eitaa logo
کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام. هستی محرابی
148 دنبال‌کننده
46 عکس
3 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴‍ 🏴 کشته شد از زهرِ کین، سرور و سالارِ دین کاظمِ آن نورِ مبین، مقتدای هفتمین شد زمین و آسمان غرقِ در شور و عزا تسلیت گو محضرِ شاهِ دین سلطان رضا بوده عمری ای خدا، تحتِ آزار و جفا بی کس و بی اقربا ، کنجِ زندانِ بلا جسمِ مجروش شده، در غل و زنجیرِ کین از جفای دشمنان گشته در غم مبتلا کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) جان به جانان میدهد، زاده ی شاهِ نجف از نفاقِ زهرِ کین، سینه اش گشته هدف کشته ی عدوان شده، در سیه چالِ مخوف آن امامِ عالمین، مظهرِ جود و شرف شد مسیّب یارِ او، آمده دیدار او کنجِ زندانِ ستم، می شود غمخوارِ او همدمِ تنهاییِ آن امامِ بی معین گشته مرهم بر تنِ زخمی و بیمارِ او کنحِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) او دلش آتش گرفت آنچه زندان دیده بود جسمِ مولای غریب، از جفا رنجیده بود قاتلِ جانیِ او، سندی اِبن شاهک است با لب خشکیده‌اش، تازیانه خورده بود در جراحت پیکرش، غرقِ خونِ پیراهنش کو رضا از بی کسی، تا بسوزد از غمش دیده اش بر در بوَد، تا پسر از ره رسد تا کمی مرهم نهد، جای هر زخمِ تنش کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) یا بیاید در برش، آن یگانه دخترش غل و کنُده وا کند، هم ز جسمِ لاغرش او که جانش تشنه ی،ِ دیدنِ رویش بوَد تا مگر دستی کشد، جایِ زخمِ پیکرش غرقِ در سوگِ عزا، شد زمین و آسمان تسلیت بر حضرتِ، مهدیِ صاحب زمان
ای امامی که بابِ حاجاتی ای که سر تا به پا کراماتی تو که پاکی و مثلِ بارانی کی سزاوارِ این جنایاتی مبتلایی و فارغ از تقصیر دست و پای تو بسته بر زنجیر از جفاهای آن ستم پیشه نه تو را چاره نه تو را تدبیر کس مَپرسید از حالِ زار تو غربتِ اشکِ انتظارِ تو چشمِ تو بر در وقتِ جان دادن تا رضا آید در کنارِ تو روضه هایت بس داغ و جانسوز است جانِ تو بیزار از شب و روز است همدمی غیر از آه و ماتم نیست دردِ تو کمتر از محرّم نیست جسمِ گلبرگت لاغر و بی جان شد زمینگیرِ گوشه ی زندان ای گرفتارِ رنج و محنت ها در شرر، جانت از تبِ سوزان زخمِ خون هر جای تنت کاری چشمه های خون از بدن جاری ای شکیباتر از غمِ ایّوب روزگارِ تو رنج و بیزاری ای امامی که بابِ حاجاتی ای که سر تا به پا کراماتی تو که بر هر چه غصّه درمانی از چه در زخم و در جراحاتی؟! 🏴 🏴
دل بسوزد از غم و دردِ امامِ شیعیان حضرتِ موسیَ ابنِ جعفر آن کریم و مهربان در غل و زنجیرِ دشمن جسمِ او بی تاب شد روح و جانش ذره ذره مثلِ شمعی آب شد دل بسوزد از نشانِ تازیانه بر تنش مَحبسِ تاریکِ هارون شاهدِ جان دادنش می رسد از کاظمینش لحظه‌لحظه بوی‌غم جسمِ قرآنِ خدا در بندِ زنجیرِ ستم خِشتِ زندان شد انیسِ سینه‌ی مجروحِ او ناظرِ شبهای درد و غربت و اندوهِ او روضه‌ی درد و غمش را از کجا باید شنید از شبِ تاریکِ زندانِ بلا باید شنید صحنه های جانگدازِ آن سیه چالِ مخوف شعله می زد آتشی بر قلبِ مولای رئوف وای از جسمِ نحیف و اشک و آهِ بیکسی دردِ هجرانِ رضا در غایتِ دلواپسی در تنورِ شعله‌های اشک می سوزد گلی درد دارد نغمه‌های جانگدازِ بلبلی جان او مَملوِّ از شیدایی و صبرِ خداست زنده میسوزد ولیکن ناله‌هایش بیصداست لحظه ی آخر تنش را در کفن پیچیده‌اند شیعیان بر قبرِ او اشکِ گلاب پاشیده اند لیک جدش در میانِ قتلگه عریان بدن در کنارِ پیکرش یک خواهری شد سینه زن زیر سمِّ اسبها تا پیکرش افتاده بود دخترش در خیمه‌ چندین مرتبه جان داده بود!
4_6007849254926684572.mp3
539K
‍ ‍ ◾بنداول پدرِ حضرتِ شاهِ خراسان سلام هفتمین کوکب و خسروِ خوبان سلام آفتابِ ولا نورِ پاکِ خدا موسی بنِ جعفر (ع) موسی بنِ جعفر‌(ع) (۲) ◾بنددوم السّلام و علیک ای عطشِ ربنا بر لبت روز و شب ذکرِ دعا و ثنا قبله ی عالَمین مشعلِ کاظمین موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندسوم قامتِ آسمان خم شده از داغِ تو سوگوار از غمت سینه ی عشاقِ تو مقتدای همه پسرِ فاطمه (س) موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندچهارم شده معصومه از داِغِ غمت نوحه گر شعله ی داغِ تو در دلِ او شعله ور شد عزادارِ تو گشته بیمارِ تو موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندپنجم وقتِ جان دادنت چشمِ تو مانده به در کی رضا می رسد بر سرِ نعشِ پدر سر به امرِ قضا بر لبت یا رضا موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بند ششم دلِ ما بیقرار از غمِ هجرانِ توست ناله وُ اشکِ ما روضه ی زندانِ توست بانگِ عجِّل وفات آید از قتلگات موسی ابنِ جعفر موسی ابنِ جعفر (۲) ◾بند هفتم این بوَد خواهشِ جمله گدایانِ تو چشمِ امیدِ ما بر درِ احسانِ تو هفتمین حجتی وارثِ غربتی موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بند هشتم کاظمینی شویم جانِ رضا جانِ تو جملگی زائرِ روضه ی رضوانِ تو لاله ی جعفری نورِ پیغمبری موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲)
«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ ، وَ إِمامِ الْأَخْيارِ ، وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ ، وَوارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ ، الَّذِي كانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ ، حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِيرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْكَثِيرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَة وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ ، وَالْخَيْرِ وَالْفَضْلِ ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ ، وَالْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَيْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ ، وَأَبِيهِ الْمُرْتَضىٰ ، وَأُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛ اللّٰهُمَّ وَكَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِيظِ الْمِحَنِ ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاكَ ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها ، وَلَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوامِرِكَ وَنَواهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً مُنِيفَةً زاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَراياكَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَسَلاماً ، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
عالم همه در حلقه ی میم محمّد(ص) امشب خدا آمد به تکریمِ محمّد(ص) قرآن که لوحِ کاملِ دستانِ او هست با مِهرِ جانش کرده تقدیمِ محمّد(ص) زین موهبت در نورِ عزّت غوطه ور شد روح الامین هم سر به تعظیم محمّد(ص) از آدم و عیسی که باشد نورِ ما قبل(ص) یکسر همه در بند و تسلیمِ محمّد(ص) مُلکِ دو عالم را خدا گر آفرید است با دو جهانش کرده تقسیمِ محمّد(ص) با سین سیبِ او بهشتی جاودان شد کوثر که دارد طعمِ تسنیمِ محمّد(ص) آنچه زمین تا آسمانِ هفتمش بود با شوقِ جان در تحتِ اقلیمِ محمّد(ص) 🌹 @Asharemehrabi313
🌺🌺 خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک از صورتِ قرآن کلماتی متبرک اعجازِ پیمبر کند این بزم چه زیبا قلبِ همه را با صلواتی متبرک! @Asharemehrabi313
تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات نازل شده بر اهلِ ولا این برکات گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست بر چهره ی پر نورِ محمد(ص) صلوات! @Asharemehrabi
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود سر چشمه خیر و برکات است صلوات ................................. شد نامِ تو زیبنده ی هر صوم و صلاه نازل شده بر اهلِ ولا این برکات گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست آن چهره ی پاکِ مصطفی را صلوات ................................. تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات لازم شده بر من بفرستم صلوات حقا برسد تا به تجلّی گهِ ذات هر آن که فرستد به جمالت صلوات .................................... خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک از صورتِ قرآن کلماتی متبرک اعجازِ محمّد(ص) کند این بزم چه زیبا قلبِ همه را با صلواتی متبرک!
امشب صدای نبضِ هستی ساز دارد شوقِ کسی که چشمِ او اعجاز دارد او کیست که عالم به یمنِ آن قدومش اینگونه طرح و نقشه ای آغاز دارد آنکس که زیرِ پای او می چرخد افلاک همچون امیرالمومنین(ع) همراز دارد شد راویِ رازِ زمین و آسمانها قرآن که در گوشِ جهان آواز دارد نامش محمّد(ص) کنیه اش محمود و احمد در بالِ خود هفت آسمان پرواز دارد روحش نیایشگاهِ توحیدِ الهی درهای رحمت را هماره باز دارد اعماقِ جانش تشنه ی بوی حقیقت لبخندِ او صد دلبرِ طنّاز دارد کاملترین عبدِ خدا در آفرینش خاکِ قدومش منشائی در راز دارد آن گوهرِ یکتای دریای نبوت در بینِ نیکان چهره ای ممتاز دارد گلدسته ها یکسر اذان گوی قدومش هر یک تولایی غزل پرداز دارد تا جنهً الماویِ عرشِ کبریا رفت هر جذبه ی چشمش هزاران ناز دارد @Asharemehrabi313
ای که وجودِ همه عالم تویی ذکرِ سجود همه آدم تویی منشاءِ خیرِ همه ی کائنات علتِ هستیِ دو عالم تویی تاجِ نبوت به سرت تا ابد پیمبرِ اعظم و اکرم تویی ای کرمت هر دو جهان آشکار چون همه فرعند و مقدٌم تویی از تو بوَد جانِ جهان بر قرار نورِ رُسل را همه خاتم تویی قبله ی عالم لبِ شیرینِ توست باغِ نبوٌت گلِ خرٌم تویی رتبه ی تو فخرِ همه انبیاء بر همگان ارجح و اعظم تویی ای که تویی خاتمِ پیغمبران سلسله ی نسلِ مکرٌم تویی در شبِ معراج ملاقاتِ حق عالمِ غیبش همه محرم تویی بی تو جهان راهِ سعادت نبُرد در دو جهان مِهرِ مُجسٌم تویی جانِ جهان از تو بوَد بر قرار ای که به ما مونس و همدم تویی چشمه ی زمزم عرقِ روی توست جوششِ این چشمه ی زمزم تویی سیٌد و سالارِ همه انبیاء رحمتِ حق نورِ دمادم تویی ای که تویی آینه ی بی مثال ماهیت نورِ مسلٌم تویی گوشه ی چشمی نظری کن به ما روزِ جزا دستِ نیازم تویی! @Asharemehrabi313
منت خدایی را که جز او حیِ سرمد نیست مشتاقِ جانش در دو عالم غیرِ احمد نیست قران که شرحِ نورِ برهانِ وجودِ اوست هر کس که جا مانده ز پیمانش موید نیست تا حس کنی عطرِ تنِ یاسین و طاها را دارد هوای آنکه در عهدش مردد نیست لب را گشودم تا به مدحش گفت جبرائیل غیر از خدا کس را در این ره لب گشاید نیست یعنی دو بیتی‌های عالم هم شده الکن بهرش‌غزالی هر غزل را میسراید نیست تنها فقط کارِ علی(ع) و فاطمه(س) باشد جز این ‌دو‌ شخصیت دلش را میرباید نیست غارِ حرا شد طور و موسی بنده‌ی این در اینجا کلیم‌اللهِ داور جز محمد(ص) نیست اِقرء... بخوان با نامِ ما عالم گلستان است فرمایش حق در حراء پایانِ مقصد نیست تردید در خود هر که ره داده‌ست را گویید بی بهره از نور است هر آنکه مقید نیست چه زنده باشم چه نباشم باورم این است در سینه‌ام عشقی به جز آلِ محمد(ص) نیست! @Asharemehrabi313