بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_روز_عاشورا
#مجتبی_روشن_روان
▶️
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا
از فراوانی نسیان نگرانم به خدا
پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا
مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا
بی قراری من از حال خرابم پیداست
چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا
تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟
ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا
ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا
کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا
همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه
از غریبی شهیدان نگرانم به خدا
کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را می نگری دین خودش را دارد!
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده
باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا
***
خواهری لحظه آخر به برادر میگفت:
بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا
پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت!
به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا
پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد...
من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا
ای دعای سحر عمه ی سادات بیا
خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا
@rozeh_daftari1_090722143720.mp3
3.35M
#نوحه_سینه_زنی_امام_حسین_ع
#واحد
#عرفه
مداح_حاج_سید_مهدی_میرداماد👌😭
#امام_زمان_ارواحنا_فداه
#پیشنهادم_دانلود👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
بابی انت و امی یا اباعبدلله
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
•-----🖤═✾😭✾═🖤-----•
ای امیر عرفه دست من و دامانت
جان بقربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه حال مناجات بده
به گدای حرمت وقت ملاقات بده
ای امیر عرفه روح مناجات تویی
مشعر و سعی و صفا مروه و میقات تویی
ای امیر عرفه دیده پر آب بده
دل بیتاب مرا با نگهی تاب بده
ای امیر عرفه حاجی زهرا برگرد
جان زهرا دگر از خیمه صحرا برگرد
ای امیر عرفه جان گل یاس بیا
قدمی رنجه نما روضه عباس بیا
ای امیر عرفه شرح بده خود بر من
سر عباس کجا، ضربه عمود آهن؟!؟!
•-----🖤═✾😭✾═🖤-----•
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم قطره از عطر حسین
سبقت از عود و گلاب نافه و عنبر گرفتم
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
#مجتبی_روشن_روان
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
••✾•🌿🌺🌿•✾••
#امام_رضا_ع_شهادت
چون جام زهر... غریبانه سر کشید
فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید
پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها
پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید
با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کشته ی دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
وقت سحر به جانب دادار پر کشید
در انتظار آمدن میوه ی دلش...
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
**
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
« آمد تن امام زمان را به بر کشید»
با دست زخم خورده ی خود دختر علی
تیر شکسته از تن مولا به در کشید
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید
از خاک زیر حنجر خونین دلبرش
با نیّت شفا روی چشمان تر کشید
شاعر: #مجتبی_روشن_روان