eitaa logo
نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
6.4هزار دنبال‌کننده
551 عکس
745 ویدیو
128 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjo مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
. با آنکه روی خاک روی سیاه سوده ام من را ببخش بنده ی خوبی نبوده ام بگذر ز من،گر چه شدم گرم معصیت اما هماره لطف و عطایت ستوده ام جای دعا و بندگی و عشق پروری افسوس درخطاوجرم وگناه بوده ام از چه دگر مسیر تو را طی نمیکنم؟ از چه ز دل غبار عبادت زدوده ام؟ تو خالق منی و منم عبد سرگشت دست طلب به غیرتو یارا گشوده ام! با کرده های خویش و جدا ازتو بودنم صبر از کف و قرار از دل زارم ربوده ام ✍ .
. علیه السلام یک لحظه گریه را به هستی دنیا نمیدهم یک لحظه ناله را به قیمت عقبی نمیدهم من آمدم که جان دهم آخر برای او پس جان به غیر روضه ی آقا نمیدهم گر ثروتی به وسعت دنیا مرا دهند آن را به یک عطای حضرت زهرا نمیدهم حور و قصور روضه ی رضوان برای خلق من آه روضه را به جنت الاعلی نمیدهم یک قطره اشک مجلس شاه شهید را بالله قسم به بیکرانه ی دریا نمیدهم دل گردل است وخانه یار است،پس بدان دل را به غیر کعبه ی دلها نمی دهم شد قبله ام حسین و قبله من کربلا بود من محرمم که کعبه ی من نینوا بود ✍ .
. عج به زخم دل به جز از آه مرهمی نبود به جز فراق تو در سینه ها غمی نبود فراقت از دل ما برده شور و شادی را که جز فراق تو اندوه و ماتمی نبود چه کرده درد توایدوست بامن غمدار که بهر ناله توانائی دمی نبود روا بود که هماره بسوزم و سازم که درد دوری تو غصه ی کمی نبود بگوکه ناله کنم تابه کی،که بی وصلت؟ مرا تحمل حتی تبسمی نبود!! بیا و لاله ی رویت نشان گلها ده که از فراق تو گل را ترنمی نبود نظر ز ما تو مگیری که بی تجلی تو ز درد و غصه فراغی به عالمی نبود مرا به غیر تمنای از تو کاری نیست توئی همانکه مرا جز تو همدمی نبود قسم به نم نم اشک دو چشم غمبارت که فارغ از غم تو چشم پر نمی نبود ✍ .
. علیه السلام از تو نگاه و از من نوکر ارادتی ازمن گدائی و ز تو لطف و کرامتی من گم شدم ز راه حقیقت،کجا روم ای کشتی نجات، تو چراغ هدایتی لطفی نما و ازمن افتاده دست گیر پاپس مکش زمن که تو اوج عنایتی ای تشنه لب که جام بلا سر کشیده ای لب تشنه بودن از من و از تو سقایتی بالله قسم که معجز نامت قیامت است تو در کمال و فضل و شرف بی نهایتی بالاتر از تصور خلقت مقام توست از هرچه بود و هر چه نبودست غایتی با آن دعا و حال مناجات آخرت معلوم می‌شود که تو روح عبادتی باید که نام نامی تان را ادب نمود حقا که از سلاله ی پاک شرافتی مبهوت فروجاه وشکوه ومقام توست هر کس شنیده از تو و شأنت حکایتی تو مظهر خدائی و حق در تو منجلی یعنی که جلوه های خدا در جلالتی طاعت بدون عشق ومحبت بطالت است بی مهرتان نماز ندارد وجاهتی اصلا وجود قرب الی الله از شماست بی لطفتان نصیب نگردد سعادتی باخون سرخ حنجرت خشکیده ات حسین دادی تو رنگ و بوی به هر چه شهادتی ✍ .
. ((امام حسین علیه السلام)) ای پنچمین تجلی آل ابا حسین زهرا ترین سلسله هل اتا حسین تو کشتی نجاتی و در ورطه ی هلاک هستی برای کون و مکان ناخدا حسین کاری که کرده عشق تو با خلق عالمین یک گوشه ای ست از جلوات شماحسین نا آشنا نبوده کسی با طریق تو بیگانه هم به لطف تو شد آشنا حسین تکمیل پنج تن به یمن وجود توست حقا توئی عصاره ی آل کسا حسین طاها توئی و حیدر و زهرا،حسن توئی با این حساب من چه بخوانم تو را حسین وقتی که کعبه گرم طواف حریم توست باید که قبله گاه شود کربلا حسین دادی تمام هستی خود را برای دین تضمین شده زخون تودین خداحسین تو جای خود، که اصغر شش ماهه شما باشد برای خلق جهان مقتدا حسین هرگز هراس برزخ و دوزخ نمی بریم وقتیکه هست دل به غمت مبتلا حسین دادی پیام غربت خود را به عالمین تا دل شود ز داغ تو ماتمسرا حسین آن پرچمی که سرخ شد از خون حنجرت باشد پناه خلق، به یوم القضا حسین دیگر نیاز جنت و حور و قصور نیست وقتیکه هست کرب و بلا رزق ما حسین ✍ .
. امام حسین علیه السلام مُهر شد مِهرت به  روی سینه زارم حسین درغمت عمریست اشک ازدیده میبارم حسین دست شستم از تمام هستی و بود و نبود غم ندارم تا زمانیکه تو را دارم حسین از عنایات تو میباشد که در وادی عشق رونقی دارد میان خلق بازارم حسین گر چه ظلمتخانه باشد خانه قلبم ولی یاد تو باشد چراغ هرشب تارم حسین کار چشمانم گذشت از اشک، در اندوه تو خون دل ریزد دگر از چشم غمبارم حسین کرده کاری غصه هایت با من آشفته دل کز غم عظمای تو از هر چه بیزارم حسین رو مگیر از من، اگر چه نیستم لایق، ولی چشم دارم بر تو،با آنکه گنهکارم حسین وا کن از لطفت گره از کار این بیچاره ات با وجودیکه به اندوهت گرفتارم حسین روضه های کربلایت بسکه جانفرسای هست می‌دهد داغت گه و بیگاه آزارم حسین ترسی از نار وحساب وهول روز حشرنیست تربتت را در کفن وقتی که بگذارم حسین ✍ .
. علیه السلام بسته ام زلف دلم را به سر موی حسین تا دلم عطر بگیرد فقط از بوی حسین کعبه عشق بُوَد قبله ی عباد،ولی قبله بندگی ام طاق دو ابروی حسین کاش این دیده ناسوده ی از گریه و اشک لحظه ی مرگ نبیند به جز از روی حسین من گدای سحر کرب و بلایم یارب دست حاجت نبرم هیچ به جزکوی حسین لیله ی قدر مَنِ غمزده باشد آن شب که بُوَد حبل متینم سر گیسوی حسین عاقت خیری ما بند حسین بن علیست رستگارست دلی را که بُوَد سوی حسین تا ابد خون شود این دیده ملالی نَبُوَد از جراحات سر و سینه و پهلوی حسین کمر کوه شود خم ز اِلَم، وقتی که تا شد از غصه و غم قامت دلجوی حسین در کنار تن اکبر ز تنش رفت توان خواهر آمد که دهد تاب به بازوی حسین ✍ .
. عج الله چون قطره ای که در پی  دریا روان شده ای بی نشان، نشان تو جویم به هر کجا مقصد زیارتست و شفاعت بهانه هست میگردم از پی ات که زیارت کنم تو را باآنکه کوته ست دستم وخرماست بر نخیل دارم امید، تا که بخوانی شبی مرا یک گوشه از نگاه تو کی قسمتم شود جانم به لب رسیده ، نشد قسمتم چرا؟ حالم خراب و دل شده ویران سرای درد دردم زیاد و نیست بر این درد دل دوا بیمارم و طبیب توئی ای مسیح عشق این بنده را به گوشۀ چشمی بده شفا ✍ .
. عج ماه من پرده برافکن که تماشات کنم یک نشانی بده تا آیم و پیدات کنم دل غمدیده نشد فارغ از این هجرانت جلوه ای کن که دل غمزده شیدات کنم اگر از کوی توآید خبری، تا همه عمر دل محنت زده را طعمه صحرات کنم ای به قربان تو و خال تماشایی تو کی شود جان به فدای رخ زیبات کنم از کدامین گذری می گذری تا دل را فرش خاک قدم و خاک کف پات کنم نرگس مست تو بیتاب کند عالم را نگهی کن، که نگه بر تب چشمات کنم حسرتی مانده به دل از غم نادیدن تو تو بیا تا که علاج از پی هیهات کنم صدف چشم من ازهجرتوگوهربار است گوهرخون شده ازاشک، به دریات کنم ✍ .
. عج الله من بی پناه آمده ام در پناه تو دلخسته آمدم به امید نگاه تو آواره ام ببین و بیا از وفای خویش راهی نشان بده که بیایم به راه تو آلوده ام اگر چه، تو دست مرا بگیر از پا فتاده دربه درِ رو سیاه تو پشت درت نشسته ام و زار میزنم دارد امید، نوکر پر سوز و آه تو پایان نمی‌دهی تو به چشم انتظاریم کی دیده بیند آن رخ بهتر زماه تو شرمنده ام که گریه به عصیان من کنی باید که من بگریم و نبود گناه تو آدینه های رفته ی هر هفته میشود از بهر بیکسی و غریبی گواه تو هر شب برای کرب و بلا گریه میکنی آخر بساط گریه شود قتلگاه تو ✍ .
. علیه السلام دل را دخیل بسته ام امشب به خانه ات چون طائری بهانه کنم آب و دانه ات سوی تو آمدم که به جزتو پناه نیست من آمدم چو طائر بی آشیانه ات روزم به گریه میگذرد در حرم که تو رزقی مرا دهی ز عطای شبانه ات از بس کریم و بنده نوازی تو ای رضا هر جا که رو کنم ز تو گیرم نشانه ات هر بار باری از سر دوشم گرفته ای یکبار هم نشدکه بار بگیرم ز شانه ات نامت هماره بر لب و یادت امید من تقصیر این دل است که دارد بهانه ات با آنکه کمترینم و لطف تو هم زیاد چیزی بده به سائل خود از خزانه ات افتاده ای به خاک و به لبهات ذکر دوست شد نام فاطمه دم آخر ترانه ات هفت آسمان اگر که بگریند خون دل جا دارد از برای غم بیکرانه ات ✍ .
. (( امام رضا علیه السلام)) بر روی خاک حجره دگر دست و پا مزن پهلو به دست،مادر خود را صدا مزن راضی مشو که مادر تو خو نجگر شود ناله ز سوزش جگرت ای رضا مزن از آتشی که پیکرت از تاب برده است آتش به جان اهل زمین و سما مزن دیگر بس است،ای ز دو عالم غریبتر با غربتت شراره به واغربتا مزن قامت کمان نموده اگر غصه ها تو را دیگر تو ناله در بر قامت دوتا مزن با کام تشنه روی زمین،رو به قبله ای ای قبله حرفی از غم کرببلا مزن حرفی تو از مصیبت آن شاه سر جدا حرفی دگر ز پیکر و سر نیزه ها مزن ✍ .