#اعلام_جلسه
🔰جلسه هفتگی هیأت خیمه اصحاب الحسین (علیه السلام)🔰
زمان:
جمعه، ۲۸ شهریور ۹۹
ساعت ۱۸
مکان:
خیابان انصارالحسین، بلوار شهید شیرازی، خیابان شهید جهان آرا، ک3، پ11
منزل آقای بدرلو
"خانوادگی"
💯 لطفا در رعایت دستورالعمل های بهداشتی اهتمام کامل داشته و با خادمین خود همکاری لازم را بفرمایید...
#اطلاع_رسانی
#روضه_خونگی
@kh_ashabalhosein
@Arshiv_Gholam
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
صبح جمعه
پیاده روی مسجد مقدّس جمکران
محضر رفقای هیئت یا رقیه (علیها السّلام)
#عکس
#دوستان
#جمع_رفقای_هیئتی
@Arshiv_Gholam
از سفر آمدی و روشن شد
چشم هایی که تارتر شده اند
از سفر آمدی به جمعی که
همگی دست بر کمر شده اند
آمدی تا بگوییَم بر نی
نشده دخترت فراموشت
شانه ام یاریَم اگر که کُند
می شود دست هایم آغوشت
زخم های تو را شمردم که
یک به یک نذر بوسه ای دارم
چه قدر زخم بر لبت داری
چه قدر بوسه من بدهکارم
با همان بوی سیب و آن لبخند
در شبی سوت و کور آمده ای
رنگ و رویت چرا عوض شده است
تو مگر از تنور آمده ای!؟
بعد از این دست بادها ندهم
گیسوان تو را که شانه کنند
من نمردم که سنگ ها هر بار
زخم پیشانیت نشانه کنند
رنگ و رویم پریده می دانی
چند روزی گرسنه خوابیدم
شده کوتاه چادرم یعنی
خویش را بین شعله ها دیدم
دختران، گرم بازی أمّا من
با عمو حرف می زدم آرام
گله از چشم های نامحرم
از یتیمی از آن همه دشنام
دختری که مقابلم انداخت
باز هم نان پاره ی خود را
جان بابا به گوش او دیدم
هر دوتا گوشواره ی خود را
گیسوانی که داشتم روزی
کربلا تا به شام کم کم سوخت
خواستم تا که شعله بردارم
نوک انگشت های من هم سوخت
لکنتم بیشتر شده، خوب است
لکنت دخترانه شیرین است
لهجه ام را ببین عوض شده است
چه قدر دست زجر سنگین است
#شعر
#روضه
#حضرت_رقیه
@Arshiv_Gholam
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
صبح جمعه
پیاده روی مسجد مقدّس جمکران
محضر رفقای هیئت یا رقیه (علیها السّلام)
#عکس
#دوستان
#جمع_رفقای_هیئتی
@Arshiv_Gholam
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
در حدّ إمکان از انجام نوافل شبانه روزي غافل نباش كه بسا خير و بركتش از فرائض بيشتر باشد.
با آرزوي توفيق
إعتكاف ماه رمضان در مسجد إمام قم
1387 شمسي
محمّد فاضل
#سخن
#مرحوم_فاضل
#نوافل
@Arshiv_Gholam
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجّاده چه می چسبد
بهار زود هنگامند، شب های زمستانی
توکّل بر توسّل کن توسّل بر توکّل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منّت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اوّل نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه ی هجران، شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کارِ این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد
”چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی“
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم؟
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی؟
"علی اکبر لطیفیان"
#شعر
#مناجات_و_روضه
#امام_حسین
@Arshiv_Gholam