Taheri_Hame_Donya_Ye_Taraf_Hossein_Zahra_Ye_Taraf.mp3
293.9K
نوحه امام حسین (ع)
نوحه احساسی امام حسین
بصورت سینه زنی هم میشه خوند
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🔹همه عالم يه طرف حسين زهرا يه طرف
🔹هر چي عشقه يه طرف عشق به مولا يه طرف
🔸اين كيه هر كي صداش مي كنه ديوونش مي شه
🔸ديگه جايي نمي ره گداي اين خونش مي شه
🔺اين كيه كه اسمش و هر كي تو عالم مي بره
🔺همه وجودش و مصيبت و غم مي بره
اين كيه كه اسم اون عالم و حيرون مي كنه
غم كربلاش دل فاطمه رو خون مي كنه
اسم اون حسينه و جوونيه ما به فداش
خدا اون روز و بياره كه بريم به كربلاش
نمي دونم كه چرا دلم براش پر مي زنه
هركي تو روضش ميآد به سينه و سر مي زنه
يكي نيست تو كربلا خواهرش و ياري كنه
يكي نيست تو قتله گاه برا حسين زاري كنه
نمي دونم كه چرا قامت خواهرش خمه
هرچي ما گريه كنيم برا حسين بازم كمه
ديگه چيزي نمي خوام حسين زهرا رو مي خوام
گل و بستان نمي خوام خيمه مولا رو مي خوام
گهواره خالی می شود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو*************
ای طفل بی شیرم علی بعد از تو میمیرم علی لای لای علی جان**********
حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را
می شد که باور کرد الا رفتن تو
وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت
یعنی چرا یعنی معما رفتن تو
ای کاش می بردی مرا با چشم هایت
یا این که می افتاد فردا رفتن تو
وقتی که پا در عرصه حق می گذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو
دیر راهب
بود دیری در ره کوفه به شام
عیسوی راهب در آن کرده مقام
در غروبی گوشش آمد ولوله
دید آنجا آمده یک قافله
پیش روی قافله سرها به نی
خستگانی بی رمق، ره کرده طی
رفت خورشید وچو وقت شام شد
قافله در آن مکان آرام شد
نیمه شب راهب عجایب چیز دید
از سری ساطع بود نوری شدید
گفت راهب،مردمان این سرزکیست
پاسخ آمد کز حسین بن علیست
مادر او دخت پیغمبر ز ماست
کشته ایم اورا سرش برنیزه هاست
گفت الحق که شما قومی بدید
مسلمید وسبط پیغمبر کشید
گر کسی فرزند عیسی داشتیم
او بروی چشم خود بگذاشتیم
داد درهم ها که تا امکان شود
یک شبی سر پیش او مهمان شود
با گلابش شست وپیش رو گذاشت
بذر عشقش را درون قلب کاشت
اشک ریزان کرد با او گفتگو
گفت جانا از خودت با من بگو
گفت راهب،نام من باشد حسین
بر رسول ا..بودم نور عین
بوده ام فرزند حیدر،مرتضی
نور چشم فاطمه خیرالنسا
درکنارآب کردندم شهید
تشنه لب، مظلوم، چون من کس ندید
مسلمم،مقتول دست مسلمین
مسلمین منحرف از راه دین
اهل بیتم بعد من آزرده اند
کودک وزنها اسیری برده اند
گفتگوها داشت راهب تا سحر
با سری که بود همسان قمر
تا سحر گردیدو شام اتمام شد
بهر راهب شام خوش فرجام شد
راهب ما صبح نصرانی نبود
سر،دری دیگر به روی او گشود
دین راهب بعد از آن اسلام شد
او مسلمان گشته ای خوشنام شد
راهب ما بعد از آن شام شگفت
شد مسلمانی محب اهل بیت
شاعر : اسماعیل تقوایی
یا_ابوفاضل_هادی_همتی.mp3
4.88M
#زنجیرزنی #واحد #تک #حماسی
ای ساقی لب تشنگان
ادرکنی عباس
ناخورده از آب روان
ادرکنی عباس
ای ماه تابان حرم جانم ابوالفضل
سالاری و صاحب علم جانم ابوالفضل
دریا دل کرببلا
شیر شیرانی
تو پهلوان صف شکن
مرد میدانی
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
زیبا گل ام البنین
ادرکنی عباس
شیر امیرالمومنین
ادرکنی عباس
پشت و پناه خیمه گاه شاه دینی
تو ساقی لب تشنه قطع الیمینی
در راه دین گشتی فدا
جان به قربانت
ماندی سر عهد و وفا
جان به قربانت
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
حاجت گرفته اَرمنی
از خانه ی تو
ای جان فدای غیرتِ
جانانه ی تو
باب الحوائج هستی و درمان دردی
یک عالَمی فهمیده که خیلی تو مَردی
بر دل خدایی می کنی
سیدی عباس
مشکل گشایی می کنی
سیدی عباس
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
مولا ابوفاضل ماه بنی هاشم
#هادی_همتی
#ابوالفضل_ع #زنجیرزنی🏴
1. سلام الله.mp3
2.24M
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_نریمان_پناهی
#شور
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
رسیده عمه ی سادات
دم دروازه ی ساعات
چه غوغایی به پا شد
میون کوچه های شام
اذیت ، ناسزا ، دشنام
نصیب عمه ها شد
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
زدن رو چادراشون چنگ
یه عده میزدن با سنگ
شکستن حرمتا رو
یه عده نانجیبِ پست
نشون میدادن هی با دست
تمام اسرا رو
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
حرم را با دلی خونبار
با دستی بسته تو اَنظار
می بردن سمت بازار
برای عقده وا کردن
یهودی ها چه ها کردن ؟
به زن ها دادند آزار
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
#دروازه_ساعات
4_5897880036106570042(1).mp3
7.44M
متن مداحی
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
برات قصه بگم خوابت بگیره
بگم از بحر خوبی های حیدر
شاید یادت بره این لحظه ها رو
شاید بیرون بیای از فکر معجر
من هر کاری میکنم آروم نمیشی
دلت خونه برات عمه بمیره
اگر نازت نکردم سوخته موهات
عزیزم میدونم دردت میگیره
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
لالاکن دخترم دورت بگردم
لالا کن خسته ای عمه میدونه
یه دنیا غم توی چشمات اسیرن
لالا کن دنیا اینجور نمیمونه
بمیرم برات هر بار گریه کردی
اومد اشکات روی زخمای گونه ات
تو اینقدر دست به پهلو هات گرفتی
دیگه میشناسمت با این نشونت
بیا و سر روی شونه ام بزار که
یکم آروم بشه قلب دوتامون
بزار دستاتو توی دستای عمه
تموم میشه یه روزی این غصه هامون
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه
تو اینقدر داد زدی بابا کجایی
دیگه توی صدات جوهر نداری
همش میری یه کنج آروم میشینی
ولی من که میدونم بی قراری
شبا از بس که موندی تو گرسنه
بمیرم رنگ رخسارت پریده
نمیشه باورم که مثل مادر
با این سن کمت موهات سپیده
چقدر سخته برام وقتی میبینم
روی دستای تو رد طناب
عزیزم موندی اینقدر زیر آفتاب
رنگ صورتت مثل ربابه
عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه.
ذاکرینالحسین.mp3
4.43M
#حاج_مهدی_رسولی
دستامو بگیر آقای دلم
این بار اومدم با پای دلم
با تو خودمو پیدا میکنم
چشمامو برات دریا میکنم
خودم و نوکر در خونت شمردم
تموم خونواده مو به تو سپردم
آقا اگه یه وقت هایی جونی کردم
تودستمو گرفتی من زمین نخوردم
زیر علمت من قرصه دلم
اما شب و روز میپرسه دلم
کی میشه بازم پیش تو بیام
حتی یه نفس واسه یه سلام
همیشه توی سختی ها بودی کنارم
با حسرت زیارتت تنها نزارم
بیاودستمو بگیر بریم زیارت
میدونی توی این فراق توم کارم
من روضه هایت را رها نمی کنم
من اگر ازتو دور افتم،از بین میرم
هرروز نان و نمک را خورده ام
ای کاش دلت کمی برای من بسوزد
دلم خون است؛ولی سرتو سلامت
آتش گرفته ام؛ولی سرتو سلامت
به چه کسی بگویم که دلتنگ توام حسین جان؟
کربلا برایم حسرت شده؛ولی سرتو سلامت
دست هایت را به اشک هایم بکش
مرا به خال خود رهانساز
فکری به حالم کن آقا
و نگذار در این احوال بمانم
انگار اصلا صدایم به تو نمیرسد
نوکرت را بغل کن واو را به سخن بگیر
به خدا حرف دلم همیشه این است
آیا میشود برای تو بمیرم؟اما چشمم آب نخورد
هم دستت زخمی است و هم سرت
هم خواهرت زخمی است و هم برادرت
ابر غمها آسمان زندگی خواهرت را گرفت
و داغ برادر خانه خرابش کرد
وقتی که آب خواستی،با سنگ جوابت را دادن
مگه بی کس و کار بودی که غارتت کردند؟
هرکس که آمد و رفت به تو زخمی زد
خواهرت برایت بمیرد که سه ساعت تمام آزار دیدی
AUD-20220902-WA0005.mp3
15.57M
آی.آی........بابا....باباااااا..
قلب تو از سنگه.
دست از سرم بردار.🙏🏻😭
کشتی من و پاتو.
از مجعرم بردار.🙏🏻😭
دستات چه سنگینه.
تا میزنی هر بار.
این قول و زنجیرو..
از گردنم بردار..🙏🏻😭
من مو سپیدم نزن. نزن🙏🏻🙏🏻
بچه شهیدم نزن نزن🙏🏻
اصلا میفهمی سه سالمه.؟ بابا ندارم نزن نزن🙏🏻🙏🏻😭
موهامو سوزوندی..
بستت نبود انگار😔😔🥹
دنبالم افتادی..
دست از سرم بردار🙏🏻🥹
چشمام نمیبینه 🥹
بس که هولم دادی🥹
گوشواره رو دیدم اون روز توی بازار🥹
عمه میبینه نزن. نزن🙏🏻 گریه اش میگیره نزن نزن🙏🏻😭
هر کی رد شد حتی. نگفت🥹
بچه میمیره نزن نزن
اون شب که خوابم برد. مردم من از دوری.
بابامو میخواستم ..
اما نه اینجوری🥹
سر غرق خون بود و.. دندونشم خونی🥹🥹
موهاشم انگار که. سوزونده بود خولی🥹
تو رو بازار زدن زدن
من رو تو انتظار زدن زدن
چشمات به من بود رو نیزه ها من رو که هربار زدن زدن🥹🥹
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
ای جمال ملکوتی! که چنین زیبایی
تو مه چارده یا مهر جهانآرایی؟
ای مه منخسف! آیا ز شبستان که ای؟
کامشب از مهر و وفا، شاهد بزم مایی
پر زند فوج مَلَک تا به فلک از در دیر
ز پی عرض سلام تو؛ مگر عیسایی؟
سالها در طلبت، روزشماری کردم
به امیدی که شبی در بر من بازآیی
آمدی امشب و آن هم به سر امّا افسوس!
که مرا در خور شأنت نبُوَد مأوایی
خون مظلومیات از هر طرفی میجوشد
تو مگر، ای سر ببْریده! سر یحیایی؟
زآن چه در خواب نمودند مرا، دانستم
تو حسین بن علی، نور دل زهرایی!
من سرت را به یکی بدرهی زر، بسْتاندم
به خدا! کس نکند بهتر از این سودایی
از رُخت، پرتو اسلام به دل تافت، مرا
من مسلمان شدم و خود تو مرا مولایی
شویَم از اشک و دهم جای تو، در خانهی دل
چون مرا نیست جز این خانهی ویران، جایی
سر خونین تو را بر سر سجّاده نهم
که تو مجلای حق و قبلهگه دلهایی
دولت وصل تو، پاداش عبادات من است
وه! چه نیکو است، نمازی که تواَش معنایی!
لب خشک تو، حکایت کند از تشنگیات
ای که لبتشنه شهید از ستم اعدایی!
وحشت از عالم برزخ چو «مؤیّد» دارم
خوش بُوَد گر ز عنایت، غم ما بزْدایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
کنارِ دِیر، شَبی اِزدحام را دیدم
وَ جِلوه گر، سَرِ ماهی تَمام را دیدم
میانِ بَزمِ شَرابی، در آن سیاهیِ شب
به روی نیزه سَرِ یک اِمام را دیدم
شَبیهِ حضرتِ عیسی اَگَر سُخَن می گُفت
وَلی تَفاوُتِ هَر دو کلام را دیدم
به پاره ی دِلِ پِیغمبَر اَز هَمین مَردُم
نَهایتِ اَدب و اِحترام را دیدم!
به دین و مَذهبِ خود هَم عمل نِمی کردَند
نَتیجه های غَذایِ حَرام را دیدم
وَ دَر اِزای سَری، هَستیِ خودم دادم
حَریص بودنِ این خاص و عام را دیدم
به لُطف و بَرکتِ این سَر، شُدَم شَهیدِ حُسِین
وَ روی "عِشق عَلیهِ السَّلام" را دیدم