#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
گلان وحی، را پرپر که دیده؟
به گلشن، طایر بی سر، که دیده؟
تب و داغ و غل و زنجیر و دشنام
گلوی خشک و چشم تر که دیده؟
سوار ناقه با، بازوی بسته
زمین افتادن خواهر، که دیده؟
میان آفتاب شام و کوفه
رخ خورشید و خاکستر که دیده؟
به روی یاسها جای سفیدی
ز سیلی رنگ نیلوفر که دیده؟
به رخسار هلالِ اوّلِ ماه
خدایا هیفده اختر که دیده؟
نشان سنگ در بالای نیزه
سر پاک علی اکبر که دیده؟
سرود و رقص و جشن و پایکوبی
به دور آل پیغمبر، که دیده؟
چهل منزل به همراه سکینه
سر عباسِ آبآور که دیده؟
لبِ خشکیده و آوای قرآن
شراب و چوب و طشت زر که دیده؟
بگو «میثم» امام دستْ بسته
اسیر آن همه کافر که دیده؟
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#روضه و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•✾••✾•
حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد
مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد
سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید
نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است
زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم
ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم
اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند نوحه میخواند
پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی
برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول
درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول
الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی
زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد!
چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب
برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند
پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند
نبی زخون دل خویش چهره می شوید
درون خانه ی دربسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من
پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود
خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد
به باب خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد : همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم!
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
↫
#روضه و توسل ویژۀ روزهای پایانی ماه صفر و شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حنیف طاهری•✾••✾•
حوادثی است که قلبِ مدینه میلرزد
مدینه چون دل اُمت به سینه میلرزد
سپاهِ شب شده مستِ تصرف خورشید
نسیم شعله شد و در فضا شراره کشید
تمام وسعتِ ملک خدا شبِ تار است
چه روی داده که خورشید هم عزادار است
زِ کوه و دشت و بیایان خدا خدا شنوم
ز جن و انس و ملک وا محمدا شنوم
اجل دریده گریبانُ و اشک افشاند
امینِ وحی خداوند نوحه میخواند
پیام میرسد از خشت خشتِ خانۀ وحی
که منقطع شده از آسمان ترانه ی وحی
برونِ خانه اجل گشته گرم اذنِ دخول
درون خانه چکد خونِ دل زِ چشم بتول
الا الا ملک الموت ! ماتم آوردی
زِ آسمان به زمین یک جهان غم آوردی
زدیدن رخ تو گشته رنگ فاطمه زرد
چه سخت حلقه به در می زنی،نزن برگرد!
چگونه می کنی ای پیک مرگ دقّ الباب؟
که آسمان به سر خاکیان شده ست خراب
برو به سینۀ حیدر شرر نزن دیگر
به جانِ فاطمه سوگند! در نزن دیگر
عقب بایست! بگیر احترام این در را
برو یتیم مکن دختر پیمبر را
برو که طعنه بر این باب، دیو و دد نزند
به باب خانۀ توحید ، کس لگد نزند
پیمبرُ و علی و فاطمه کنار هم اند
تو ایستاده و این هر سه اشکبارِ هم اند
نبی زخون دل خویش چهره می شوید
درون خانه ی دربسته با علی گوید:
که یا علی بنشین با تو راز دارم من
به سینه شعله ی سوز و گداز دارم من
پس از رسول مقامت زکینه غصب شود
فراز منبر من دشمن تو نصب شود
خدای ، امر به صبرت کند در این اندوه
جواب داد علی: من مقاومم چون کوه
دوباره گفت پیمبر که ای امام مبین
شوی به شهر مدینه غریب و خانه نشین
فلک زغربتِ تو آه می کشد زِ نَهاد
به باب خانه ات آتش زنند از بیداد
جواب داد : همانا به صبر می کوشم
به حفظ دین خود این جام زهر می نوشم
رسول گفت چو کردی تحمل آن همه را
به پیشِ چشم تو سیلی زنند فاطمه را
تو ایستاده و با چشم خود نگاه کنی
درون سینه ی خود حبس سوز و آه کنی
در آن میانه علی سخت در خروش آمد
کشید ناله و خون در دلش به جوش آمد
اگرچه بود وجودش پر از شراره ی خشم
به روی فاطمه چشمی گشودُ گفت به چشم!
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
↫
*میدونید کجا دادِ علی بلند شد ؟!.. اینجا چشم گفت ، صبر کرد .. شبی که فاطمه رو خاک کرد ، کنارِ قبر گفت فاطمه :
تا قيامت نه، پس از واقعه محشر هم
ناله يا اَبَتايش نرود از يادم! ..*
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید
دری که بود به دارُالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبرائیل
دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل
دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
زِ عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چلّه ی سقیفه شتافت
گلویِ اصغر و قلب حسین هر دو شکافت
سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کربُبَلا
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ .. این دو سه روزِ آخر هر کاری کردی سفره داره جمع میشه .. گرچه این چشمه ی جوشان اشک و ناله مون آرام نمیشه تازه شروع گریه برا مادرِ ساداتِ .. آماده ای روضه بخوانم ؟! یه جمله عرض توسل و التماسِ دعا .. درِ حجره باز شد ، نفسایِ آخرِ پیغمبر دیدن حسین اومد رو سینه ی پیغمبر قرار گرفت .. هی صورتشُ به سینه ی مبارک میکشه .. بی بی ما هنوز دستش سالمه ، اومد حسینُ از رو از زو بدن برداره .. پیغمبر چشم های مبارکشُ باز کرد ، فاطمه جان بزار حسین رو سینه م باشه .. حسین رو سینه مِ آرام جان میدم .. بریم کربلا.. حاجتمند و گرفتار زیاد ، مریضا رو فراموش نکنید .. یه وقتی هم زینب کنار گودال صدا زد یوم علی صدر المصطفی .. یه روز رو سینه ی پیغمبر دیدمت .. يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ قَتْلَى تَسْفِي عَلَيْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِيقٍ وَ عَدُوٍّ .
حسین .....
.
*میدونید کجا دادِ علی بلند شد ؟!.. اینجا چشم گفت ، صبر کرد .. شبی که فاطمه رو خاک کرد ، کنارِ قبر گفت فاطمه :
تا قيامت نه، پس از واقعه محشر هم
ناله يا اَبَتايش نرود از يادم! ..*
الا رسول خدا خون به سینه ام جوشید
که گفته هات همه جامه ی عمل پوشید
دری که بود به دارُالزیاره ات مشهور
دری که گرد از آن می زدود گیسوی حور
دری که بود پر از بوسه های جبرائیل
دری که حرمت از آن می گرفت عزرائیل
دری که نور فشاند به چشم عرش علا
ببین چگونه از آن دود می رود بالا
به باغ وحی، خزان دست باغبان را بست
که چیده گشت از آن میوه و درخت شکست
چه ننگ ها که خریدند یا رسول الله
زِ عترت تو بریدند یا رسول الله
چو امتت طلبیدند حبّ دنیا را
برای غصب خلافت زدند زهرا را
قسم به عزّت قرآن! قسم به ذات خدا!
سر حسین تو روز سقیفه گشت جدا
چه تیرها همه از چلّه ی سقیفه شتافت
گلویِ اصغر و قلب حسین هر دو شکافت
سقیفه در حرم کربلا شراره کشید
زگوش دخترکان تو گوشواره کشید
سقیفه کرد تن عترت تو را نیلی
سقیفه فاطمه ها را دوباره زد سیلی
همین که حق وصی تو غصب شد به ملا
سر حسین، جدا شد به دشت کربُبَلا
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
روزها و ساعاتِ پایانی ماهِ صفرِ .. این دو سه روزِ آخر هر کاری کردی سفره داره جمع میشه .. گرچه این چشمه ی جوشان اشک و ناله مون آرام نمیشه تازه شروع گریه برا مادرِ ساداتِ .. آماده ای روضه بخوانم ؟! یه جمله عرض توسل و التماسِ دعا .. درِ حجره باز شد ، نفسایِ آخرِ پیغمبر دیدن حسین اومد رو سینه ی پیغمبر قرار گرفت .. هی صورتشُ به سینه ی مبارک میکشه .. بی بی ما هنوز دستش سالمه ، اومد حسینُ از رو از زو بدن برداره .. پیغمبر چشم های مبارکشُ باز کرد ، فاطمه جان بزار حسین رو سینه م باشه .. حسین رو سینه مِ آرام جان میدم .. بریم کربلا.. حاجتمند و گرفتار زیاد ، مریضا رو فراموش نکنید .. یه وقتی هم زینب کنار گودال صدا زد یوم علی صدر المصطفی .. یه روز رو سینه ی پیغمبر دیدمت .. يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ يَا مُحَمَّدَاهْ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ قَتْلَى تَسْفِي عَلَيْهِمُ اَلصَّبَا . فَأَبْكَتْ كُلَّ صَدِيقٍ وَ عَدُوٍّ .
حسین .....
.
|⇦• مدح خوانی زیبا ویژۀ میلادِ اباالمهدی امام حسن عسکری سلام الله علیه به نفس حاج سید مهدی میرداماد
کیستم من؟ گوهرِ ده بحر نور کبریایم
آفتاب سامره، روشنگرِ مُلکِ خدایم
آسمانِ معرفت را در زمین شمسالضحایم
کعبهام، رُکنم، مقامم، مَروهام، سعیم، صفایم
منظـر حُسنِ خدا مصباح انوارُالهدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
من همان دریای نور استم، که نور از آن دمیده
دین و دانش را خدا، در موج موجم پروریده
انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده
در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده
بشنوید ای آسمانیهـا زمینیها صدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
چارده معصوم گل پیداست از باغ جمالم
نیست آگه از جلالم، غیر ذاتِ ذوالجلالم
تشنگانِ چشمۀ توحید را آبِ زلالم
بندهام اما چو حیِّ بیمثالم، بیمثالم
فیضبخشِ عالمی از شهر «سُرِّ مَن رآ»یم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
من علیِ بن جوادِ بن رضا را نورِ عینم
پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دِینم
گر چه در سنّ شبابم پیرِ خلقِ عالمینم
هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم
هم بُوَد زهد و کمال و عصمتِ خیرالنسایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
پیشتر از خلقتم بر چشم عالم، نور دادم
بر همه شور آفرینان تا قیامت شور دادم
پاسخ موسی بن عمران را به کوهِ طور دادم
حاجتِ اربابِ حاجت را ز راه دور دادم
همچو اجدادم ز خلق عالمی مشکلگشایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
من به شهر سامره، خود کعبۀ اهلِ یقینم
پَر زَند همچون کبوتر در حرم، روحالامینم
حاجت کُونِین میبارد چو باران زآستینم
حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم
مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدستههایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
حضرت هادی از اوّل دید چون حُسن تمامم
خنده زد بر روی زیبا و «حَسَن» بگذاشت نامم
همچو قرآن بُود روی سینۀ بابا مقامم
خود امام اِبنِ امام اِبنِ امام اِبنِ امامم
دختـر پـاکِ یشـوعا، همسـر پاکیـزه رایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
جلوۀ معلوم و نامعلوم را دیدند در من
سرِّ هر مفهوم و نامفهوم را دیدند در من
انتقام خون هر مظلوم را دیدند در من
فاش گویم چارده معصوم را دیدند در من
چارده معصوم نورم، بلکه خود وجه خدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
مِهرِ ما در قلب ابناء بشر پایان ندارد
هر که مِهر ما ندارد، در حقیقت جان ندارد
و آن که شد بیگانه با آلِ علی ایمان ندارد
درد بغض ما به جز خشم خدا درمان ندارد
ای خوشا آنکس که گوید مدح، چون میثم برایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُالرضایم
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
حضرت معصومه
ای دختر و خواهرت ولایت
آیینۀ مادر ولایت
بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به کینه و به عصمت
افتاده به خاکِ پات عفّت
در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده
گفتند و شنیدهاند ز آغاز
کز قم به جنان دری شود باز
حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبلۀ خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است
قم شهر مقدّس قیام است
قم خانۀ یازده امام است
قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش
قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهّر توست
گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه
کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافتهام کجاست آن قبر
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم
مریم به برت اگر نشیند
این منظره را مسیح بیند
سازد به سلام سرو و قد خم
اوّل به تو بعد از آن به مریم
روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی
آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت
تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا
در خاک رهت ز عجز و ناله
میریخت سرشک همچو لاله
با گریۀ شوق و شاخۀ گل
برد اند به ناقهات توسّل
دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود
گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت
بردند تو را به گریه هودج
تا خانۀ موسی ابن خزرج
از شوق تو ای بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم
کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید
آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید
قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به میهمان
قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ
قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر
حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد
بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف
قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟
"میثم" همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________________
حضرت معصومه
ای دختر و خواهرت ولایت
آیینۀ مادر ولایت
بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به کینه و به عصمت
افتاده به خاکِ پات عفّت
در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده
گفتند و شنیدهاند ز آغاز
کز قم به جنان دری شود باز
حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبلۀ خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است
قم شهر مقدّس قیام است
قم خانۀ یازده امام است
قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش
قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهّر توست
گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه
کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافتهام کجاست آن قبر
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم
مریم به برت اگر نشیند
این منظره را مسیح بیند
سازد به سلام سرو و قد خم
اوّل به تو بعد از آن به مریم
روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی
آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت
تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا
در خاک رهت ز عجز و ناله
میریخت سرشک همچو لاله
با گریۀ شوق و شاخۀ گل
برد اند به ناقهات توسّل
دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود
گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت
بردند تو را به گریه هودج
تا خانۀ موسی ابن خزرج
از شوق تو ای بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم
کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید
آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید
قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به میهمان
قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ
قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر
حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد
بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف
قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟
"میثم" همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________________
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی
بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی
یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل»
در آینه صبح و مسا حضرت هـادی
دل سوخته از طعنه و از زخم زبانها
خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
بردند همان شب که سوی بـزم شرابت
چون از تو نکردند حیا حضرت هادی
افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد
بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی
افسوس، به جور از حرم مادر و جدت
گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی
کس از غم ناگفتهات ای یوسف زهرا
آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی
کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟
ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی
بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر
حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی
در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر
شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی
"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند
ای کشته بیجرم و خطا حضرت هادی
#استاد_غلامرضا_سازگار
⇦•مدح و توسل ویژۀ میلاد ابن الرضا امام جواد علیه السلام به نفسِ سید مهدی میرداماد •✾•
السلام علیک یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ..
امشب شبِ عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیتِ ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
انوارِ الهی بـه فضا باد مبارک
میلاد جواد بن رضا باد مبارک
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق ، ولی داد ، ولی داد ، ولی داد
در بزمِ وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دل هایِ خدایی همه بیت الحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم جوادش
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر ، وز سه پسر باد سلامش
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صـدرنشین حرم هوست
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
وقت سخنت آمده دانش به تلاطم
دریا شده در قطرهای از علم شما گم
در ملک خدا مطلع الانوار شمایید
دستِ کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید
والله قسم مهر شما آب حیات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است
بی مهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بی سوز شما سینه ی ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
ما مهر شما را به دو عالم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخه ای از فیض دم توست
بی مهر تو «میثم» دهنش باز نگردد
هرگز بـه زبانش سخن آغاز نگردد
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
.
#⃣ #مدح_امیرالمؤمنين
#⃣ #میلاد_حضرت_علي
#⃣ #ولادت_حضرت_علي
#⃣ #اميرالمؤمنين
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
آیینۀ تمام نمای خدا علیست
نقشی که زد رقم، قلمِ ابتدا علیست
دست خدا، زبان خدا، صورت خدا
در بندگیش بندۀ بیانتها، علی است
جانِ رسول و لَحمِ رسول و دَمِ رسول
شیرخدا و شیر رسول خدا علیست
بعد از نبی به هر زن و هر مرد مؤمنی
مولا علی، امام علی، مقتدا علیست
ذکر علی به وقت دعا یامحمد است
ذکر نبی به درگه معبود، یاعلیست
مولای دیگران دگری بود و دیگری
یارب گواه باش که مولای ما علیست
زیباترین دعا به لب شیعۀ علی
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علیست
دانید جای شیعه به روز جزا کجاست؟
سوگند میخورم به خدا هر کجا علیست
نَفْس رسول، آنکه به جای رسول خُفت
تا جان کُنَد به راه پیمبر فدا، علیست
دشمن، به دشمنی خود اقرار میکند
مردی که داشت بازوی خیبرگشا علی ست
بسم اللهِ کتاب خداوندگار را
هرکس که باعلیست بداند که «با» علیست
چشم خدا، قسیم جحیم و جنان به حشر
دست خدا و لنگر ارض و سما علیست
تنزیل و نور و مریم و طاها و مؤمنون
یاسین و توبه و زمر و هَل اتا علیست
گفتم دعا کنم که نگاهی به ما کند
دیدم که استجابت و ذکر و دعا علی است
بر حشر چون لوای خدا سایه افکَنَد
گردد عیان به خلق که صاحبلوا علی است
آن بتشکن که در حرم ذات کبریا
بگذاشت جای دست خداوند پا، علی است
در «اُنَّما وَلِیُّکُمُ اللّه» سیر کن
تا بنگری ولی دگرانند یا علیست؟
روز غدیر گفت نبی در غدیر خم
یارب تو باش ناصر هرکس که با علیست
آنکس که از ولادت خود تا شهادتش
یک لحظه دل نداد به دست هوا علیاست
این قول شافعیست که در شعر ناب خود
گفتا مرا علی است خدا، یا خدا علیست؟
میثم هنوز صوت محمد رسد به گوش
فریاد میزند که امام شما علیست
شاعر : #استاد_غلامرضا_سازگار
.
... تاریخ می گوید علی مولود کعبه است
مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است
او پیشتر از کعبه بوده نکته این است
پس کعبه مولود امیرالمومنین است
از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست
گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست
حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست
از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست
تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست
قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست
از اول خلقت علی مشکل گشا بود
عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود
او از خدا حکم دو عالم را گرفته
او در تکامل دست آدم را گرفته
خورشید، اسرار درون را با علی گفت
پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت
پیغمبران هم با علی بودند و هستند
پیش از نبوت با خدا این عهد بستند
جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت
حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت
حکم از خدا بود و قلم دست علی بود
در فتح خیبر هم علم دست علی بود
اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟
جان محمد را ستاید کس چگونه؟
خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟
تنها خدا داند خدا داند علی کیست
این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی
با دست حیدر می کند مشکل گشایی
آنانکه از میزان حق، حق را ربودند
والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد
کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟
کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟
کی در شب معراج با احمد نشسته؟
کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟
کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟
کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟
کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید
آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید
کی در اُخوت شد برادر بـا محمّد؟
کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟
کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟
کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟
کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟
کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟
کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟
کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟
کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟
کی در تمام جنگها چون او خروشید؟
کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟
کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟
ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟
این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟
آن کسکه خواندش خواجۀ کل، «کلّ دین» کیست؟
میزان حق غیر از امیرالمؤمنین کیست؟
ای تیغ حق از «بدر» تا «صفین» حیدر!
نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر!
شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو
حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو
تو مصطفی را مهری و قهری علی جان
او شهر علم و تو درِ شهری علی جان
این شهر غیر از تو در دیگر ندارد
اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد
تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی
هم جان شیرین نبی، هم جانشینی
من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز
کز بحر جودت گشتهام لبریزِ لبریز
بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم
جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم
تـابید از اول در دلم نـور هدایت
هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت
یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان
هر کس که هستم دوستت دارم علی جان
لطف غیورت کی مرا وا میگـذارد؟
کی در جهنم دوستت پا میگـذارد؟
دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!
آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!
حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم
از شعلههای خشم آن بـاکی نـدارم
با این سخن داد از درون دل بـرآرم
آتش مسوزان! من علی را دوست دارم
"میثم"همین است و همین است وجزاین نیست
دین جـز تـولای امیرالمؤمنین نیست
#استاد_غلامرضا_سازگار
#فتح_خیبر