eitaa logo
اَرِنی
5.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
118 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
این خانه صدای پای خش‌خش دارد در خود دوهــــزار روحِ سرکش دارد آرام‌تر از همیـشه ترکـم کـن، عشـق! ایـن خـاطره احتـــمالِ ریـزش دارد
امام_زمان_عج_مناجات از پشت نقابمان عیان كن ما را آئینه‌ی عبرت جهان كن ما را این جا همه ادعای یاری داریم یك جمعه بیا و امتحان كن ما را
غیر از خدا که هرگز در فکر او نبودی هر چیز از تو گم شد ، وقتِ نماز پیداست
ز بس خاکِ مذلّت ریخت دوران بر سرِ بختم چو بر سر می‌زنم دستِ محبّت، خاک می‌ریزد
همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را در خواب نیز قافله ما روانه است
بر دل من ز بس که جا تنگ شد از جدائیت بی تو به دست خویشتن سینهٔ خود شکافتم
خوشم به عشق تو اما مدام دلهره دارم چو کودکی که به دستان خود حباب گرفته
افسانه‌ی زندگی به هر برگ آموخت در خویش دوندگی به هر برگ آموخت پرواز به پروار شدن می‌ارزد پاییز، پرندگی به هر برگ آموخت
از غربتِ بی‌کسی نترسان ما را ما خدمتِ بی‌کسی ارادت داریم...
تا بود گفتگو سخنم ناتمام ماند نازم به خامُشی که سخن را تمام کرد
در حفظ آبرو ز گُهر باش سخت‌تر کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش
خوب آمده استخاره برمی گردی با دامنِ پر ستاره برمی گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره برمی گردی
اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است آنجا جگر گرسنه ها، شعله ور است ای وای بر این شهر که در غربت آن همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است
مانند غریق و تخته در گردابیم آویخته ایم از هم و برمی تابیم من بالش نسبتا بزرگی دارم  شب ها بغلم می کند و می خوابیم!
دنیا به اهل خویش، ترحم نمی‌کند آتش امان نمی‌دهد آتش‌پرست را
چه بگویم سحرت خیر تو خودت صبح جهانی
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
چیزی کم‌ از بهشت ندارد هوای تو
نظم اعداد به هم ریخته از رفتن تو یک نفر رفته ولی هیچ کسی اینجا نیست
باسکوتِ خویش وقتی اینچنین دل می بری وای اگر لب وا کنی، ایمان زِمومن می بری
نشسته است پاییز به تماشا تو از کدام فصل می آیی؟!
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
ای دختر شیرین لبِ ابرو قجری نقش لبخند کجت باعث ويرانی شهرست