#وروداسرا#به کوفه
#استادعالی
🌾▪️🌾▪️🌾▪️🌾
بعد از شهادتش هم چون سخت می شد برای بچه هایش ، سر بالای نی شروع می کرد به قرآن خواندن. تسلی می داد بهشان .أم حسِبتُم أنَّ اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عَجَباً. با قرآن خواندنش تسلی میداد. اما مرحوم آیت الله مرعشی نجفی این سر مقدس نه فقط قرآن خواندنش که همه تان شنیدید معجزه ی سر بود، البته آن صوت زیبای قرآن را معلوم نیست هر گوشی لیاقت شنیدنش را داشت. این معجزه را همه شنیدیم اما مرحوم مرعشی می فرماید یک معجزه ی دیگر هم سر مقدس داشت، و آن اینکه وقتی در مجلس یزید خیلی سخت گذشت بر زن و بچه ی اباعبدلله انجایی که نامرد و نانجیب شرابش را می خورد و نیم خورده ی شرابش را می ریخت در تشتی که سر مقدس توش بود. نیم خورده ی شراب را میخورد و آنوقت به صورت اباعبدلله جسارت میکرد. با چوب گاهی موقع ها جسارت می کرد . بچه های امام حسین چی کشیدند؟
نقلی هم محدث قمی دارد ظاهرا در نفس المهموم رقیه از اینجا مریضی اش شروع شد .این صحنه ها را دید مریضی اش شروع شد. در خرابه دیگر در در واقع تمام کرد ، مریضی ازینجا شروع شد. یکی از بچه های امام حسین وقتی دید اینجوری به لب و دندان اباعبدلله دارد می زند ، پشت عمه اش نشسته بود زینب. عمه جان به این نانجیب بگویید این چوب را بردارد از لب و دندان پدرم. چرا اینجوری می کند ؟ اینجا بود که احتیاج دارد به بچه ها کسی تسلی بدهد. وقتی این سر را گذاشاتند بالای نی ، خدا رحمت کند مرحوم آقای مرعشی نجفی را. ایشان میگفت معجزه ی دیگری دیده شد از سر . البته هر چشمی لیاقات دیدن این معجزه را نداشت. دیدند چشمهای مطهر اباعبدلله باز شد بالای نی، و شروع کرد دور و اطراف یکی یکی بچه هایش را دیدن. بچه های مظلوم و ستم دیده را دیدن. اینو نگاه کرد اونو نگاه کرد .تا به زینب که رسید چشم خیره ماند. اشک از گوشه ی چشمهای اباعبدلله سرازیر شد ، یعنی زینبم ممنونتم . یعنی خواهرم در تمام این راه من با پا نه باسر دنبالتان آمدم دیدم تو چه کردی؟ ممنونتم بیشتر از این شرمنده م نکن.