بسم رب الحسین(۱۰)
#نوحه_زمزمه
#اسارت_محرم
شعر_آرمین غلامی(مجنون)
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
سرتوبرنیزه ناله کشیدم من
اسارت کوفه،به جان خریدم من
(به پای مرکب تا کوفه دویدم من)
وقتی که خولی رو ، دورِ تو دیدم من
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
سرتوبرنیزه،بردره دروازه
ازسر نی اه،تــو رو شنیــــدم من
نــوای قرآنت ، آتیــش به جـــونــم زد
تومجلس کوفه ، ناله کشیـــدم من
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینب وزندان و،بی احترامی ها
زینب وچشمان،هرزه ی کوفی
ها
زینب ودیواره ،کوچه واین مردان
نظاره گربودن،توکوفه بر زنها
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نالـه زدم داداش ، تومسیرکوفه
شمــرلعین پای ، سرتو دیدم من
به ســـر زنان آمد خواهرتوزینب
برای دیدار تــو پر کشیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســــری به دروازه، برابرم دیدم
امـــان از ایـن کوفه، دیر رسیدم من
مصیبتــی اعظــم بر ســـرم اومد چون
پای سرت کوفه، سنــــان و دیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
میون این کوفه، خــون به دلم کردند
بــه روی زخمـــایِ سرت چکیـــدم من
بوســــه زدم وقتــــی ،سرتورا ،ازنی
میان این کوفه ، نالــه کشیـــدم مـن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دیدی به غارت رفت النگوای ما
خیمه به غارت رفت دیگـــه بریــدم من
یادته آتیش زد خیمه ی ماهارا
به سمــت بیمــــارِ خیمـــه دویــدم من
غــریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کاش علمت هرگز، نیفتـــد از شــــونه م
مقــــاومـت کــردم ،چون نخَـمیــــدم من
پیــام این نهــضــت،زیبایی وعشق است
رختِ اسـارت رو به جون خـریدم من
وای از دل زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر_آرمین غلامی(مجنون)
#دهه دوم محرم۱۴۰۳
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─