🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
گیسویش وقتی پریشان و مجعد می شود
سوگواری شب هشتم زبانزد می شود
چشم های خیس لیلا گفت هنگام وداع
فرصت بوسیدنش آیا مجدد می شود
طبع نازکتر ز گل تا رفت بین داس ها
آه آه لاله های دشت ممتد می شود
عین یک سو لام یک سو یاء یک سو ریخته است
این هجاها روی هم شکل محمد می شود
تاتنش از هم نپاشد باد هم با احترام
دست بر سینه ز اطراف تنش رد می شود
پیکرش مثل فدک نامه است ،در مرثیه اش
غالبا بین دو روضه رفت و آمد می شود
گیسویش را روی نیزه باد هر سو می برد
مثل پرچم اهتزازش نذر گنبد می شود
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه تکریمی نموده شهرِ شام از باب حاجاتش
سه روزی مانده این حوریه پشت باب ساعاتش
سر بازار نُه ساعت سر پا ایستاده او
کسی که نُه فلک بنشسته بر خوان کراماتش
هُمای منزلت بود و خرابه منزل او شد
همان که شد بهشت آبادیِ کنج خراباتش
همان که مریم از نور رُخش انجیل میخوانَد
که بوده پردهدار محملش در راه شاماتش
به جای گل، نثار مقدمش خار مغیلان شد
چه استقبال گرمی کرد از او خاکستر و آتش
برای صورت حوریه برگ گل ضرر دارد
چرا پس ضربهی سیلی نمیکرده مراعاتش؟!
کشیده آه را در بند خود زنجیری از آهن
اسیر سلسله هستند در این شهر، ساداتش
نشسته سر به دامانی که عطر فاطمه دارد
سر زخمیِ "مصباح الهدی" در بین مشکاتش
تمام دردها را بُرد از یادش سر بابا
چگونه یک طبق زخم است مرهم بر جراحاتش؟!
هزار و نهصد و پنجاه تا زخم است بر جسمش
هزار و نهصد و پنجاه دفعه شد مواساتش
به فکر انتقام از چوب بود و بر لبش میزد
ببین پُر کرده عالم را نوای یالثاراتش
✍حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#ورود_کاروان_به_کربلا
طور سینا بوده گویا سینهی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین
هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین
کعبه مشغول طواف خیمهگاه اقدسش
با نوای "ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِين"
فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین
نامهایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نامها با مقتلی گشته قرین
آیه های قدر میآیند با هم کربلا
کاروان آیههای نور قرآن مبین
یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب
پردهدار محمل آنها یل ام البنین
شد مطاف نُه فلک قنداقهی شش ماههاش
حاجی گهوارهی او آسمان هفتمین
آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمؤمنین
پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحهخوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
خاک بر رخسارهی "خدُّ التَریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"
آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین
"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزهها خوردی به وقت گفتن "هل مِن مُعین"...
✍ #محسن_حنیفی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عرشیان بوسه که دادند به رویش با هم
دل سپردند سر طرهی مویش با هم
طفل ششماههی این قوم، کلیم الله است
طور دیدند در انوار گلویش با هم
با تلظّیِ لبش نادعلی میخوانند
اهل عرفان همه دلدادهی هویش با هم
کعبه دور سر گهوارهی او میگردد
زمزم و نیل دو تا حاجی کویش با هم
معنی نازک از آن حنجره برداشتهاند
شعرها تشنهی یک جرعه سبویش با هم
خون دویدهست چرا بر لب طفل معصوم؟
همه از خیمه دویدند به سویش با هم
خون عرش است که بر شانهی شاهنشاه است
طفلِ در زیر عبا، جان حجاب الله است
::
آه ای بغض گلوگیر تو در حنجر آب
نحر کردند تو را تشنه چرا در برِ آب؟
گوش تا گوش بهشت است پریشان شده است
گوش تا گوش گلویت غم سر تاسر آب
عرشِ خود را به روی آب بنا کرد خدا
ربّ آب است رباب و تو شدی سرور آب
روضه خوان لب تو ماهی هر دریا شد
شد تلظیِّ لبت مرثیهی منبر آب
حوریان زخم گلو را به لطافت بستند
مرهم زخم تو تنها شده چشم تر آب
پیکرت را پدرت بر پدر خاک سپرد؟
یا به آغوش کشیده است تو را مادر آب؟
بر سر نیزه عزیز دلم آرام بخواب
میسپردند تو را کاش به آغوش رباب
✍ #محسن_حنیفی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق ↙️
@Arsheyan_Eshgh
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
#غزل
کشید فاطمه آه و نی از نوا افتاد
شراره ای به دل پاک انبیا افتاد
جلال حضرت صدیقه !گوشواره عرش!
میان کوچه ی گودال بی هوا افتاد
شهی که تکیه ی او تکیه گاه عرش خداست
به نیزه تکیه زد اما یکی دوجا افتاد
به بارگاه تنش غیر بوسه بار نداشت
به این حرم گذر نیزه و عصا افتاد
رواق سینه ی او جای چکمه هرگز نیست
شکوه عرش خدا زیر دست و پا افتاد
چه شد که خنجر کند جماعتی ناپاک
به جان آیه ی تطهیر و انما افتاد
اگر که تولیت زلف اوست با زهرا
چه شد که گیسوی او دست شمرها افتاد
هنوز مردم صحرا نشین عزادارند
سه روز روی زمین پیکرش چرا افتاد
چه کیمیای عجیبی که بعد دفن تنش
حریر هم به تمنای بوریا افتاد
#محسن_حنیفی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#کوفه
#شام
#تنور_خولی
یه جای سالم تو تنت نمونده
به قدر یک نگینه انگشتری
قافله سالار روی نیزه ها
بگو منو داداش کجا میبری
غنچه ما رو با سه شعبه چیدن
به روی نیزه ها شکوفه بردن
باب الحوائجای این عالمو
با دست بست سوی کوفه بردن
تن تو روی خاک گرم صحرا
منو با یک قلب کباب میبرن
من سند آیه تطهیر مو
من و سوی بزم شراب میبرن
پرده نشین خیمه ی عفاف و
میون محملی بی پرده بردن
روم نمیشه بگم که کاروانو
انگاری که به حرمله سپردن
نجف کجاست می خوام شکایت کنم
به روی چادرم که پا میذارن
حرمت ما رو توی کوفه کشتن
که نون و خرما صدقه میارن
علی رو باز تو کوفه زنده کردم
نهج البلاغه ست روی لبهای من
تو رو قسم میدم به مادرم که
از روی نی با دخترت حرف بزن
سرت اگرچه غرق خاک و خونه
رو نیزه ها آیه نور شدی تو
شکسته شیشه ی غرور زینب
چرا که مهمون تنور شدی تو
#محسن_حنیفی
🚩نوحه و روضه مداح دلسوخته
↙️عرشیان عشق↙️
@Arsheyan_Eshgh