"السّلام علیکم یا أنصار أبی عبد اللّه"
گفتن از زینب و عشقش به تو کار زهراست
زینبی که همهی دار و ندار زهراست
پرورش یافتهی باغ و بهار زهراست
باعث فخر همه إیل و تبار زهراست
عمّه نه؛ مادر سادات پس از زهرا اوست
هیچ کس ثانیِ زهرا نشود، تنها اوست
خواهرت هست و بر این فیض مباهات کند
همه را مست خودش وقت مناجات کند
قبل تکبیر أذان با تو ملاقات کند
بهتر از حضرت عباس مواسات کند
شیرزن نه به خدا خالق غیرت زینب
حافظ خانهی توحید و إمامت زینب
نشر این عشق فقط از کرم زینب توست
عاشقی مشق شده با قلم زینب توست
هرچه غم در دل ما هست غم زینب توست
سرّ تربت که شفا از قدم زینب توست
کربلا جلوهگهِ محترم زینب شد
پیشتر از حرم تو حرم زینب شد
آمده تا که دوباره همه را مات کند
اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند
نذر أولاد تو یک قافله سادات کند
تو دهی إذن و بر این إذن مباهات کند
نه نگو ورنه قسم بر لب زینب آید
نام زهرا ببرد تا که گره بگشاید
این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند
این دو تا آبروی عترت جعفر هستند
آشنا با همه آیات مطهّر هستند
تربیت یافتهی ساقی لشگر هستند
این جگرگوشه و آن پارهتن زینب توست
این حسین و دگری هم حسن زینب توست
حرمله کو که سهشعبه به کمان بگذارد
کو سنان نیزه به جسم دو جوان بگذارد
شمر کو پا به روی سینهشان بگذارد
سرشان را ببرد روی سنان بگذارد
تنِشان را به سُم مرکبشان بسپارد
تا که دست از سر تو قوم لعین بردارد
"جواد حیدری"
#شعر
#مدح_و_روضه
#طفلان_حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی
مرا برای جهاد عظیم خط بزنی
بنا نبود مهیّای سوختن باشی
میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی
زمین نیوفت کتاب مقدّس زینب
فدای بی کسی ات! ای همه کس زینب
عصای دست شدن رسم خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر برادری باشد
به راه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست
جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست
بیا خودت پسران مرا ببر میدان
که پیشمرگ تو باشند این دو در میدان
بیا که شاهد حاجت روایی ات باشند
بزرگ کردمشان تا فدایی ات باشند
تورا به جان من آقا قبول کن بروند
به حق چادر زهرا قبول کن بروند
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام ره قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبییند زخم خنجر را
به سمت خیمه ی زن ها هجوم لشگر را
چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند
شبیه من وسط خیمه شعله ور نشوند
چه بهتر است نبینند اوج این غم را
بروی مادرشان ضربه های محکم را
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر وارد بزم شراب خواهم شد
"سید پوریا هاشمی"
#شعر
#روضه
#طفلان_حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
به هر کجا بروی میشویم هم قدمت
حسین! غصّه نخور میشوم شریک غمت
بمیرم و نگذارم زمین خورد علمت
حسین! یک تنه هستم مدافع حرمت
بلاکش توام، أمّ المصائبت هستم
چه مادرانه برادر مراقبت هستم
هر آنچه را که نگفتی خودم خبر دارم
به جز تو چند برادر دگر مگر دارم؟
اگر اجازه دهی تیغ و نیزه بردارم
نشان دهم به همه مثل تو جگر دارم
ببین که دختر حیدر چه کار خواهد کرد
ببین که شمر چگونه فرار خواهد کرد
نشان دهم به همه اقتدار زینب را
برات خرج کنم اعتبار زینب را
به معرکه ببرم شاهکار زینب را
به رویشان بکشم ذوالفقار زینب را
دو تا پسر نه دو تا شیر بار آوردم
دو تا معلّم تفسیر بار آوردم
چقدر خواستهام از خدا قبول کنی
هزار مرتبه خواندم دعا قبول کنی
بگو چه کار کنم باز تا قبول کنی؟
چه میشود پسران مرا قبول کنی؟
بیا و این دو جوان رشید را بپذیر
بیا و خواهش این موسفید را بپذیر
غلامها همه پای امیر میمیرند
به هر کدام بگویی بمیر میمیرند
جوابشان ندهی ناگزیر میمیرند
مرا اگر که ببینند اسیر میمیرند
مخواه تا که نظاره کنند اسارت را
چگونه صبر کنند آن همه جسارت را
هوای عشق تو هی میکند هواییشان
به دست و پات میافتند هر دوتاییشان
سر دو خواهرزاده فدای داییشان
دلم نسوخته واللّه از جداییشان
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
من از تو دور شوم لحظهای؟ خدا نکند
کشیدهای دو شهید مرا به پهلویت
گذاشتی سرشان را به روی زانویت
خجالتم مده شرمندهایم از رویت
عزیز فاطمه زحمت مده به بازویت
تو باشی از پسرانم خبر نمیخواهم
حسین! بیتو من أصلاً پسر نمیخواهم
"آرش براری"
#شعر
#روضه
#طفلان_حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
امروز علی تو میشوی زهرا من
در جلوه تو فانی سر تا پا من
هستی توحسین، زینب کبری من
امروز ببین چه کرده حرفت با من
"گفتی همه آماده شوند إلّا من"
دلسوخته خواهر توام باور کن
دلواپس حنجر توام باور کن
من یک تنه لشگر توام باور کن
صد تا علی اکبر توام باور کن
هفتاد و دو تا شهید در یکجا من
مگذار که دستم ز درت برگردد
بر پات می افتم نظرت برگردد
کاری نکنم تا خبرت برگردد؟
در خیمه بمانم که سرت برگردد؟
بنشینم وکاری نکنم؟ حاشا من
گیسو وسط خیمه پریشان کردم
با ران ملخ رو به سلیمان کردم
دیدی اگر این دو را نمایان کردم
نذری ست که صبح عید قربان کردم
بهر تو بزرگ کردم اینها را من
عاشق دلش از جواب لن میشکند
دل موقع دست ردّ زدن میشکند
یکبار شکست دائماً میشکند
یک وقت نگفتی دل من میشکند
حالا که دلم شکست واویلا من
چون نجمه منم دو تا وسط آوردم
راضی نشدی، دعا وسط آوردم
با گریه "تو را خدا" وسط آوردم
پهلوی شکسته را وسط آوردم
راضی نشدی، خب چه کنم حالا من؟
رفتند که تو دوباره غربت نکشی
آخر چه کنم که آه حسرت نکشی
من درد کشیدم که تو زحمت نکشی
از خیمه نیامدم خجالت نکشی
#شعر
#مدح_و_روضه
#طفلان_حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam