از تو دم می‌زنم ؛ با تمام دلتنگي . مدتی ست که زندگی‌ام با فکر و خیال ِنوای علی علی و عطر شاي عراقی و تصویر ایوان ِطلای ِتو می‌گذرد . من مست تو ام ؛ حیدر ! آن‌قدر از تو دم می‌زنم تا جهانم در بوی نجف گم شود . من شیعه‌ی تو هستم و نام تو شناسه‌ی من ؛ من گرچه اینجا همین نزدیکی ها نشسته‌ام، اما تابع و دلتنگ و پریشان و [ خرابِ نجفم . ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/hayati133 -

از تو قلم می‌زنم ؛ با تمام دلتنگي . اشک هایم را که مانند پرده‌ای پیش رویم را گرفته‌اند کنار می‌زنم تا با دیدن ِعکس ِنجفت آرام و قرار بگیرم . به یاد زمانی که رو به ضریح ایستاده بودم و قطرات‌ِ اشک، مانع دیدنِ خوشه های انگور می‌شدند؛ گریه‌ام شدت می‌گیرد .. تو علی هستی و حق پدری بر گردن شیعه‌ات داری! [ به احترام ابوتراب بودنت بپذیر بنده‌ی خاکی‌ات را. ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/Serenity_Hut -

از تو می‌گویم ؛ با تمام دلتنگي . دلتنگم ؛ و این دلتنگی گرچه درد ِهجرانش سخت است و جان می‌گیرد اما طعم خوشی دارد که شیرینی‌اش به طعم و بوی دهین بوعلي می‌ماند ! من سائل تو ام و گرچه گدایی بیش نیستم اما گدای ِدر ِکوی ِتو بودن افتخاری ست که به صد ثروت می‌ارزد :) [ من مسکینم و در پی نگینِ نگاهت در میانه ی نماز ! ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/murhegh -

از تو می‌نویسم ؛ با تمام دلتنگي . بوی نجف می‌رسد و قلبم برایت به لرزه می‌افتد . اندوه دنیا سراغی از وجودم می‌گیرد؛ به اطرافم نگاه می‌کنم،کسی هست که با آغوشی امن پذیرای تن ِخسته و از جان افتاده ی من باشد؟ اطرافم خلوتی ست همچون خرابه . ز هرکه مدد می جویم نشان از تو می‌دهد! می‌گویند جز پدر هیچ کس خیر ِفرزند را از صمیم قلب طلب نمی‌کند. [ ابانا ! ز مهجوران نمی‌جویی نشانی؟ ] - برای ‌ِتو ! - https://eitaa.com/Mahed_726 -

از تو قلم می‌زنم ؛ با تمام دلتنگي . دلم تنگ است..به اذان صبح ِنجفت قسم ! دلم دو رکعت نماز در صحن و سرای حرمت می‌طلبد، برای زنده شدن،..یا بهتر است بگویم برای جان گرفتن)) ابانا؛ خسته ی دردم ؛ دوا نمی‌دهی ؟ درد ِهجر به استخوان رسید؛دصل دوا نمی‌کنی ؟ [ نجف می‌خواهم، مهمان نمی‌طلبی ؟ ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/greenwichplus -

از تو دم می‌زنم ؛ با تمام دلتنگي . دلم هوای تو کرده ؛ یا علی مددی ! چشمانم را می‌بندم.. جز رویای ِدیدنت هیچ به چشم ِخسته ی من نمی‌آید . صدای هیاهوی بازار های نجف در ذهنم پژواک می‌شود؛ نوای عربی فروشنده ها و اهالی عراق ! از یاد می‌برم که اهل کجا بودم ؛ احساس می‌کنم من اهل عراق و نجف خانه‌ی من است . [ به گمانم ما شیعه ها یک رگ مان نجفی ست ! ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/UNKNOWN11889 -

از تو می‌نویسم ؛ با تمام دلتنگي . من شیعه‌ام ! شیعه بودن یعنی گوشه‌ای نشسته‌ای و در فکر نجف به سر می‌بری که ناگهان از تو سوال می‌شود که -ستون ِعالم ؟ و تو می‌گویی نخِ‌عبای‌ِ‌علی . -سوال می‌شود که پل صراط ؟ و تو فریاد می‌زنی تارِمویِ‌علی . -سوال می‌شود که کدام علی و کدام الله ؟ و تو سکوت می‌کنی؛ که جواب این سوال تنها از خدا برمی‌آید ! - برای ِتو ! - https://eitaa.com/Hayyan_133 -

از تو می‌گویم ؛ با تمام دلتنگي . قلم می زنم،که بگویم حک شده نامش بر قلبم . که بگویم دلم جز او و نجفِ‌باصفایش هیچ نمی‌خواهد و حال جز از خانه ی پدری ، از هیچ دم نمی زند ! یعنی می‌خواهم با زبان بی زبانی بگویم که جز از نجف هیچ نمی‌بینم و جز از علی کس نمی‌شناسم . [ من مطیع حیدرم و جز از مدح علی نمی‌دانم .. ] - برای ِتو ! - https://eitaa.com/samaveye -

از تو می‌نویسم ؛ با تمام دلتنگي . خاطرات نجف را به یاد می‌آورم .. بازار شلوغ بود. گوشه‌ای نشسته بودم و به رهگذران و دکان‌داران نگاه..نه! من چیزی نمی‌دیدم . رویای چشمانت پیش روی دیدگانم بود و مانع می‌شد تا چشم‌هایم، چشم‌های لرزان و پرآبم، دنیا و اهلش و هر آن چیز و هرکس جز تمثال تو را ببیند! عراق گوشه گوشهٔ مساحتش جان‌ بخش است؛ خصوصا اینجا که نجف است و خانه پدری! با خود زمزمه می‌کنم لا وطن نجف نام مقتدر الا علی و سپس یا علی می‌گویم و از جای بلند می‌شوم . یا علی که بر زبانم جاری می‌شود، جان می‌گیرم . میانه و رسول ایستادم و نمی‌دانم جان عالم را فدای گنبدت که روبرویم نمایان است کنم یا در رویای تمثالت جان دهم.. [ اینجا نجف است؛ تکه‌ای از بهشت. ] - برای ِتو ! (:

از تو می‌نویسم ؛ با تمام دلتنگي . دلنتگم و پریشان ... دلتنگی برای گنبدت، باب‌القبله‌ات، انگورهای‌ضریحت ! و پریشان از فکر و خیال؛ که نمی‌دانم این هجران و این عذاب تقاص کدام گناه است و آیا وقت وصال می‌رسد!؟ آیا عجل مهلت می‌دهد که نجف را ببینم؟ یا که دیدار حواله‌ی بعد از مرگ است؟:).. - برای ِتو ! - https://eitaa.com/zeedain31 -

تشریف می‌برید اینجا ؟ وایب ِچنلشون >>> https://eitaa.com/jaan_panah

-