📋 عمه دستم و رها کن که عمو تنها شده
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم
#واحد
عمه دستمو رها کن که عمو تنها شده
خسته و زخمی و بیحال اسیر گرگا شده
نه کفن از تو میخوام و نه سپر، بذار برم
سرِ سر بریدنش عمه ببین دعوا شده
عمه باید برم و شمرو ازش جدا کنم
چهجوری بشینم و غریبیشو نگاه کنم
لا اقل میشه یهکم شمر و معطل بکنم
اگه جسمم رو سپر جلوی شمشیرا کنم
تا یهکم جون به تنش مونده هنوز بذار برم
تا که سنگ ابروشو نشکونده هنوز بذار بدم
داره خنجر میذاره روی گلوی عمو جون
تا که پیکرو نچرخونده هنوز بذار برم
" ایوای عمو ایوای عمو "
تا به گودال برسم صددفعه افتادم عمو
حال جون دادنتو دیدم و جون دادم عمو
صد دفعه داد زدم از رو سینهی عموم پاشو
ولی بِش نمیرسید صدای فریادم عمو
توی گودال عمو هر نیزه که دیدم به تو خورد
تیغ و شمشیر و سپر حتی عصا هم به تو خورد
عمو شرمنده تنم طاقت شمشیرو نداشت
دستمو جلو آوردم ولی بازم به تو خورد
هرچی خون گلوتو پاک میکنم بازم تَره
نیزهای که تو گلوت مونده برام دردسره
بایدم خنجر شمر حنجرتون رو نبره
اینجا جای بوسهی فاطمه و پیغمبره
" ایوای عمو ایوای عمو "
*شاعر: #داوود_رحیمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_پنجم
#واحد
📋 # خبر چه سنگینه ، خبر پُر از درده
✔️ #سینه زنی جانسوز تقدیم به روحِ ملکوتیِ سردارِ رشیدِ اسلام وشهدای کرمان
✔️ #کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🎤 # با نوایِ کربلایی سید رضا نریمانی
✍ شاعر : #داوود_رحیمی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
خبر چه سنگینه ، خبر پُر از درده
غم رفیقامون ، بیچارهمون کرده
زمینی بودندُ ، به آسمون رفتن
دوباره جاموندیم ، رفیقامون رفتن
تا کی باید بمونیم و بسوزیم از غُصّه
کی آخه میرسه به ما مسیرِ این قصّه
تا کی با دستامون رویِ گلا بریزیم خاک
خدایا پاره پاره شد دلم دیگه بسّه
رفیق عینِ برادر شد ، رفاقت تا سر جونه
غم داغ رفیقُ پس ، برادر مرده میدونه
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
چه روز و شبهایی ، کنارِ هم بودیم
تو بیقراریها ، قرارِ هم بودیم
چه خاطراتی بود ، تو روضهها باتو
نمیره از یادم ، حسین حسیناتو
امید زندگیمونو تو ناامید کردی
با این خبر موهای مادرُ سفید کردی
آخرشم شهادتُ گرفتی از ارباب
بس که تو روضه التماسِ هر شهید کردی
نه این رسم رفاقت نیست رفیقِ نیمه راه من
هزار ننگ و هزار نفرین ، به این بختِ سیاه من
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
خبر پُر از داغه ، خبر پر از سوزه
خبر میگه بازم ، یه لاله میسوزه
با داغ اون آتیش ، که توش یه مادر سوخت
حالا تَنِ چندتا ، جَوونِ پرپر سوخت
شبیه بچههایِ شاه بیکفن سوختن
با شعلههایی که به خیمهها زدن سوختن
شنیدهها رو دیدن اینا که تویِ روضه
به یاد آتیشِ دل امام حسن سوختن
مصیبت رو ندیدم من ، شنیدم من ولی سوختم
دوباره تازه شد روضه ، که زهرا گفت علی سوختم
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
〰〰〰〰〰〰〰
📋 # خبر چه سنگینه ، خبر پُر از درده
✔️ #سینه زنی جانسوز تقدیم به روحِ ملکوتیِ رئیس جمهورمحبوب کشورمون وهمراهانشون
🎤 # با نوایِ کربلایی سید رضا نریمانی
✍ شاعر : #داوود_رحیمی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
خبر چه سنگینه ، خبر پُر از درده
غم رفیقامون ، بیچارهمون کرده
زمینی بودندُ ، به آسمون رفتن
دوباره جاموندیم ، رفیقامون رفتن
تا کی باید بمونیم و بسوزیم از غُصّه
کی آخه میرسه به ما مسیرِ این قصّه
تا کی با دستامون رویِ گلا بریزیم خاک
خدایا پاره پاره شد دلم دیگه بسّه
رفیق عینِ برادر شد ، رفاقت تا سر جونه
غم داغ رفیقُ پس ، برادر مرده میدونه
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
چه روز و شبهایی ، کنارِ هم بودیم
تو بیقراریها ، قرارِ هم بودیم
چه خاطراتی بود ، تو روضهها باتو
نمیره از یادم ، حسین حسیناتو
امید زندگیمونو تو ناامید کردی
با این خبر موهای مادرُ سفید کردی
آخرشم شهادتُ گرفتی از ارباب
بس که تو روضه التماسِ هر شهید کردی
نه این رسم رفاقت نیست رفیقِ نیمه راه من
هزار ننگ و هزار نفرین ، به این بختِ سیاه من
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
خبر پُر از داغه ، خبر پر از سوزه
خبر میگه بازم ، یه لاله میسوزه
با داغ اون آتیش ، که توش یه مادر سوخت
حالا تَنِ چندتا ، جَوونِ پرپر سوخت
شبیه بچههایِ شاه بیکفن سوختن
با شعلههایی که به خیمهها زدن سوختن
شنیدهها رو دیدن اینا که تویِ روضه
به یاد آتیشِ دل امام حسن سوختن
مصیبت رو ندیدم من ، شنیدم من ولی سوختم
دوباره تازه شد روضه ، که زهرا گفت علی سوختم
«رفیق نیمه راه من ، خداحافظ ..»
〰〰〰〰〰〰〰〰
.
📋 دلی که با تو نیست، بمیره بهتره
#شور_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلی که با تو نیست، بمیره بهتره
دستِ تو دستم و، بگیره بهتره
دل رو چی کار کنه؟!/ از کی فرار کنه؟!/ اون که اسیر تو شد
میرسه کربلا/ هرکی از هرکجا/ وقف مسیر تو شد
هرکسی وقف شما نباشه
اسیر بازیه روزگاره
اما کسی که بمونه با تو
آقاییِ روزگار و داره
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
مسیر عاشقی، راهی مشخصه
رفتن از این مسیر، کاری مقدسه
آی اگه سادگی/ جادهی عاشقی/ خونت و میطلبه
حد و حدود تو/ شرط و ورود تو/ معرفت و ادبه
اگه دَم از معرفت زدیم ما
یه نمونهش مادر وهب بود
یه تنه زد لشکر و بهم ریخت
سلاح دستش سرِ وهب بود
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
موندنِ با حسین، دعامه شب به شب
راه نجاتمه، دست ابا الادب
ساقیِ کربلا/ از دل هر بلا/ ما رو بیرون میاره
هرکی مؤدبه/ نوکرِ زینبه/ سقا هواش و داره
ادبِ مرده که چارهسازه
با ادبی، عاقبت بخیری
از ادبت میشه این و فهمید
که تو زبیر هستی یا زهیری
«حسین، ای جانم، ای جانم، ای جانم»
شاعران: #داوود_رحیمی، #محمود_گلستان_نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#واحد_سنگین
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
______
خبر داری به کی پناه بردم؟
خبر داری که من کتک خوردم؟
بالای نی سرت رو که دیدم
اینجور برات بگم بابا: مُردم
بابا شنیدی بِم چیا گفتن؟
باور نمیکنی کیا گفتن!
توو مسجد کوفه مسلمونا
توو بازارم یهودیا گفتن
بابا کجا بودی میترسیدم؟
میدونی چند شبه نخوابیدم؟
بابا جونم میدونی چند روزه
اون روی ماهتو نبوسیدم؟
###
معلوم نبود به عمهها میخورد؟
یا نه، به اون تشت طلا میخورد؟
چوبی رو که بالا میرفت دیدم
اما نمیدیدم کجا میخورد
اون ماجرا رو تازه فهمیدم
تا این لبای زخمیرو دیدم
حالا لب خشک منم سرخه
از بس لب خونیتو بوسیدم
میخوام شبیه تو بشم، میشه؟
داغ دلم اینجوری کم میشه
دستام کوچیکه میدونم، اما
داره لبامون مثل هم میشه
###
میبینی موی دخترت سوخته؟
مثل خودم موی سرت سوخته
باباجونم یادت میاد اون شب
گفتی موهای مادرت سوخته؟
کبودیهارو دیدی روو دستم؟
دیدی به زحمت روسری بستم؟
بازو و پهلومو ببین بابا
حالا شبیه مادرت هستم؟
من روضهخون حنجرت میشم
مرهم برا زخم سرت میشم
با اشک چشمام رووتو میشورم
مادر نداری مادرت میشم
شاعر: #داوود_رحیمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇