبـلا
ذوالفقاری که دو دَم دارداوست
آنکه خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آنکه از صبر قدم دارد اوست
به عُلُـوَش که تـمام دین است
نامِ زینب چِقدر سنگین است
زیـنــبـی هــم قــدمِ ثــارُ الـلـه
زیـنــبـی بـا عَـلَـمِ ثــارُالـلـه
معنـیِ مـحـتـرمِ ثـار الـلـه
در حـجـابِ حـرم ثـارالـلـه
کیست او بیـرقِ غـیرت باشد
قسمِ حضرت حـجّـت باشد
عُلیا مخدره یا زینب ..
ذکر اباالفضله یا زینب..»
آتـشـم آتـشـی از سمت سحـر
شعلهام شعلهای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر نعرهام نعرهای از عمقِ جگر
“هـا عـلـیٌ بَـشـرُ کَـیـفَ بَشر
که بشر میشود اینگونه مگر؟
نوه ی نامی رسول الله
دختر حضرت ولی الله
بضعة فاطمه سلام الله
خواهر پاکباز ثارالله
همسر با وفای عبدالله
دائماً گردنش حبل الله
مقصد لا اله الا الله
نیتِ خالصاً لوجهِ الله
حاصل عمرِ فی سبیل الله
ددی اول قدمد بسم الله
«وحده لا اله الا الله...»
.
#۲۵آبان_سال_۱۳۶۱_شمسی
#عملیات_محرم
#تشییع_۳۷۰شهید_دریکروز
#شهدای_مظلوم_اصفهان
طبع شعرم بویی از عشق و شهامت می دهد
شهر خوبم ( اصفهان ) بوی شهادت می دهد
(ماه آبان) (شهر سلمان) بویی از غم می دهد
با عُروج لاله ها بوی (مُحرم ) می دهد
( اصفهان ) نصف جهان شد از قدمهای شهید
چونکه (صدها) لاله ی پرپر به شهر ما رسید
آخرِ ( آبانِ سال شصت و یک) در اصفهان
می روند آلاله ها بر روی دست عاشقان
از پَر پروازشان آوازه ها بر لب گرفت
چونکه نام این حماسه ( رمز یا زینب ) گرفت
این شهادت ها دوباره شهر ما زیبنده کرد
یاد عاشورای سال شصت و یک را زنده کرد
یا رب این خیل شهیدان با حسین محشور کن
روحشان را بر سرِ خوان علی مَسرور کن
.
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زينب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نوا گر ز كوثر و تسنيم
روان به خانه ی زهرا،به بوی زينب بود
هزار چشمه ی خورشيد، از كرانه ی شب
دميده از دل مهتاب، و چشم كوكب بود
شكوفه بار لب مرتضی بباغ دعا
ستاره ريز دم مصطفی ،به يارب بود
شراب نور زخمخانه ی سحر، جوشيد
كه جام سرخ شقايق،ز می لبالب بود
۸
اگر چه “زين اب ”و را نهاد نام، رسول
خدای داند، كاو زينب “ام و اب” بود
زنی به همت و مردی، به مردمی سوگند
پس از حسين سپهدار عشق، زينب بود
🔸شاعر:
#مشفق_کاشانی
___________________________
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
ألا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت
به خاک بوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت
سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دست پرور آن مادر گران قدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینه ی سینه ای گذاشته ای
که بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت
تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی هم تراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حد کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت
چه بانویی که به هنگامه ی اسارت هم
وقار داشت، حیا داشت، شرم و عفت داشت
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت
چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت
چه بانویی که به خورشید خون گرفته ی عشق
به قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت
دل تو بود پر از التهاب شوق حسین
که لحظه لحظه ی عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت
«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد»
ستاره ی سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی هیهات
کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت
تو خطبه خواندی و در چهره ات تجسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روح نوازت که رنگ محنت داشت
به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشست
کلام روح فزایت که رنج غربت داشت
هلال یک شبه ات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت
پس از زیارت خون سر تو از محمل
شفق طلوع نمی کرد اگر مروت
🔸شاعر:
#مشفق_کاشانی
_______________________________
🔹
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
خانه فاطمه آنروز تماشایی بود
که فضا جلوه گر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد جبریل
با ملائک همه در حاال صف آرایی بود
به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشه خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه او را به بر اورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود
دختری داشت در آغوش محبت زهرا
که سراپا همه ایینه زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن آل عبا در دو جهان آقایند
وز شرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموخته اند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه غیر معلم شده است
تا به این مرتبه اش پایه دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبه خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافله عشق به تنهایی بود
یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیده ام کور که شد خاک نشین ره شام
آنکه خاک در او سرمه بینایی بود
🔸شاعر:
#استاد_موید
___________________________
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
ای به محمد بهشت، یاسمن آورده ای
همسر شیر خدا شیر زن آورده ای
محور هر پنج تن پنج تن آورده ای
هم سخن مرتضی همسخن آورده ای
هاجر و سارا است این، مریم عذراست این
دختر زهراست این، زینب کبراست این
دخت ولی خدا اخت حسین و حسن
دختر علم و کمال مادر صبر و رضاست
یک حسن و یک حسین یک علی مرتضی ست
فاطمه ی دومی در بغل مصطفی ست
هر سخنش یا حسین هر نفسش یا اخاست
فاضله و عالمه، فاطمه ی فاطمه
قبله ی جان همه، بر لب او زمزمه
زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن
آینه ی پنج تن طلعت زهرائیش
می برد از خلق دل خلقت طاهائیش
سینه ی صحرایی و دیده ی دریائیش
همره مادر رواست ام ابیهائیش
صبر علمدار او، حلم گرفتار او
داغ شرر بار او، درد خریدار او
عصمت و زهد و حیا بر تن او پیرهن
از شب میلاد بود شعله ی تاب و تبش
پیشتر از جد و باب خوانده خدا زینبش
قصه ی کرببلا زمزمه ی هر شبش
فاطمه از جان و دل بوسه زند بر لبش
روح و روانش حسین، تاب و توانش حسین
جان و جهانش حسین، ورد زبانش حسین
نطق و بیان علی در نفسش موج زن
عشق سرافراز او صبر زمینگیر او
اشک شب فاطمه ریخته در شیر او
زخم شهیدان عشق آیه ی تطهیر او
آیه ی بالای نی تشنه ی تفسیر او
درس نیاموخته، شمع صفت سوخته
چهره بر افروخته، دیده به ره دوخته
تا چه شبی با حسین کوچ کند از وطن
خون خدا شهر عشق زینب کبری درش
فخر کند فاطمه خوانم اگر کوثرش
شجاعت از حیدر و شهامت از مادرش
بر سر نی آفتاب گشته به دور سرش
کوفه کشد انتظار، می دهد از کف قرار
تا که شود آشکار، صبح وصال دو یار
گردش خورشید و ماه بین دو صد انجمن
ای هدف انبیاء زنده ز ایثار تو
چشم خدا نوک نی طالب دیدار تو
سرخی خون حسین زینت رخسار تو
معجزه ی حیدری منطق و گفتار تو
حیدر را حیدری، کوثر را کوثری
قرآن را منظری، زهرای دیگری
در ادب و در کمال در عمل و در سخن
هر که حسینی بود فطرت او زینبی است
زنی که با عفت است عفت او زینبی است
حجاب او زینبی است عصمت او زینبی است
همت او زینبی است غیرت او زینبی است
تو روح را مکتبی، تو علم را کوکبی
تو زین امّ و ابی، تو زینبی زینبی
زینب ظالم ستیز زینب دشمن شکنی
فاطمه و احمد و پنج امام همام
از تو به اوج جلال گرفته اند احترام
نیست عجب گر خدا بر تو رساند سلام
صبر تو در قتلگاه خرید جان امام
تو زینبی کیستی؟، حور، ملک، چیستی؟
چو فاطمه زیستی، اگر تو او نیستی
چگونه نازد حسین به صبرت ای ممتحن
-
تو از چهل مرز عشق به شام کردی سفر
تو هر قدم داشتی نوید فتح و ظفر
در اختیارت قضا در اقتدارت قدر
به هیجده آفتاب رخ منیرت قمر
به سینه ات چنگ ها، به پیکرت سنگ ها
به عارضت رنگ ها، در همه ی جنگ ها
زنی نداده چو تو شکست بر اهرمن
تو مصحف کربلا تو آیت محکمی
تو دختر فاطمه تو مادر عالمی
تو در کلاس رضا فراتر از مریمی
تو آبروی حسین به موج درد و غمی
خون خجل از روی تو، صبر ثنا گوی تو
دشت بلا کوی تو، مقاومت خوی تو
تو در قیام حسین چو جانی اندر بدن
تو آفتاب حجاز تو ماه ویرانه ای
تو در کنار حسین چراغ هر خانه ای
تو لاله ی فاطمه بین دو ریحانه ای
تو بانگ خشم خدا به پور مرجانه ای
شفای جانها دمت، جهان محیط غمت
ثنای عالم کمت، چه آورد «میثمت»
ثنای همچون تویی کجا بود حدّ من
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________________
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
در سرای عاشقی آه از دلم پا می شود
صورتم با اشک دیده.. باز زیبا می شود
راه تقوا پیشه کن در خدمت آیینه باش
پاکی مطلق در این وادی ست معنا می شود
با ولایت زندگی کن زندگی یعنی همین..
بنده ی خالص مطیع امر مولا می شود
در اطاعت بانویی را می شناسم بی بدیل
مانده ام مانند این زن خلق آیا می شود
با ادب زانو بزن.. تا که بگویم نام او...
در دل اهل خرد.. صبرش معما می شود
نام این زن.. زینب است.. زین علی..
دختر ام ابیها.. عشق بابا می شود
گفته اند صدیقه ی صغرا به این خلق عظیم
این چنین که می رود یک روز زهرا می شود
زنده کرده نهضت کرببلا را با دمش..
مریم آل محمد چون مسیحا می شود..
عاقله ست و عارفه حتی امینه عالمه
ای بنازم بر لقب هایش چه والا می شود
صاحب فضل ست و دانش؛ صاحب رزم علی
با کلامش در دل ویرانه.. غوغا می شود
گفته اند در روضه های زینبی بهر فرج
گر دعا کردی.. بدان که زود امضا می شود
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
___________________________