دشتی شهادت حضرت زهرا(س)
بتاب ای ماه امشب در کنارم
تو نوری در دلِ شبهاری تارم
بتاب ای ماه امشب توی خونه
بمون تا که علی تنها نمونه
مرو ای ماهِ من از آسمونم
مرو ای یاورِ قامت کمونم
جهانم بعد تو گردیده زندون
ببین مانده علی تنها و دلخون
تو بودی روشنای محفل من
عجب داغی نهادی بر دلِ من
صفا رفته دِگر از آشیونم
تو رفتی و زدی آتیش به جونم
تو کَز این وادیِ غمناک رفتی
شبانه تو درون خاک رفتی
درون خاک کردم پیکر تو
به قبرت من لحد چیدم سرِ تو
هدایت شده از کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اَلسَّلاَمُعَلَيْكَيَاعَلِيِّبْنِمُوسَيالرِّضَـا ...
دوست دارم نگات کنم، تو هم منو نگاه کنی🌤
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
12658.mp3
680.5K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__زمزمه
کی دیده که پرنده ای کنار لونه گم بشه
یه مادری تو کوچه ای ، که داره خونه گم بشه
آخه چطور تو رو زده
( که خون به چشمت اومده)2
ای جوان مرتضی
نیمه جان مرتضی
قدکمان مرتضی
توی کمین نشسته و کمربه کینه بسته و
یه نامه پاره پاره و یه گوشواره شکسته و
بگوبه هرکی دشمنه
کسی زن و نمیزنه
ای جوان مرتضی
نیمه جان مرتضی
قدکمان مرتضی
#حضرت_زهرا (س)
#زمزمه
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__روضه
حیدرم، افتاده ام از پا بدون فاطمه
من شدم تنهاترین تنها، بدون فاطمه
زندگی باصفایی داشتم، چشمم زدند
زانویم می لرزد این شبها بدون فاطمه
آخرش زهر خودش را ریخت دنیا بر دلم
دلخوشی ها را گرفت از ما بدون فاطمه
سر به صحرا می گذارم تا نفهمد هیچکس
به چه حال افتاده این آقا بدون فاطمه
گریه امروز زینب را نشد بند آورم
مانده ام چه می شود فردا بدون فاطمه
روزگاری مَحرم دردم کنارم زنده بود
سر به چاه آورده ام حالابدون فاطمه
موقع بغض حسن فریاد کم می آورد
پیر شد طفلی حسن اینجا بدون فاطمه
بعد از این با اشک باید نیمه شبها سرکنم
تشنگی های حسینم را بدون فاطمه ...
مهدی نظری
#حضرت_زهرا (س)
#روضه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مسمط_مخمس
تو که می تــوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیــلی جـوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمــین گـیر من،آســمانی،بمان
اگر می شـود می توانی بـمان
تو نـیلوفرانه تـریـن یاس شـهر
وجود تو کانون احـساس شهر
دعا گوی هر قـدر نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر
نباشـی، چـه آبی چه نانـی بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شـد ماجرای سـپر ماندنـت
چه شد پـای حـرف پـدر ماندنـت
پس از غـصه ی پشـت در ماندنت
نـدارد علــی هـمزبانی بمــان
برای علی بی تو بـد میشود
بدون تو غم بی عـدد میشود
نرو که غــرورم لــگــد میشود
و این سـقف،سـنگ لحدمیشود
تو باید غــمم را بدانــی بمــان
چرا اشــک را آبـرو میکــنی
چرا چــادرت را رفـو میکـــنی
چرا اسـتخوان درگـلو میکــنی
چرامـــرگ را آرزو میکـــــنی
چه کم دارد این زنــدگانی بمان
#صابر_خراسانی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#مناجات
#غزل
در راه عشق باید آماده ی بلا بود
آغوش خار ، مزدِ طفل برهنه پا بود
دندان به کارِ یکی از صد گره نیامد
در کوی نیکنامان ، گریه گره گشا بود
انگار در زدن را از سائلان گرفتند
در را زدن تمام سرمایهی گدا بود
ای آخرت ! وفا کن ، با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من، چون شمع ، بی صدا بود
در هر گذر من و دل از خوبی تو گفتیم
گر شهر عاشقت شد ، تقصیر ما دو تا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
**
ای دست ! روی خورشید من نشستی اما
آنچه سیاه کردی روز سفید ما بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
امروز را نبینید ، این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!!
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش تنها جهاز ما بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم :
آن را که می کشیدید او حجت خدا بود
آن شیر را که دیدم قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه
زندگى کردن عشاق تماما درس است
میشود یاد گرفت آنقدر از پروانه
آبرو را همه از برکت چیزى دارند
عارفان از سحر, اما سحر از پروانه
عالمى را نفس سوخته اى زنده کند
معجزه هیچ ندیدم مگر از پروانه
سوز معشوق به سوز دل عاشق نرسد
شمع هم سوخته, نه بیشتر از پروانه
عاشق آن است که معشوق فروشى نکند
هیچگه دل نبرد سیم و زر از پروانه
آنقدر وصل تو سوزنده تر از هجران است
که نمانده است نه بال و نه پر از پروانه
تا سحر سوختنش را به تماشا بنشین
تو فقط اول شب دل ببر از پروانه
جگر سوخته من خبرش پیچیده
چه بگیرى چه نگیرى خبر از پروانه
تا نفس هست مرا دور سرت میگردم
بیش ازین برنمی آید دگر از پروانه
پروبالى که نمانده ست برایم, اما
آنقدر هست بسازى سپر از پروانه
دل به آتش زدم و سعى خودم را کردم
دست تو باز نشد…درگذر از پروانه
نوبت شستن پروانه رسید و حالا
تازه فهمید چه میخواست در از پروانه
در همان مرحله ى سوختنش می مانم
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
#علی_اکبر_لطیفیان
حال شمع
اشکی که به پاس تو فتد گوهر ناب است
این گوهر ارزنده در اعمال حساب است
دل سوخته ی توست همه عالم هستی
درآتش مظلومی تو سینه کباب است
هرکس که دل ودیده ی خود وقف شما کرد
آن دیده و دل آینه ی صدق وصواب است
روزی که امام تو به موج خطر افتاد
بیداری تو گفت که این جامعه خواب است
از این که تو بیماری و در بستر غم ها
حال همه ی فاطمیون تو خراب است
وقتی که فضا چهره ی نیلی شده دارد
پیداست که خورشید چرا پشت نقاب است
از چیست مزار تو ز دیده شده پنهان
تاریخ شب و روز به دنبال جواب است
از کرب وبلا ناله ات آمد که بنی ....
آن خاک ز خونابه ی چشم تو خضاب است
پروانه ی پرسوخته ی توست «وفایی»
گرحاصل شمع دل ما اشک مذاب است
#سیدهاشم_وفایی
هیجده بهار
ای که سوز ناله ات خون در دل افلاک کرد
سینه ی خورشید را آه تو آتشناک کرد
نیمه ی شب ها دعای تو درآن هجده بهار
با ملائک تا سحرگه سیر درافلاک کرد
گرچه ازگرد گنه آئینه ی دل تیره شد
می شود با گریه برتو لوح دل را پاک کرد
دربهشت آرزو چون غنچه ازهم وا شود
هرکه دربزم عزای تو گریبان چاک کرد
ابررحمت دامنش را پاک سازد ازگناه
هرکه این جا فیض اشک وآه را ادراک کرد
یاد عمرکوته تو ای گل نیلوفری
سینه را درخون نشاند ودیده رانمناک کرد
دردل شب چون علی جسم تو را مدفون نمود
همره جسم تو جان خویش را درخاک کرد
با غمی جانکاه می گوید «وفایی» غیر تو
کوه غم های علی را کس کجا ادراک کرد
#سیدهاشم_وفایی
چادر اوست - شکوه بندگی
نام زهراست - شعار زندگی ۲
به رشته چادر زهرا / دخیل بسته ایم محکم
تمام هستی به فدای / سیده ی زنان عالم
سیده ی نساء عالمین
فاطمه ی امیرمومنین ۲
پیکر تو - که طهر اطهر است
آب غسل - تو آب کوثر است ۲
به روی پیکر تو بانو / چقدر زخم، لاله کاری است
ز سنگ غسل تو شهیده! / هنوز خون تازه جاری است
سیده ی نساء عالمین
فاطمه امیرمومنین ۲
غرق غم شد - محیط خانه ام
جسم کوثر - به روی شانه ام ۲
میان اشک و آه وناله / روح تو رفت سمت لاهوت
رسیده جان من روی لب / پیکر تو میان تابوت
سیده ی نساء عالمین
فاطمه ی امیرمومنین ۲
مرتبط