eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
108 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
ز سنگین رفتن تابوتم از کوی تو، می‌ترسم که یابد مدعی رازی که در دل داشتم عمری
ما در گشودنِ مژه‌ی خویش عاجزیم خود واکنی‌ تو بندِ قبا را چه می‌شود
رشکم آید به مقیمان سراپرده‌ی خاک که زِ اسباب جهان با کفنی ساخته‌اند
پهلو به خاک بس‌که فشردم شب فراق پیراهن حصیر قُماشم حریر شد
پای خسته،دست بسته،دل شکسته،چشم تر کاروان خسته را من ساربانی میکنم
ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش با دوست مجال گفتگو باشد کاش عمری به‌هوای دل خود زیسته‌ایم جان‌دادن ما برای او باشد کاش
ز انگشتم شميم غنچه ى فردوس مى آيد نمى دانم سحر بند گريبان كه وا كردم
آن‌چنان جای گرفتی تو به چشم و دل من که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا
پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری مگر آهم از این پهلو به آن پهلو بگرداند! چ
مباد غصهٔ تنهایی مرا بخوری غمِ نبودِ تو چون سایه پا‌به‌پایِ من است...
زِ پا هرجا فتادم، عجزِ من شد دستگیرِ من چه یاری‌ها که در عالم ازاین بی‌دست و پا دیدم
چو خاک اگرچه ندارد وجود من قدری برای کوری دشمن نگاه دار مرا...
گفتم ای دوست همین هفته قرار من و تو مرگ هم طعنه زد و گفت که ان‌شاءالله!
دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام
در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو برگ چون شد زرد از باد خزان غافل مشو
هنگام رَخت رزم بر تن کردنِ ماست خونخواهی مهمانمان بر گردن ماست
هر دل، نبَرد چاشنیِ داغِ محبت این آتش بی رنگ نسوزد همه کس را
می بَرد آخر تو را خواب عدم، غافل مشو آمد و رفت نفس‌ها جنبش گهواره است!
هر دم و بازدمم عمر مرا کمتر کرد نفسم تیغ دو دَم بود نمی دانستم
«از غَم چه شکایت منِ خو کَرده به غَم را..» - طبیب اصفهانی
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی ست شب چُنین روز چُنان آه چه مشکل حالی ست - هلالی‌ جغتایی
گر ز بَرت جدا شوم، یا ز غمت رها شوم خودت بگو کجا روم؟! بی‌تو بسر نمی‌شود - فیض کاشانی
گر ز بَرت جدا شوم، یا ز غمت رها شوم خودت بگو کجا روم؟! بی‌تو بسر نمی‌شود - فیض کاشانی
«ولیک، دل ز تو برکَندنَم محالِ محال است» - فیاض لاهیجی
چشمت به غلط سوی دل انداخت نگاهی‌ تیری‌که ازان شست خطا شد چه بجا شد