1453_1626066849909.mp3
454K
#حضرت_رقیه__س__نوحه
اهلاً و سهلاً یا اباالمظلوم اباالعطشان
لبهای تو بوسه زنم ای قاری قرآن
عزیز من امام من
امام تشنه کام من
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
می پرسی ای بابا ز آثار کبودیها
سربسته می گویم امان از این یهودیها
قدم خم شد رخم نیلی
مپرس از من که زد سیلی
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
ای مو پریشانم برایت روضه می خوانم
من بعد از این روضه دگر زنده نمی مانم
رخت پر خون لبت پاره
همه اهل تو آواره
بابا حسین جانم حسین جانم حسین جانم
شاعر : رضا تاجیک
حضرت رقیه (س)
نوحه
19609_1628350859932.mp3
1.18M
#حضرت_رقیه__س__نوحه
بیا ، ای یار و کسم
شده خرابه قفسم
دوا نداره دردم و
بالا نمیاد نفسم
بیا غرق غربتم
دیگه تموم طاقتم
یه کاری کرده روزگار
که بی تو مرگه حاجتم
خونه دلم - از آدما
کشتن من و - این شامیا
هر جا صدات - کردم بابا
خوردم کتک - من بی هوا
واویلتا
..........
کی از دست زندگی
سیر میشه تو سه سالگی
خدایی نصفه جون میشه
به هر کی دردمو بگی
شده گریه کارمو
زمونه برده چارمو
نشون هم دیگه میدن
معجر پاره پارمو
درد و غمم ، شد بی حساب
دادن من و ، خیلی عذاب
حقم نبود ، بی حرمتی
حقم نبود بزم شراب
محمد حسین رحیمیان
حضرت رقیه (س)
نوحه
1481-1665333708227.mp3
944.7K
#حضرت_رقیه__س__نوحه
بر دامن خاکی من سر بابا
همناله ی من بود زینب و زهرا
واویلا واویلا...
شده ای به ویرانه بهر من مهمان
قدم رنجه کرده ای امشب پدر جان
واویلا واویلا...
ببین بابا کار من ناله و آه است
دلم خون و پاهایم مجروحه راه است
واویلا واویلا...
کس کودک شکسته چون من ندیده
در سه سالگی قامتم شد خمیده
واویلا واویلا...
پدر جان از کربلا تا به ویرانه
جواب هر یا حسین بود تازیانه
واویلا واویلا...
شاعر : حاج امیر عباسی
حضرت رقیه (س)
نوحه
#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه