eitaa logo
کانال نوحه و روضه مداح دلسوخته(عرشیان عشق)
5.2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
331 ویدیو
119 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
(مَتیٰ تَرانا وَ نَراكَ یابنَ الحسَن) (سلاله‌ی طاها) بر من بتاب، ای مَهِ زیبا ببینمت! تا از ثریٰ ، به عرش ثریا ببینمت در انتظار ماهِ رخت، با دلی پر آه... عمری نشسته‌ام به تماشا، ببینمت چشمم سپید شد همه شب در غیاب تو ای ماه شب ‌فروز...! بیا تا ببینمت صد سلسله بشوق تو در خواب رفته است برخیز، ای سلاله ی طاها ببینمت! هر جمعه بی‌تو آمد و بی‌تو غروب کرد آیا شود به جمعه ی فردا ببینمت ؟ جانم به لب رسید و نفس در گلو شکست بر من بِدم، مراد مسیحا...! ببینمت بس بیت‌ها به شوق غزال نگاه تو گفتم که تا میان غزل‌ ها ببینمت دلخسته‌ام ز خویش و ز خویشان رمیده‌ام مشتاقِ دیدنم به تمنّا ببینمت در این کویر تب‌زده عمرم به سر رسید شاید به بی‌کرانه‌ی دریا ببینمت لب ‌تشنه‌ی وصالم و در ساغر خیال خواهم که ای شراب گوارا ببینمت تا چشم بد نظر نکند بر جمال تو تن‌ها رها نموده که تنها ببینمت لیلای من! بیا که درین دشت پرملال مجنون‌صفت به دامن صحرا ببینمت اصلاً بگو که یوسف زهرا چه‌سان کجا؟ شیداتر از هزار زلیخا ببینمت گر نیستی موافق کیش و مرام ما گو تا به دِیر، یا به کِلیسا ببینمت؟ هرچند شد خزان گل عمرم درین فراق خواهم که تا همیشه شکوفا ببینمت در انتظار روی تو مویم سپید شد امّا نشد به دیده‌ی بینا ببینمت چشمی نمانده است ببینم اگر تورا لَختی بیا به دیده‌ی معنا ببینمت شاید که نیست دیدن رویت نصیب من پس لااقل بیا که به عقبا ببینمت (ساقی)! بریز باده‌ای از ساغر وصال تا مِی کشان و مست، به دنیا ببینمت. سید محمدرضا شمس (ساقی) 🌹🌹🌹🦋🦋🦋🦋
(مَتیٰ تَرانا وَ نَراكَ یابنَ الحسَن) (سلاله‌ی طاها) بر من بتاب، ای مَهِ زیبا ببینمت! تا از ثریٰ ، به عرش ثریا ببینمت در انتظار ماهِ رخت، با دلی پر آه... عمری نشسته‌ام به تماشا، ببینمت چشمم سپید شد همه شب در غیاب تو ای ماه شب ‌فروز...! بیا تا ببینمت صد سلسله بشوق تو در خواب رفته است برخیز، ای سلاله ی طاها ببینمت! هر جمعه بی‌تو آمد و بی‌تو غروب کرد آیا شود به جمعه ی فردا ببینمت ؟ جانم به لب رسید و نفس در گلو شکست بر من بِدم، مراد مسیحا...! ببینمت بس بیت‌ها به شوق غزال نگاه تو گفتم که تا میان غزل‌ ها ببینمت دلخسته‌ام ز خویش و ز خویشان رمیده‌ام مشتاقِ دیدنم به تمنّا ببینمت در این کویر تب‌زده عمرم به سر رسید شاید به بی‌کرانه‌ی دریا ببینمت لب ‌تشنه‌ی وصالم و در ساغر خیال خواهم که ای شراب گوارا ببینمت تا چشم بد نظر نکند بر جمال تو تن‌ها رها نموده که تنها ببینمت لیلای من! بیا که درین دشت پرملال مجنون‌صفت به دامن صحرا ببینمت اصلاً بگو که یوسف زهرا چه‌سان کجا؟ شیداتر از هزار زلیخا ببینمت گر نیستی موافق کیش و مرام ما گو تا به دِیر، یا به کِلیسا ببینمت؟ هرچند شد خزان گل عمرم درین فراق خواهم که تا همیشه شکوفا ببینمت در انتظار روی تو مویم سپید شد امّا نشد به دیده‌ی بینا ببینمت چشمی نمانده است ببینم اگر تورا لَختی بیا به دیده‌ی معنا ببینمت شاید که نیست دیدن رویت نصیب من پس لااقل بیا که به عقبا ببینمت (ساقی)! بریز باده‌ای از ساغر وصال تا مِی کشان و مست، به دنیا ببینمت. سید محمدرضا شمس (ساقی) 🌹🌹🌹🦋🦋🦋🦋