eitaa logo
شیخ غلامعلي بدرلو
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
253 فایل
یاهو زَكَاةُ الْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ النَّفْسِ فِي الْعَمَلِ بِهِ تصنیف غررالحکم، حدیث ۱۳۲ http://eitaa.com/Arshiv_Gholam ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Sheikh_Gholamali
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 بالأخره اهل بحث و تحقيق در هر رشته از علوم و فنون كه وارد شوند ارتباط و تماس آن را با تاريخ درك نموده و معترف خواهند بود كه بدون غور در تاريخ به مقصود خود نخواهند رسيد؛ و بنابر آنچه ذكر شد، تاريخ گمشده هر دانشمند است. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص۱۹ @Arshiv_Gholam
خلاصه واقعه غدیر.pdf
223.9K
📜 خلاصه‌ای از واقعه‌ی غدیر به نقل الغدیر. ⚠️ بعضی از اتّفاقات تاریخی رو زیاد شنیدیم، ولی گاهی اوقات ریزه‌کاری‌هایی داره که در فهم بهتر ماجرا، مؤثّر هستند. معمولاً این حواشی نقل نمیشه و به گوش ما نمی‌خوره (حواشی تأثیرگذار در فهم متن). 🔺لذا نباید به شنیده‌ها اکتفاء کرد. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص ۲۹ تا ۳۴ @Arshiv_Gholam
📣 پيشوايان دين (سلام اللّه عليهم أجمعين) پيوسته واقعه غدير خم را در هر موقع و در هر مناسبت بازگو و بدان استدلال و احتجاج مي‌فرمودند و با اين مبناى راسخ و نصّ صريح، امامت و وصايت پدران خود را آشكار و مدلّل مي‌داشتند. همان‌طور كه شخص أميرالمؤمنين (صلوات اللّه عليه) نيز در طول دوران زندگى گرامى و شريف خود پيوسته به اين امر احتجاج مي‌فرمود و شنوندگان اين حديث را از افراد صحابه كه در حجة الوداع حضور داشته‏اند در مجامع عمومى سوگند مي‌داد و از آن‌ها بر اين امر گواهى مي‌طلبيد. اين جديّت‏ها و اهتمام‏ها همه براى اين بوده كه اين تاريخ روشن و خاطره مقدّس پيوسته تازه و شاداب بماند و گذشت زمان به تدريج اين واقعه را متروك و مخفى نسازد. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص۳۷ @Arshiv_Gholam
📚 و أمّا كتب و آثار اماميّه در حديث و تفسير و تاريخ و كلام، به هر يك از اين آثار توجّه و بررسى شود ملاحظه خواهد شد كه مشحون و پر است از اين واقعه و اثبات قضيه غدير و استدلال و احتجاج به مدلول و محصّل آن، از روايات مسند كه نام سلسله روات متعاقب يكديگر ثبت گشته تا منتهى ميشود به مركز انوار نبوّت (صلّى اللّه عليه و آله) و روايات بيشمار ديگر كه مِن باب إرسال مسلٌم با حذف سلسله سند ضبط گرديده و حاكى از اين است كه اين موضوع مورد اتّفاق عموم فرق مسلمين است، و گمان نمي‌كنم كه دانشمندان اهل سنّت نيز در ثبت و ضبط و روايت اين حديث از اماميّه دست كمى داشته باشند. چه آنان نيز اين واقعه را محقّق دانسته و به صحّت آن معترف و به تواتر آن اذعان دارند. مگر فرد يا افراد قليل و ناچيزى كه از راه و رسم درايت منحرف گشته، و از روى عصبيّت باطله كور كورانه نسبت به اين واقعه سخنى به ياوه گفته‏اند!! علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص۳۹ @Arshiv_Gholam
🔰و حافظ ابن المغازلى (به طوري‌كه در «العمده» تأليف ابن بطريق ص ۵۳ مذكور است) با ذكر سند و به اسناد خود از بكر بن سواده از قبيصة بن ذويب و أبى سلمة بن عبد الرّحمن از جابر بن عبد اللّه روايت نموده به اينكه: 🔻رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در خم فرود آمد و مردم از آن‌جناب دور و متفرّق گشتند. پس آن‌جناب على (عليه السّلام) را امر فرمود كه مردم را جمع نمايد و پس از اجتماع آن‌ها رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در حاليكه تكيه به دست‏ على (عليه السّلام) داشت، در ميان آن‌ها ايستاد و پس از اداى حمد و ثناى خداوند، خطاب به آن‌ها فرمود: 💠 دورى و تفرقه شما به حدّى بر من ناگوار آمد كه پنداشتم حتّى درختى كه من تكيه بر آن دارم بيش از هر درخت ديگرى مورد بى‏علاقگى و خشم شما است! (كنايه از نهايت تأثّر از تفرقه و دورى مسلمين از آن حضرت است). 💠 سپس فرمود: ليكن على پيوسته به من نزديك است به طورى كه هيچ امرى را بر نزديكى و دوستى من اختيار نمي‌كند. و به همين سبب است كه خداوند او را براى من به منزله من براى او قرار داده و همان‌طور كه من از او خشنود و راضى هستم خداوند نيز از او راضى و خوشنود گشته. 💠 سپس دست على را بلند كرد و فرمود: هر كس كه من مولاى اويم پس على مولاى او خواهد بود. بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد. 💠 جابر گويد در اين هنگام مردم با شتاب و نگرانى از ابراز تأثّر پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) به سوى آن‌جناب شتافتند و با تضرّع و گريه از تفرقه و دورى خود معذرت خواسته و عرضه داشتند: يا رسول اللّه تفرّق و دور شدن ما از حضرتت براى اين بود كه مبادا اجتماع ما بر آن‌جناب گران و ناگوار باشد، اكنون كه اين معنى موجب ناراحتى و خشم شما گشته، پناه به خدا مي‌بريم از خشم پيغمبرش. 🔺در اين موقع رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) ابراز رضايت فرمود و معذرت آن‌ها را پذيرفت. ⚫️ و اين داستان را ثعلبى در تفسير خود به طوري‌كه در «ضياء العالمين» مذكور است روايت نموده. و خوارزمى در مقتل خود و جزرى در «اسنى المطالب» ص۳ و قاضى در «تاريخ آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله» ص۶۷ او را (جابر بن عبد اللّه را) در شمار راويان حديث غدير ذكر نموده‏اند. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص۵۰ و ۵۱ @Arshiv_Gholam
💠 علّامه أمینی (رحمه اللّه) بعد ذکر ۱۱۰ صحابی به عنوان راوی واقعه‌ی غدیر می‌فرمایند: 🔻اين‌ها يكصد و ده تن از بزرگان ياران (صحابه) پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) هستند كه روايت آن‌ها را درباره داستان غدير خم يافته‏ايم، و شايد آنچه به دست نياورده‏ايم خيلى بيشتر از اين‌ها باشد و طبيعت حال (نظر به خصوصياتى كه در اجتماع غدير خم وجود داشته) ايجاب مي‌كند كه راويان حديث مزبور چندين برابر نامبردگان باشند. زيرا آنان كه در آن روز به اين داستان گوش فرا داده و آن را درك نموده‏اند زياده بر يكصد هزار تن بوده‏اند و بالطّبع اين گروه عظيم پس از بازگشت به اوطان خود همه از اين واقعه سخن رانده‏اند، همان‌طور كه هر مسافرى پس از عود به وطن، آنچه از حوادث مهمّ و غير عادى در طى مسافرت ديده به كسان و دوستان خود بيان مي‌كند، آرى اين گروه عظيم هم چنين بوده‏اند. و اين داستان تاريخى و مهمّ را همگى بازگو كرده‏اند. 🔻منتهى آناني كه كينه‏هائى در دل داشته‏اند، حقد درونى آن‌ها مانع بوده از اينكه اين داستان مهمّ را از آن‌ گروه بسيار نقل و إشاعه دهند! بنابراين، اين تعداد كه نام آن‌ها برده شد، از جمله اشخاصى هستند كه اين واقعه را از آن‌جماعت نقل نموده‏اند، و چه بسيار كسانى هم كه پس از درك اين مجمع بزرگ و شنيدن اين امر مهمّ قبل از آنكه به وطن و مسكن خود برسند و يا پيش از آنكه موفّق به بيان مشهودات و مسموعات خود شوند، دست حوادث آن‌ها را نابود ساخته، يا در بيابان‏ها و پهنه صحراى حجاز مرگ گريبانشان را گرفته و يا سوانح و حوادث گوناگون‏ آن‌ها را از يادآورى و بيان اين خاطره بزرگ باز داشته. 🔻و در روايت زيد بن أرقم تلويحاً به اين معنى اشاره شده كه قسمتى از حاضرين در آن‌ روز و در آن‌ مكان از جمله صحرانشينان بوده كه سخنى از آنان در دسترس ديگران قرار نگرفته و منشأء نشر و اسناد اين خبر واقع نشده‏اند و با همه اين امور و عوائق و موانع در اثبات تواتر اين حديث آنچه كه به آن دست يافته و ذكر نموديم كافى است. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۱، ص ۱۱۱ و ۱۱۲ @Arshiv_Gholam
🔰مُناشدة أميرالمؤمنين (عليه السّلام) بر طلحه در روز جمل (سال 36): 🔻حافظ بزرگ أبوعبداللّه (حاكم)، در جلد ۳ «مستدرك» صفحه ۳۷۱، با بررسى در طريق، روايت نموده از وليد و أبى بكر بن قريش كه آن دو از حسن بن سفيان و او از محمّد بن عبده و او از حسن بن حسين و او از رفاعة بن اياس ضبّى و او از پدرش و او از جدّش نقل نموده كه: 🔆 در جنگ جمل با على (عليه السّلام) بوديم، آن حضرت فرستاد نزد طلحة بن عبيد اللّه و ملاقات با او را خواستار شد، در نتيجه طلحه به نزد آن‏ حضرت آمد، به او فرمود تو را به خدا سوگند مي‌دهم آيا از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدى كه مى‏فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه»، طلحه گفت: آرى؛ فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد مي‌كنى؟! گفت متذكّر نبودم. ‼️ راوى گويد كه طلحه از خدمت آن‌جناب بازگشت نمود. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۴۴ و ۴۵ @Arshiv_Gholam
🔰كساني كه به علّت پنهان داشتن حديث غدير دچار نفرين شدند: 🔻در تعدادى از احاديث مُناشدة روز رحبه و روز «ورود سواران» اشاره شد كه جمعى از أصحاب پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) كه در روز غدير خم حاضر بوده‏اند، شهادت خود را در مقابل أميرالمؤمنين (عليه السّلام) كتمان نمودند و در نتيجه نفرين آن‌جناب دچار بليّه شدند. 🔻چنانكه در بسيارى از كتب معاجم تصريح بدان شده است، آن افراد اين‌ها هستند: 1⃣ أبوحمزه أنس بن مالك (متوفّاى در يكى از سال‌هاى 90/ 91/ 93) 2⃣ براء بن عازب انصارى (متوفّاى 71/ 72.) 3⃣ جرير بن عبداللّه بجلىّ (متوفّاى 51/ 54.) 4⃣ زيد بن أرقم خزرجى (متوفّاى 66/ 68.) 5⃣ عبدالرّحمن بن مدلج. 6⃣ يزيد بن وديعه. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۵۲ @Arshiv_Gholam
🔰خوارزمى با بررسى از طريق حافظ إبن مردويه در مناقب خود روايت كرده از زاذان أبى عمرو كه: ⭕️ على (عليه السّلام) در رحبه از مردى درباره حديثى پرسش كرد؟ آن مرد او را تكذيب نمود، على (عليه السّلام) فرمود مرا تكذيب كردى؟ گفت تو را تكذيب نكردم، پس على (عليه السّلام) فرمود از خدا مي‌خواهم كه اگر مرا تكذيب كردى چشم تو را كور كند، گفت بخواه، در اين هنگام على (عليه السّلام) او را نفرين كرد و در نتيجه آن مرد از رحبه بيرون نرفته بود كه چشمش نابينا شد! علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۵۷ @Arshiv_Gholam
🔰أمیرالمؤمنین (علیه السّلام)، در مناشده‌ای به جریان غدیر تمسّک می‌کنند. در ذیل کلام حضرت، این چنین نقل شده است: 🔻سپس [پیامبر] فرمود: «اى مردم! همانا خداوند مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و أولى هستم (سزاوارترم) به آن‌ها از خودشان، هر كس كه من مولاى اويم پس على مولاى او است. بار خدايا دوست بدار كسى را كه او را دوست بدارد و دشمن دار كسى را كه او را دشمن بدارد و يارى كن آن كه را كه او را يارى نمايد و خوار گردان آن كه را كه او را خوار نمايد». 🔘 در آن هنگام سلمان (از ميان آن جمع كثير) برخاست و گفت: يا رسول اللّه چگونه ولائى؟ 🔆 فرمود: «ولائى مانند ولاء من، هر كس كه من به او أولى (سزاوارتر) هستم از خودش، على (عليه السّلام) أولى (سزاوارتر) به او است از خود او». 💠 و خداى متعال نازل فرمود اين آيه را «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً». ♨️ (تا آنجا كه راوى گويد) در اين موقع دوازده تن از أصحاب بدر بپاخاستند و گفتند ما شهادت مي‌دهيم كه آنچه را فرمودى از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيديم‏. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۰ @Arshiv_Gholam
🔰مناشده‌ی امام سبط، حسين بن على (عليه السّلام) به حديث غدير در سال 58/ 9: 🔻تابعى بزرگوار أبو صادق سليم بن قيس هلالى در كتاب خود، در پيرامون سخت گيرى‏ها و مزاحمت‏هاى خصمانه معاوية بن أبى سفيان بر شيعيان و وابستگان أميرالمؤمنين (عليه السّلام) بعد از شهادت آن جناب، مطالب جامع و سخنان وافى بيان داشته، سپس چنين مي‌نگارد: 💠 تا اينكه دو سال قبل از مرگ معاويه، حسين بن على (عليهما السّلام) به حجّ بيت اللّه به همراهى عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر عزيمت فرمود و بني هاشم را (از مرد و زن) و پيروان و وابستگانشان را، چه آن‌ها كه حجّ نموده بودند و چه آن‌ها كه حج ننموده بودند‌، جمع نمود و از انصار آن‌ها را كه به شخصيت و مقام آن جناب و أهلبيتش عارف بودند، همه را گرد آورد، و از أصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) و از تابعين أنصار كه به صلاحيت و تقوى موصوف بودند و آن سال به حجّ آمده بودند، احدى را فرو گذار نفرمود. ⭕️ در نتيجه جمعيتى بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آن جناب جمع شدند كه همگى از تابعين بودند و بالغ بر دويست تن از أصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) كه همگان در منى و در خرگاه و اقامتگاه آن حضرت حضور يافتند. 💡سپس بعد از حمد و ثناى خداوند فرمود: همانا اين ستمكار ياغى (معاويه) بر سر ما و بر سر شيعيان ما آورد آنچه را كه دانستيد و ديديد، مشاهده كرديد و به شما خبر آن رسيد، و من مي‌خواهم از شما درباره چيزى سئوال كنم. چنانچه سخن من مقرون به صداقت و راستى است‏ مرا تصديق كنيد و اگر بر خلاف حقيقت چيزى از من شنيديد مرا تكذيب نمائيد. سخن مرا بشنويد و گفتار مرا بنويسيد و ثبت كنيد. سپس به شهر و ديار خود مراجعت كنيد و آن‌ها را كه از آن‌ها ايمن هستيد (كه نفاق نورزند و سخن چينى و فتنه‏انگيزى نكنند) و به آن‌ها اعتماد و وثوق داريد دعوت كنيد و آنچه را كه درباره ما و حقّ ما علم به آن داريد و بدان معتقد هستيد به آنان بياموزيد و إبلاغ نمائيد؛ زيرا ما مى‏ترسيم از اينكه اين حق، كهنه و متروك شود و (در اثر كيد و نيرنگ و تبليغات مداوم دشمن) از بين برود و مغلوب شود، در حاليكه خداى متعال (بر حسب وعده و تصريحى كه در قرآن فرموده) «نور خود را تمام و كامل مى‏فرمايد اگر چه كفار و ناسپاسان از آن اكراه داشته باشند». 💎 در اين موقع آن جناب فرو گذار نفرمود و آنچه خداوند در قرآن درباره أهل‌البيت نازل فرموده، تلاوت و بيان داشت و تفسير فرمود و آنچه را كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) درباره پدرش و مادرش و خودش و أهلبيتش فرموده بود، روايت فرمود. 🔸و در مورد هر جمله از فرمايشات آن جناب حاضرين مي‌گفتند: «بار خدايا! تمام اينها درست است و راست است و از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيده و بدان‌ها گواهيم» 🔸و تابعين مي‌گفتند: «بار خدايا! چنين است. آنان كه از صحابه مورد وثوق و تصديق هستند اين را حديث نموده‏اند و ما از آن‌ها شنيده و به آن ايمان داريم و گواهيم» ⚪️ تا آنجا كه فرمود: به خدا سوگند مي‌دهم شما را آيا آگاهى داريد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) على (عليه السّلام) را در روز غدير خم منصوب فرمود و ولايت او را إعلام نمود و فرمود بايد حاضر به غايب إبلاغ كند؟! ⚫️گفتند: «بار خدايا! آرى به اين جريان آگاه و مطلّع و گواهيم‏». علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۳ و ۶۴ @Arshiv_Gholam
احتجاج عبدالله بن جعفر.pdf
532.1K
🔰مناشده‌ی عبداللّه بن جعفر بر علیه معاویة (لعنة اللّه علیه) مبتنی بر حدیث غدیر علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۴ تا ۶۷ @Arshiv_Gholam
🔰احتجاج برد بر عمرو بن عاص به حديث غدير: 🔻أبومحمّد، إبن قتيبه (شرح حال او در ج ۱ ص ۱۶۱ مذكور است) در كتاب خود «الإمامة و السّياسة» ص ۹۳ گويد: 💠و (مؤرّخين) ذكر كرده‏اند كه مردى از (همدان) به نام «برد» به نزد معاويه آمد، در آن هنگام از عمرو بن عاص شنيد كه نسبت به على (عليه السّلام) سخنان ناروا و توهين آميز مي‌گويد! 🔸به او گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيده‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»، آيا اين مطلب حقّ و درست؟ يا نادرست و باطل است؟ 🔹عمرو بن عاص گفت: حق و درست است و من‏ بر آنچه شنيده‏اى مي‌افزايم و مي‌گويم: «أحدى از صحابه رسول خدا نيست كه مناقبى چون مناقب على براى او باشد». ◽️آن جوان همدانى (برد) بي‌تاب و هراسان شد، عمرو گفت: على مناقب خود را به سبب اقدامى كه درباره عثمان نمود تباه و نابود ساخت. ◼️برد گفت: آيا على (عليه السّلام) امر به كشتن عثمان نمود يا خود اقدام به كشتن او كرد؟ ◽️عمرو گفت: نه (او نه امر نمود و نه خود او را كشت)، ولى پناه داد (قاتل او را) و منع كرد (از دست يافتن باو)، ◼️برد گفت: آيا (با اين وصف) مردم با او به خلافت بيعت كردند؟! ◽️گفت: آرى، ◼️برد گفت: پس چه چيزى تو را از بيعت على (عليه السّلام) خارج نمود؟ ◽️گفت: متّهم دانستن من او را درباره قتل عثمان، ◼️برد گفت: تو خود نيز مورد چنين اتّهامى واقع شدى؟!! ◽️عمرو گفت: راست گفتى، و به همين علّت به فلسطين رفتم، 🔴 پس از اين محاوره و احتجاج جوان نامبرده (برد) به سوى قبيله و قوم خود برگشت و به آن‌ها گفت: ما به سوى قومى رفتيم و عليه آن قوم از لفظ خودشان برهان (و سند محكوميتشان را) گرفتيم على (عليه السّلام) بر حق است، از او پيروى كنيد. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۷ و ۶۸ @Arshiv_Gholam
🔰احتجاج عمرو بن عاص بر معاويه به حديث غدير: 💥خطيب خوارزمى حنفى، در كتاب «المناقب» ص ۱۲۴ نامه‏اى را ذكر نموده كه معاويه به عمرو بن عاص نوشته و ضمن آن نامه او را در جنگ صفين به يارى خود ترغيب نموده، و سپس نامه‏اى را از عمرو ذكر كرده كه به معاويه جواب داده و قريباً در شرح احوال عمرو بن عاص به هر دو نامه إطّلاع و وقوف خواهيد يافت، و از جمله مطالب نامه عمرو در جواب به معاويه اين جمله است: 🔻و امّا آنچه را كه به أبى الحسن (على عليه السّلام) برادر و وصىّ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) داير به ستم نمودن آن جناب و رشك بردن او بر عثمان نسبت دادى و صحابه را فاسق ناميدى و چنين پنداشتى كه او آن‌ها را وادار به كشتن عثمان نمود، اين مطلب خلاف واقع و پنداشتن آن گمراهى است. 🔘واى بر تو اى معاويه! آيا ندانستى كه أبوالحسن جان خود را در راه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) بذل نمود و در فراش او خوابيد؟؟ و او در اسلام و هجرت بر سايرين سبقت دارد و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) درباره او فرمود: «على از من است و من از على هستم، و او از من به منزله هارون است از موسى، جز آنكه پس از من پيغمبرى نيست»، 🔹و درباره او در روز غدير خم فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله». علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۸ و ۶۹ @Arshiv_Gholam
🔰احتجاج عمّار بن ياسر بر عمرو بن عاص در روز صفين سال 37: 🔻نصر بن مزاحم كوفى در كتاب «صفّين» صفحه ۱۷۶ در حديثى طولانى از عمّار بن ياسر روايت نموده كه در روز صفّين خطاب به عمرو بن عاص نمود و گفت: ◽️رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) مرا امر فرمود كه با ناكثين (شكنندگان پيمان) جنگ كنم، و من با آن‌ها (أصحاب جمل، طلحه و زبير و يارانشان) جنگ نمودم، و مرا فرمود كه با قاسطين (منحرفين از طريق حق) رو به رو شوم، و شما آنهائيد و أمّا مارقين (آن‌ها كه از دين بيرون جستند) نمي‌دانم آنان را درك مي‌كنم يا نه؟ 🔸اى أبتر (بلا عقب)، آيا تو نمي‌دانسته‏اى كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) درباره على (عليه السّلام) فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و أنا مولى اللّه و رسوله و علىّ بعده و ليس لك مولى». ◼️عمرو در جواب عمّار گفت: اى ابو اليقظان (كنيه عمّار است) چرا مرا دشنام مي‌دهى؟ 🔘 تمامى حديث ضمن شرح احوال عمرو بن عاص خواهد آمد، مراجعه كنيد، و إبن أبى الحديد نيز در جلد ۲ «شرح نهج البلاغه» در صفحه ۲۷۳ آن را ذكر كرده است. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۶۹ @Arshiv_Gholam
🔰احتجاج أصبغ بن نباته به حديث غدير در مجلس معاويه (در سال ۳۷): 🔻أميرالمؤمنين (صلوات اللّه عليه) در ايّام جنگ صفّين نامه‏اى به معاوية بن أبى سفيان نوشت و به دست أصبغ بن نباته داد كه به او برساند، (شرح حال او در جلد ۱ صفحه ۱۱۴ مذكور است). 🔥نامبرده گويد بر معاويه داخل شدم در حاليكه بر قطعه چرمى نشسته بود و بر دو بالشت سبزى تكيه داده بود، در طرف راست او عمرو بن عاص، و حوشب، و ذو الكلاع و در طرف چپ او برادرش عتبة ابن أبى سفيان (متوفّاى سال ۴/۴۳) و عبد اللّه بن عامر بن كريز (متوفّاى سال ۸/۵۷) و وليد (فاسق به نصّ قرآن) بن عقبة، و عبد الرّحمن بن خالد (متوفّاى سال ۴۷) و شرحبيل بن سمط (متوفّاى سال ۱/۴۰) و در برابرش، أبوهريره و أبوالدّرداء و نعمان بن بشير (متوفّاى سال ۶۵) و أبوامامه باهلى (متوفّاى سال ۸۱) قرار داشتند. 🔸پس از آنكه معاويه نامه آن‌جناب را قرائت كرد، گفت: همانا على كشندگان عثمان را به ما تسليم نمى‏كند، 🔹أصبغ گويد: به او گفتم اى معاويه خون عثمان را بهانه مگير، تو جوياى پادشاهى و سلطنت هستى، و اگر در زمان زندگى عثمان مي‌خواستى او را يارى كنى مي‌كردى، ولى در كمين فرصت و در انتظار كشته شدن او بودى تا اين امر را دستاويز رسيدن به مقصود (پادشاهى) قرار دهى، 🌻أصبغ گويد: معاويه از سخنان من در خشم شد و من خواستم خشم او بيشتر شود، لذا رو به أبى‌هريره كردم و به او گفتم: اى يار رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله)، من تو را سوگند مي‌دهم به آن خداوندى كه معبودى جز او نيست و داناى آشكار و نهان است و به حق حبيش مصطفى‏ (عليه و آله السّلام) كه مرا خبر دهى، آيا روز غدير خم را درك نمودى و حضور داشتى؟ ▪️گفت: بلى حاضر بودم، ▫️گفتم چه درباره على (عليه السّلام) از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدى؟ ▪️گفت: شنيدم مي‌فرمود «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله». ▫️به او گفتم: بنابراين اى أباهريره، تو با دوست او دشمن شدى و با دشمن او دوست. 🔻در اين موقع أبوهريره نفس بلندى كه حاكى از تاسّف او بود كشيد، و گفت: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون. 🔺اين روايت را حنفى در مناقب ص ۱۳۰ و سبط ابن جوزى در تذكره ص ۴۸ ذكر نموده‏اند. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۷۰ و ۷۱ @Arshiv_Gholam
🔰امينى گويد: براى ما مهمّ نيست كه إبن كثير قسمتى از حديث را مشتمل بر ذكر گروهى كه نزد جابر بوده‏اند از آن انداخته و مناشده مرد عراقى را بر جابر ذكر نكرده و حديث را كوچك و بى قدر ذكر نموده!! 🔻زيرا صفحات تاريخ نامبرده «البداية و النّهاية» لسان بى‏شرم او و دست جنايت‌كار او را نسبت به ودايع پيغمبر بزرگ (صلّى اللّه عليه و آله) و فضايل ذرّيه و عترت او كه آل اللّه هستند آشكار مي‌سازد و درون آلوده او را كه از عداوت نسبت به خاندان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله شعله ور است نشان مي‌دهد. ⚠️چنانچه مشاهده مي‌كنيد (در كتاب مزبور) دوستان اين خاندان را دشنام و ناسزا مي‌دهد و نسبت به دشمنان اين خاندان و مخالفين آن‌ها مدح و ستايش مي‌نمايد؟!! و روايات صحيح و صريح در مناقب أهل‌بيت را به ساختگى بودن متّهم مي‌نمايد، و راوى آن روايات را با وصف ثقه بودن آن‌ها به ضعف منسوب مي‌نمايد. 💠 و هيچ يك از اين امور او مبتنى بر قاعده و دليلى نبوده. سخنان حق را از موضوع هاى اصلى منحرف مي‌سازد، و اگر بخواهيم در مقام ذكر تمام آنچه كه مورد تصرّفات ستم‌كارانه و تعصّبات معاندانه او واقع گشته برآئيم، يك كتاب ضخيم تشكيل مى‏يابد! علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۷۵ و ۷۶ @Arshiv_Gholam
🔰مناشده‌ی مردى بر زيد بن أرقم به حديث غدير: 🔥از أبى‌عبداللّه شيبانى (رضى اللّه عنه) روايت شده كه گفت: ✅ زمانى من در نزد زيد بن أرقم بودم، ناگاه مردى آمد و پرسيد، كدامين از شما زيد بن أرقم است؟ زيد را به او نشان دادند، آن مرد روى به او كرد و گفت: تو را سوگند مي‌دهم به آن خداوندى كه معبودى جز او نيست، آيا شنيدى از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) كه مي‌فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟» ⚠️زيد گفت: آرى ♨️مأخذ اين روايت: مودّة القربى، و ينابيع المودّه، صفحه ۲۴۹. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۷۳ @Arshiv_Gholam
🔰ابو الحسن مسعودى شافعى (شرح حالش در ج ۱ ص ۱۷۱ ذكر شد)، در جلد ۲ «مروّج الذّهب» صفحه ۴۹ گويد: 🔸چيزهائى كه أصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) به سبب آن إستحقاق فضيلت و برترى بر ديگران مى‏يافتند، همانا پيش‌دستى در ايمان و هجرت و يارى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) و نزديك شدن به آن جناب در خويشى و قناعت و جان‌فشانى در راه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) و علم به كتاب و تنزيل و جهاد در راه خدا و ورع و زهد و حكم و داورى و عفّت و علم بود و در تمام اين مزايا و افتخارات، علىّ (عليه السّلام) حدّاكثر آن را دارا و حظّ و نصيب فراوان بسيارى احراز نموده است. 🔹و تا آنجا (در برترى و شرف و فضيلت) پيشرفته كه به تنهائى و منحصراً به اين سخن رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) هنگامى كه سنّت برادرى ميان اصحاب خود اجرا فرمود مفتخر گشته كه فرمود «انت أخى»، يعنى تو برادر من هستى در صورتيكه براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) كس حريف و همانند نبود، و در جاى ديگر فرمود «أنت منّى بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبىّ بعدى»، يعنى تو از من به منزله هارون هستى از موسى، جز آنكه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود، و بالأخره اين فرمايش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله‏): «من كنت مولاه فعلىّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»، 🔻و سپس دعاى آن حضرت هنگامى كه انس مرغ بريانى را به حضور آن جناب آورد، دعا كرد و عرض نمود «اللّهم أدخل علىّ أحبّ خلقك إليك يأكل معى من هذا الطّائر»، يعنى بار خدايا محبوب‏ترين خلقت را بر من داخل فرما تا با من از اين مرغ بخورد، و در نتيجه اين دعا، علىّ (عليه السّلام) بر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) داخل شد...تا پايان سخن مسعودى. ⚠️إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ، فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلاً علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۸۶ و ۸۷ @Arshiv_Gholam
🔰ميرزا محمّد بدخشانى (مذكور در ج ۱ ص ۲۲۹)، در «مفتاح النّجا» گويد: 🔻آياتى كه در شأن أميرالمؤمنين علىّ بن أبى طالب (كرّم اللّه وجهه) نازل شده بسيار زياد است، به حدّى كه من نمي‌توانم إحاطه به همه آن‌ها حاصل نمايم، ناچار لبّ لباب (نخبه آن‌ها را) در اين كتاب وارد نمودم‏.‌‌.. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۱۰۱ @Arshiv_Gholam
🔰حقّ سخن اين بود آنچه در اين مقام از احاديث و اقوال (علماء و مفسّرين اهل سنّت) داير به نزول آيه تبليغ در شأن علىّ بن أبى طالب (عليه السّلام) تتّبع و ذكر آن براى ما مقدور افتاد، 💠 آن‌ها كه دامنه نقل خود را توسعه داده‏اند، وجوه ديگرى در مورد نزول آيه مذكوره ذكر نموده‏اند. 🔺نخستين كسى كه ما او را شناخته‏ايم كه وجوه ديگرى براى نزول آيه ذكر كرده، طبرى است كه در ج ۶ تفسيرش ص ۱۹۸ بدان پرداخته و سپس متأخّرين از او پيروى كرده‏اند و بالنّهايه فخر رازى اقوال شأن نزول آيه را به نُه قول رسانده و دهمين آن‌ها آن بود كه ما در اين كتاب ذكر نموديم. علّامه عبدالحسین أمینی 📖ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۱۰۴ @Arshiv_Gholam