#روضه #حاج_محمدرضا_طاهری
#شب_اول_صفر97
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از سر پیچ جاده راه افتاد
با صفا صاف و ساده راه افتاد
پا برهنه پیاده راه افتاد
پدر خانواده راه افتاد
از اهالی ده به رسم وفا
با خودش داشت التماس دعا
راه دور و پر از مشقت بود
کوله بارش پراز ارادت بود
گرچه هر گام او عبادت بود
آرزویش فقط زیارت بود
چِقَدَر قطره رو به دریایند
همگی پا برهنه میآیند
راه بسیار رفته کم مانده
گریه شوق جای غم مانده
روی دوشش فقط علم مانده
دوقدم تا دم حرم مانده
فلکه آب روبروی حرم
بر مشامش رسید بوی حرم
ناگهان ایستاد میگردد
چشم او مثل باد میگردد
با همه اعتقاد میگردد
پی باب الجواد میگردد
عشق شان نزول آن در بود
اشک اذن دخول آن در بود
دم در گفت یا امام رضا
من مریضم شفا امام رضا
سرطان مرا... امام رضا
نه فقط کربلا امام رضا
دم در بود که مسافر شد
ساک خود وا نکرده زائر شد
چند شب بعدِ پنجره فولاد
کربلا خسته از مسیر زیاد
کفش خود را به کفشداری داد
پای شش گوشه تا رسید... افتاد
گرد و خاک حرم که پاکش کرد
خادمی کنج صحن خاکش کرد
#محسن_عرب_خالقی
حیف از تو عزیزی که منت یار بخوانم
لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم