eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
116 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
غم عشق تو مرا کشت ولی حرفی نیست عمر در راه تو خوب است به پایان برسد
هر چه‌ نازش‌ می‌کشم‌ با چشم‌ گوید "اِذهَبی" آخر او قاریِ‌ قرآن‌ است‌ و "بچه‌‌مذهبی"
رقیبم شانه خواهد زد ولی آشفته خواهد ماند که موهایت فقط عادت به انگشتان من دارند
امشب دوباره خواستمت در قنوت وَتر شب‌ها، شنیده‌ام که خدا مهربانتر است
افسرده‌ایم و خسته‌دل از هرچه هست و نیست شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم
غم همان زیره و این سینه همان کرمان است پیش من باش؛ نرو، زیره به کرمان نفرست
گرچه شیرینم و ،بانوی شَه و، کوه غرور جذبه ی عشق ببین، در پیِ فرهاد شدم
خوش است از همه با هر زبان روایت عشق، ولی روایتِ آن چشم مهربان خوش تر ‌‌‎‌‌‌‌‌‌
دلم سرمای بهمن ماه،روحم خسته از دنیا فقط عشق تو درمان است،چون گرمای مردادی
تا چشم تو جادو بُوَد و زلف تو کافر در روی زمین هیچ مسلمان نتوان یافت ‌‌‌‌‌‌‌‌
گفتند از تو شعر بخوانم تعجب است توصیف کوه را به غباری سپرده‌اند ‌‌‌‌‌‌‌‌
ما ضعیفان را که بویِ زُلفِ او بیهوش ساخت هم به بوی زلف او هشیار باید ساختن
هر که هر صبح دلش خوش به نگاہ یاری است بهترینم ، تو همان دلخوشی اول هر صبح منی ‎‌‎‌
نور خورشید خبرداده که در مشرق عشق نغمه‌‌ی صبح چه زیباست اگر یار تویی!
دام چشمت بود یا زنجیر زلفت مرحبا عاقبت صید تو شد قلب گریزان پای ما
 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ نمیدانم خودت از طرح چشمانت خبر داری؟ به بازار کسادی می کشانی چشم آهو را
تک به تک در مـژه‌هایت راز عشق و عاشقیست خوش به حال سُرمه ای باشد که آنجا خیمه زد
چون نمازی به سر راه مسافر شده‌ایم هر که بگذشت ز دل ، قصد شکستن دارد
چنان بجای همه دوست دارمت که کنون عجیب نیست "جهان" نام دیگرم باشد
گفتا چه کسی بود تو را شعر بیاموخت؟ گفتم بخدا زلف تو و ناز تو و چشم خمارت..!
شاید قلم فرشچیان معجزه‌ای کرد «بازار هنر» چند صباحی‌ست کساد است
جز خنده، سزاوار برای دهنت نیست نقاشیِ رنگِ لبت این قدر که شاد است
‌ چنان آغوش وا کن بر منِ تنها که انگاری نداری بعد از آن آغوش، دیگر در جهان کاری...!
من براي صيد آغوش تو دستم باز باز.. چون عقابي كه دمادم می گشايد بال را
‌هر چند جهان با تب و آشوب عجین‌ است آغوش تــــو آرام‌ ترین جای زمین است