#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
#شب_سوم
سلام بر تو امامی که نفسِ تطهیری
سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری
سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی
سلام بر تو زمانی که روزه میگیری
بدون شمسِ پُر از خیر و برکت رویت
به ما رسید عجب روزگار دلگیری
گذشت و چشم بهراهت جوانیام طی شد
نیامدی و رسیدهست موسم پیری
نشد مقدمهسازِ ظهورتان باشم
منِ خراب، دعایم نداشت تأثیری
چقدر گریه و توبه به جای من کردی
حلال کن که نکردم هنوز تغییری
من از زمان ورودم به قبر میترسم
بیا و ناجی من شو در آن سرازیری
اجازه هست کمی از زبانِ عمهیتان
بخوانم از غم ویرانه و زمینگیری؟!
::
پدر شبی که رسیدی برای من قدر است
رقم زدهست برایم خدا چه تقدیری
ببخش این همه امشب به لکنت افتادم
ببخش از رخ سابق نمانده تصویری
به تابِ زلف تو دستم نمیرسد دیگر
شکسته بازوی من در میان درگیری
بدون هیچ دلیلی مرا کتک زدهاند
بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری
✍ #محمدجواد_شیرازی
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
رؤیای یوسفانۀ دیدارت ای عزیز
آواره کرده در دل بازارها مرا
با یک کلافِ کهنه از این عبد روسیاه
قابل بدان میان خریدارها مرا
ای گل! ببین که دوری از نرگسِ رخت
یک عمر کرده همنفس خارها مرا
در ساحل نجات تو پهلو گرفتهام
سیل گناه برده اگر بارها مرا
این هفته هم گذشت چنان هفتههای قبل
بیتاب کرده قصۀ تکرارها مرا
::
یاد لبان خشک ترک خوردهای مدام
برده به کربلا دم افطارها مرا
✍ #محمدعلی_بیابانی
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_زینب_س_مصائب
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مأذنه هر بار شنیدیم اذان را
چندیست که چشمان زمین بی تو ندیدهست
از باد صبا آن نَفَس مُشک فشان را
قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را
هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را
گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم
آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را؟
::
امسال رسیدیم که از سفرهی زینب
بر دست گدایان بدهی لقمهی نان را
خونگریهی روز و شبت از غصهی زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را
برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قد کمان را
✍ #محمدعلی_بیابانی
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
دردهایم غالباً پیش تو درمان میشود
با کریمان کارهای سخت آسان میشود
پلک بر هم میزنی و روز را شب میکنی
چشم اگر برداری از دریا، بیابان میشود
خوب میدانم جهان وابستهی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران میشود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماه روی تو، خورشید پنهان میشود
دستِ پر برگشته هرکس دست خالی آمده
هر چه کم آوردهام اینجا فراوان میشود
هر کسی آمد به “قم” اما نیامد “جمکران”
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان میشود
خوش به حال روزهداری که به امید کرم
در کنار سفرهات افطار مهمان میشود
روز جمعه نامهی اعمال مارا وا نکن
حتم دارم واکنی، حالت پریشان میشود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز “آقای خراسان” میشود
✍ #مجید_تال