eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
369 عکس
329 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - zamine - 98.09.12 - motiee.mp3
4.84M
🏴بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق) کاروان غمت کاروان خداست زائران توایم کربلا شهر ماست 🔊 🎙
مداحی_آنلاین_قافله_از_راه_میرسه_مهدی_رسولی.mp3
4.1M
🏴بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق) قافله از راه میرسه از دل صحرا میرسه 🔊 🎙
مداحی_آنلاین_یه_قافله_امید_یه_رشته_مروارید_محمود_کریمی.mp3
8.74M
🏴بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق) یه قافله امید یه رشته مروارید یه قافله مهتاب تو هاله خورشید 🔊 🎙
مداحی_آنلاین_داره_از_دل_بیابون_میرسه_قافله_سالار_نریمانی.mp3
10.08M
🏴بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق) داره از دل بیابون می رسه قافله سالار 🔊 🎙
YEKNET_IR_zamine_shabe_avval_moharram1399_mojtaba_ramezani.mp3
2.91M
🏴بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه (60 ق) صدای پای کاروان می‌آید به این کویر تشنه جان می‌آید 🔊 🎙
یا محمد ای مرا نور دو عین من حسینم من حسینم من حسین یا رسول الله نگر حال مرا می روم من سوی دشت کربلا بهر من جَدّا وداع آخر است همره من زینب غمپرور است ظلم و کین دشمنان افزون شده این دلم از جور و کینه خون شده بعد داغ مجتبی تنها شدم من اسیر دست دشمن ها شدم خون نموده دشمن بی دین دلم آتشی زد از ستم بر حاصلم می روم با اهل بیت خانه ام با گلان و غنچه ی گلخانه‌ام یا رسول الله نگر جان بر لبم داغدار گریه های زینبم همرهم دارم علی اکبرم شیرِ دشت خون علی اصغرم می برم من کودک معصوم را خواهرانم زینب و کلثوم را با دلی خون از مدینه می روم با رباب و با سکینه می روم می برم همره گلان یاس را شیرِ دشت کربلا عباس را در ره قرآن فدایی می شوم شکر لله کربلایی می شوم در ره دین خدا جان می دهم جان ناقابل به جانان می دهم در ره دین رأس من گردد جدا تن به روی خاک و سر بر نیزه ها بر رضای ذات حق هستم (رضا) دستگیر شیعیانم در جزا
تازه می خواست دلم سرخوش مبعث گردد خبر آمد که حسین بن علی راهی شد..  کاش اُفتد به دلش ، خواهر خود را نَبَرد یا اگر بُرد ، دگر دختر خود را نبرد چند روزی نگذشته ست پسردار شده یارب ای کاش ، علی اصغر خود را نبرد نبوَد نام علی ، جُرم کمی در کوفه میشد ای کاش ، علی اکبر خود را نبرد هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش اگر عباس ز جان بهتر خود ، را نبرد چه عقیق یَمنی ، کاش فقیری میخواست تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد میرود پشت سر لشگر او ، عشق ز شهر مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد می توانست مگر مادر خود را نبرد
🏴 🏴 🏴 ✍شاعز:قاسم نعمتی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ جدايي از مدينه باورم شد حرم غمخانة صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به اين رفتن دل عالم شكستند به ناقه مادري‌ و شير خواري شود آمادة اُشْتُر سواري تمام مشك ها پُر آب باشد كمي آرام ، اصغر خواب باشد كناري باغبان سرگرم لاله كند بابا كُشي نازِ سه ساله كناري نجمه مست روي قاسم زند شانه سر گيسوي قاسم تماشا مي كند با قلب شيدا قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا ولي يك سو همه تصوير اين شب شده وقت پريشاني زينب سر او بر سر دوش حسين است پناه او در آغوش حسين است شده ذكر لبش با چشم گريان عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان نمام آرزوهايم تو هستي منم مجنون و ليلايم تو هستي همه شب روي سجاده نشينم الهي اي حسين داغت نبينم تمامي امانت هاي مادر ميان بسته پيچيدم برادر (( جواب سيد الشهدا )) دلم را آب كردي گريه كم كن مرا بي تاب كردي گريه كم كن شده وقت سفر اي نور ديده نشين بالاي محمل اي رشيده محارم دور محمل بي قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت يل ام البنين زانو گرفته علي اكبر به پاي ناقه رفته به روي معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پاي تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پيامي آمد از مادر به عباس زمان حرفهاي آخرين شد وصيت خواني ام البنين شد صدا زد مي روي اي نور عينم ولي جان تو و جانِ حسينم برو اما بدان شير نبردي مبادا بي حسينم باز گردي بيا تا خوب من رويت ببوسم بلندي هاي ابرويت ببوسم به خلوت بوسه هايم درس دارد حيا كردم ، حسين مادر ندارد
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ناله و آه فغان، تنهای تنها می‌رود ریحانه‌ی خیرالبشر کرده سوی جانان سفر یا آنکه موسایی دگر، در طور سینا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر زدامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود لیلا جوانت را ببین، با رفتن آن نازنین گویی محمّد بر زمین از عرش اعلا می‌رود ریحانه‌ی باغ حسن، پوشیده بر قامت کفن تا شوید از خون پیرهن، با شور و غوغا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود ای آسمان اختر فشان، بنگر برای بذل جان ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود مرغ دل «میثم» روان گردیده با این کاروان داده زکف تاب و توان، همراه مولا می‌رود ✍
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد ✍
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج منصور ارضی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ جدايی از مدينه باورم شد حرم غمخانۀ صاحب حرم شد همه حجاج زهرا بار بستند به اين رفتن دل عالم شكستند به ناقه مادری و شير خواری شود آمادۀ اُشْتُر سواری تمام مشك ها پُر آب باشد كمی آرام ، اصغر خواب باشد كناری باغبان سرگرم لاله كند بابا كُشی نازِ سه ساله كناري نجمه مست روی قاسم زند شانه سر گيسوی قاسم تماشا مي كند با قلب شيدا قد و بالای اكبر ، اُمِّ ليلا ولی يك سو همه تصوير اين شب شده وقتِ پريشانی زينب سر او بر سر دوش حسين است پناه او در آغوش حسين است شده ذكر لبش با چشم گريان عزيزم بی تو می ميرم حسين جان تمام آرزوهايم تو هستی منم مجنون و ليلايم تو هستی همه شب روی سجاده نشينم الهی ای حسين داغت نبينم تمامی امانت های مادر ميان بسته پيچيدم برادر جواب سيد الشهدا : دلم را آب كردی گريه كم كن مرا بی تاب كردی گريه كم كن شده وقت سفر ای نور ديده نشين بالای محمل ای رشيده محارم دور محمل بي قرارت ابوفاضل بود چشم انتظارت يل ام البنين زانو گرفته علی اكبر به پای ناقه رفته به روی معجر تو حرز بستم خودم تا آخرش پای تو هستم همه رفتند اما غرق احساس پيامی آمد از مادر به عباس زمان حرفهای آخرين شد وصيت خوانی ام البنين شد صدا زد می روی ای نور عينم ولی جان تو و جانِ حسينم برو اما بدان شير نبردی مبادا بی حسينم باز گردی بيا تا خوب من رويت ببوسم بلندی های ابرويت ببوسم به خلوت بوسه هايم درس دارد حيا كردم ، حسين مادر ندارد