.
شهادت امام محمد باقر علیه السلام
#زمزمه ، #واحد ، #شور
خون گریه کن از ماتم من شهر مدینه
سینه بزن از آنچه مرا هست به سینه
ای وای غریبم....
دشمن به دل زخمی من زهر ستم ریخت
هی داغ به داغم زد و هی غم روی غم ریخت
ای وای غریبم......
افتاده شرر بر جگرم ، سوخت تن من
گردیده کفن بر بدنم پیرهن من
ای وای غریبم....
دیدم به تن غرق تبی سلسله بستند
زنجیر به دست من و یک قافله بستند
ای وای غریبم......
جا دارد از این غصه دل سنگ بگیرد
من دیده ام از فرط عطش ، طفل بمیرد
ای وای غریبم.....
من دیده ام از نوک سنان لاله چکیده
زهرا شد عزادار بر آن راس بریده
ای وای غریبم......
#شهادت_امام_باقر
#امام_باقر
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇👇
.
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#واحد
السلام ای بهشت برین که
غیر غربت به خاطر نداری
السلام ای حریمی که حتی
خادم و شمع و زائر نداری
بی رواق و سایبانی
خاکی اما آسمانی
تو قدمگاه صاحب زمانی
نشیند نیمه شبها
عزاداری در آنجا
به زیر نور مهتاب
کنار قبر زهرا
بسوز ای دل واویلا
ای بقیع گریه کن بر مزاری
که منا در غم او بگرید
سید الساجدین نوحه خواند
مجتبا در غم او بگرید
از تب زهر رفته از حال
مرغ جانش زد پر و بال
یادش آمد ز غوغای گودال
زداغش یاسمن سوخت
دل هر انجمن سوخت
لباسش تا کفن شد
به یاد بی کفن سوخت
بسوز ای دل واویلا
ای بقیع این دو چشمی که دیده است
داغ افتادن از پشت زین را
تا بگوید ز دست بریده
کن خبر بی بی ام البنین را
تا بگوید از مه او
از اسیری از هیاهو
از سری که به نی شد زپهلو
بگو با حال مضطر
چه شد ساقی لشکر
حرم بی امنیت شد
امان از داغ معجر
بسوز ای دل واویلا
#امام_باقر
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇
.
#نوحه_سنتی
#شهادت_امام_باقر
پر میکشم با حال مسموم
مظلومم و فرزند مظلوم
ای مدینه شده وقت جدایی
میرود آخرین کرب و بلایی
واویلا واویلا آه و واویلا
در شام و کوفه دلشکسته
دیدم پدر را دست بسته
دیده ام بدتر از کرب و بلا را
پیش چشمم زدند ناموس ما را
واویلا واویلا آه و واویلا
دیدم غروب خونفشان را
سرخی ی خاک و آسمان را
دیده ام با دلی از غم شکسته
کافری بر روی قرآن نشسته
واویلا واویلا آه و وایلا
هر روز و هر شب گریه کردم
همراه زینب گریه کردم
عمه ی من کجا خرابه ی شام
دخت حیدر کجا و مجلس عام
واویلا واویلا آه و واویلا
#امام_باقر
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.👇
.
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم
با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیدا که شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است
غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است
کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست
نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست
مدینه ای و به کرببلا گریز زدی
سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی
اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند
کنار بستر تو آب را نمی ریزند
کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند
غروب بود که دیدی حسین را کشتند
سری که نابلدانه بریده شد دیدی
تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی
صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب
«سری به نیزه بلند است در برابر زینب»
میان تب، پدرت را غریب سوزاندند
دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند
صدای هلهله ی دشمنان ترا هم کُشت
تو کعب نیزه ... لگد .. مُشت خورده ای از پُشت
ز دست بسته ی تو در طناب، بیتابم
هنوز از غم و آه رباب، بیتابم
میان مردم شام ازدحام، می دیدی
میان کاخ، سر و تشت و جام می دیدی
#امام_باقر
#رضا_دین_پرور ✍
.
کنار کوچه بنی هاشم.mp3
زمان:
حجم:
3.78M
کنار کوچه ی بنی هاشم
دلم رو خاک غربت افتاده
کنار تربت مزاری که
مجاور امام سجاده
مزار اون که جدّشو دید و
تموم قصه رو به خاطر داشت
پر از حماسه ی حسینی بود
مدینه تا امام باقر داشت
دلم امشب شده زائر
دخیلم آقا یا حضرت باقر
دل زمین می سوزه از داغی
که تا ابد تو سینه می مونه
نشون غربت شما روی
پیشونی مدینه می مونه
امام عالمی و عمامه ات
مدار آسمون و افلاکه
اما جای گلدسته و گنبد
تموم صحن مرقدت خاکه
شده داغ دلم تازه
یه روز شیعه مرقدت رو می سازه
یه عمری روضه خوندی و روضه
برای مکتبت رسالت بود
میون روضه گریه های تو
برای عمه ی سه ساله ات بود
تو همسفر کنار زینب با
سر شهید کربلا بودی
تو هم شبیه عمه آماجِ
بارون تازیانه ها بودی
پر از اشک و تب و تابم
پریشون کربلای اربابم
#شهادت_امام_محمد_باقر #امام_باقر #حاج_محمود_کریمی
نوحه امام باقر علیه السلام
ای امامِ پنجمین یا حضرتِ باقر
قبله ی اهل یقین یا حضرتِ باقر
اعتبار راه دین یا حضرتِ باقر
ذکر قلب مؤمنین یا حضرتِ باقر
نور حق زِ روی تو ظاهر
مولانا یا حضرتِ باقر ..
مولانا یا حضرتِ باقر...
ای مزار خاکی ات بهشت جان من
عشق تو سرشته با روح و روان من
یا باقرَالعُلوم ای پسر زهرا
نامت ذکرِ لبِ مرثیه خوان من
بر دینِ خدا تویی ناصر
مولانا یا حضرتِ باقر...
مولانا یا حضرتِ باقر...
کودکی بودی و در راه وِلا بودی
همدم مصیبت و رنج و بلا بودی
راوی روضه ی سرهای به روی نِی
شاهد مصائبِ کرببلا بودی
بر غمهای کربلا ناظر
مولانا یا حضرتِ باقر...
مولانا یا حضرتِ باقر...
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر
#امام_باقر
خسته در بند غمم،بال و پرم میسوزد
نفسم با جگر شعله ورم میسوزد
با دلم زهر چه كرده است خدا می داند
جگرم نه كه ز پا تا به سرم میسوزد
دست و پا می زنم و ذكر لبم یا زهراست
گوشه ی خانه همه برگ و برم میسوزد
زآن همه ظلم كه دشمن به سرم آورده
در غمم زار نشسته پسرم میسوزد
گر چه در آتشم و پا به زمین میكوبم
قصه ی كرببلا بیشترم میسوزد
هر كه این قصه شنیده است ولی من دیدم
خون دل خوردم و شب تا به سحر نالیدم
نوحه امام باقر علیه السلام
ای امامِ پنجمین یا حضرتِ باقر
قبله ی اهل یقین یا حضرتِ باقر
اعتبار راه دین یا حضرتِ باقر
ذکر قلب مؤمنین یا حضرتِ باقر
نور حق زِ روی تو ظاهر
مولانا یا حضرتِ باقر ..
مولانا یا حضرتِ باقر...
ای مزار خاکی ات بهشت جان من
عشق تو سرشته با روح و روان من
یا باقرَالعُلوم ای پسر زهرا
نامت ذکرِ لبِ مرثیه خوان من
بر دینِ خدا تویی ناصر
مولانا یا حضرتِ باقر...
مولانا یا حضرتِ باقر...
کودکی بودی و در راه وِلا بودی
همدم مصیبت و رنج و بلا بودی
راوی روضه ی سرهای به روی نِی
شاهد مصائبِ کرببلا بودی
بر غمهای کربلا ناظر
مولانا یا حضرتِ باقر...
مولانا یا حضرتِ باقر...
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر
#امام_باقر علیه السلام
#زمینه
بند1⃣
با گریه میخوابم
با گریه بیدارم
چه خاطراتی از
کرببلا دارم
پنجاه و چند ساله
هر روز عزادارم
پنجاه و چند ساله یاد غروب نفس گیره عاشورام
پنجاه و چند ساله یاد سر و نیزه میلرزه دست و پام
پنجاه و چند ساله رد میشه این روضه ها از جلو چشمام
مگه یادم میره چجوری میزدنش
مگه یادم میره غارت پیرهنش
مگه یادم میره بوریا شد کفنش
بند2⃣
با ناله ی عمه
از غصه تب کردم
با یاد تنهاییش
روزامو شب کردم
سینه زدم واسش
عرض ادب کردم
پنجاه و چند ساله موندم هنوز پشت دروازه ی ساعات
پنجاه و چند ساله تکرار میشه توی ذهنم همون ساعات
پنجاه و چند ساله روضه میخونم برا عمه ی سادات
مگه یادم میره ما رو بستن با طناب
مگه یادم میره طعنه های بی حساب
مگه یادم میره حرف مجلس شراب
بن3⃣
من زخمیه دردم
من زخمیه آهم
من شاهد ذبح
سردار شش ماهم
یک عمره گریونه
یک عمر کوتاهم
پنجاه و چند ساله دارم میسوزم با داغ یه شیرخواره
پنجاه و چند ساله خواب و گرفته ازم یاد گهواره
پنجاه و چند ساله این روضه دست از سرم برنمیداره
مگه یادم میره حنجر پر پرشو
مگه یادم میره گریه ی مادرشو
مگه یادم خنده ی آخرشو
شعر و نغمه: #امیر_آهمند
Mohjat.NetShahadat Emam Bagher 1403 Hoseini [Mohjat_Net] (4).mp3
زمان:
حجم:
2.3M
#واحد_امام_باقر
#سید_مهدی_حسینی
ای یادگار کربلا ای نوحه خوان لاله ها
ای حجت معصوم ای از جفا مسموم
آقای ماتم دیده ای یک کربلا غم دیده ای
ای حجت معصوم ای از جفا مسموم
جانم فدایت ای نور دیده
بر نیزه دیدی رأس بریده
واویلتا واویلتا امام باقر امام باقر
****
ای شاهد خدالتریب ای راوی شیب الخضیب
آقا چه دیدی محنت کشیدی
در دشت غرق سوز و آه تو در میان قتلگاه
آقا چه دیدی محنت کشیدی
دیدی تنش را در خون کشیدند
لب تشنه او را سر میبریدند
واویلتا واویلتا امام باقر امام باقر
****
همراه اشک کاروان بودی اسیر شامیان
با دست بسته ای دل شکسته
غم بر دل تنگت زدند از پشت بام سنگت زدند
با دست بسته ای دل شکسته
بین خرابه با اشک و ناله
دیدی تو داغ عمه سه ساله
واویلتا واویلتا امام باقر امام باقر
#واحد
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر 1403
نوحه ی امام باقر علیه السلام
فَخرُ المَفاخِر شد شهید، آه و واویلتا
امام باقر شد شهید، آه و واویلتا
ای مقاماتت، تا ابد گمنام
جانفدا گشتی، در رَهِ اسلام
آه و واویلا...
به داغ گودال بلا مبتلا بوده ای
تو راوی مصائب کربلا بوده ای
دیده ای جدّت، بین گودال است
صفحه ی قرآن، سرخ و پامال است
آه و واویلا...
#امام_باقر
#شهادت_امام_باقر