eitaa logo
کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام. هستی محرابی
139 دنبال‌کننده
36 عکس
3 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در رثا و مدحِ تو باید تو را زیبا نوشت با وضو نامِ تو را بوسید و بر دلها نوشت واژه ها را سطر سطر از دل ستایش کرد و تا ساغرِ جانِ تو را تشنه تر از دریا نوشت بس ز چشمت می تراود یاس، پس باید تو را بر نگین فاخر انگشترِ زهرا(س) نوشت باز از یمنِ طلوعِ نجمِ ثاقب نذرِ هر برگ برگِ سوره ی نورانیِ طاها نوشت تو عقیقِ سرخ هستی از تبارِ آفتاب عشق را باید به نامِ مادرت لیلا نوشت روزِ عاشورا تمامِ شرحِ احوالِ تو را در کتابِ مقتلِ اسرارِ عاشورا نوشت خلق و خوی و صورت و سیرت تو چون پیغمبری با خطی از نور طاقِ جنّتُ الاعلی نوشت چون جوانی را جوانه می زنی در کربلا باید از آبِ طلا بر مرقدِ بابا نوشت!
  جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش عالمی مجذوبِ حسنِ نقشِ خط و خالِ اوست هم از اول در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت چون عمو تا بینهایت آسمان در بالِ اوست در نبردِ ظهرِ عاشورا به آغوشِ بلا ماه رفت و ناله ی خورشید در دنبالِ اوست معجزه می آفریند در صفِ کرببلا ماشاءالله چه غرورِ حیدری در حالِ اوست دل به امواجِ بلا زد تا کرانه پَر کشید ذوب گشتن در ولایت بهترین آمالِ اوست در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا جمله اوصافِ نبی در طالع و اقبالِ اوست عاشقا گر بهره می جویی برای آخرت بهره ی دنیا و عقبا مصطفی و آلِ اوست!
تو جان بطلب، طالبِ جانان باشیم تو سر بطلب یکسره قربان باشیم ما خواهشمان از تو شبِ جمعه فقط در کرببلا صحنِ تو مهمان باشیم!
در شباهت چه به سیمای نبی هست این ماه چشمِ خورشید و ستاره همه مانده ست به راه پُر شده بیتِ حسین(ع)از نفسِ قدسیِ او گلی آید به جهان از نسبِ آل الله! @Asharemehrabi313
می رسد عطرِ خوشی از چمنِ آل الله بر لبِ مادر او زمزمه ماشاءالله دورِ گهواره ی او عمّه غزلخوان گشته علی اکبر گلِ لیلا پسرِ ثارالله!
برخیز و بیا ساقی از باده ی گلاب کامِ ما معطّر کن از میِ نابِ ناب شهزاده علی اکبر فرزندِ بوتراب سیمای درخشانش چون ماه و آفتاب نیروی یدالهی از نورِ داور است هم صورت و هم سیرت شِبهِ پیمبر است او لاله ی طاها است و میوه ی حسین گل نشسته دامانِ اربابِ عالَمین شهزاده علی اکبر آن جلوه ی سرور عالمی شده روشن از این شهابِ نور گل نغمه بزن چون وقتِ شادمونیه در ارض و سما امشب هم گلفشونیه مَه و مشتری بر گردش هاله می زنند حوریان طوافِ جانش باله می زنند سیمای مَهش همچون لاله مُلَوّن است بزمِ شورِ ما امشب از گل مزیّن است آن شهابِ نور است و مهتابِ آسمان جلوه ی پیمبر شد از چهره اش عیان! 🌹
شبِ جمعه ست دلم باز هوایت کرده دلِ تنگم هوسِ کرب و بلایت کرده تو که میدونی آقا، نوکرِ دلشکستَه ات چقد امشب تو دلش گریه برایت کرده میدونی در عطشِ دیدنِ شش گوشه دلم میلِ عطرِ حرم و صحن و سرایت کرده تو خیال اومده در باغِ جنان کنجِ ضریح پای شش گوشه نشستَه‌ست صدایت کرده بیت بیتِ غزلم نذرِ علی اکبرِ تو او که جان در کفِ اخلاص فدایت کرده پَر زده مرغِ دلم اومده در صحنِ حرم بوسه بر پنجره ی قابِ طلایت کرده چِقَد امشب دلِ من تو حرمت روضه میخواد خواب دیدم به من ارباب عنایت کرده!
تو وارثِ پیمبری، هر دو جهان تو سروری تاجِ شرَف بر سرِ ما تو دلربا و دلبری بر همگان تو رهبری آیه ی شمس و قمری چشم و چراغ نرگسی میوه ی قلبِ عسگری جانِ جهان ما تویی روح و روان ما تویی آیت و سرِّ اکبری، معنی حمد و کوثری تو مقتدای عاشقان تو آشنای عاشقان ای همه ی امیدِ ما کلیدِ هر بسته دری تو با بهار می رسی به دستِ توست ذوالفقار قسم به کربلای خون تو یادگارِ حیدری در این شبِ سیاه وُ گم تویی چراغدارِ ما به سینه ها صفا بده تو آفتابِ خاوری دل شکسته ی مرا پُر از زلالِ نور کن به آن خدای مهربان به ما نما یک نظری!
بیا که صوتِ قرآنت کران تا بیکران جاریست طنینِ گام های تو به گوشِ عاشقان جاریست تو که می دانی آقا جان غمِ تنهاییِ ما را نهان از درد لبریز و سرشک از دیدگان جاریست بیا ای حضرتِ باران که قرآن سخت مهجور است ببین از جانِ یاسینت چه بغضی توامان جاریست چنان در آتشِ عشقِ تو مثلِ شمع می سوزیم که بی تو در بهارِ ما خزان اندر خزان جاریست کلامت نور یادت عشق ای گل باورت شیرین چقدر از باغِ چشمانت نسیمِ مهربان جاریست اگر چه از گلِ روی تو ما هر لحظه محرومیم ولی خیرِ تو بر ما از زمین و آسمان جاریست نگارا زندگی تنها به عشقِ روی تو زیباست دلِ ما قرص از این که دمِ صاحب زمان جاریست بیا ای ذوالفقارِ حق! هزار و چارصد سال است که اشکِ چشمِ زهرا و امیرِ مومنان جاریست تو با عطرِ کدامین گل عجینی ای گلِ نرگس که نامت از لبِ پاکِ همه پیغمبران جاریست اماما! ردِ پایت را ز باغِ کعبه می جوییم پگاهان سازِ نجوایت به گوشِ کهکشان جاریست کجایی ندبه ی جانسوزِ صبحِ سبزِ آدینه که هر گلدسته ای نامت به گلبانگِ اذان جاریست بیا که دیدنِ روی تو تنها آرزوی ماست به تا صبحِ ظهور اَشکِ غمت از جانمان جاریست! @Asharemehrabi313
ای نفست پاک و نگاهت چمن گوشه ی چشمی نظری کن به من ای عطشِ سینه ی هر بی قرار شمعِ تو آرامشِ هر انجمن!
به صبحِ طلوعِ شکرقندِ تو چمن می تراود ز لبخندِ تو نسیمِ دَمت محضِ شادابی است به عشقِ تو رنگِ جهان آبی است چه شوری به جانِ تو آکنده است قلم هم ز وصفِ تو شرمنده است گلِ باغِ لیلا جمالت بهار اذان گوی بابا دَمت ذوالفقار نشسته قمر محوِ سیمای تو غزلخوانِ تو گشته بابای تو علی چشمه ی مِهر و جوشان تویی که یاسین و طاهای قرآن تویی نوازشگرت عمّه جان زینب است ز عشقت ثناگوی تو هر شب است فدایت که سبز است پیمانِ تو فقط نامِ عشق است عنوانِ تو شمیمِ نفس های تو طعمِ آب به دامانِ لیلا عزیزم بخواب علی هستیّ و مثلِ پیغمبری تو از هر جوانی علی سرتری بهشتم بوَد روی زیبای تو بوَد قدرِ من قدِ رعنای تو تو شش‌ گوشه‌ کردی‌ حرم‌ را علی که ذکرِ مجسّم، تویی یا علی تو اوّل علی، بعدِ حیدر شدی که در کربلا زود پرپر شدی به شاهِ شهیدان پسر گشته‌ای تو اوّل به بابا سِپر گشته‌ای فدای لبِ تشنه و حنجرت فدای دو چشمانِ از خون ترت الا نورِ چشمانِ اهلِ حرم تو تاجِ همایی به روی سرم به گلزارِ حیدر گلِ لاله‌ای به رخسارِ ماهِ ولا ژاله‌ای تو لیلا و لیلاست مجنونِ تو بقای شریعت هم از خونِ توست تو در کربلا شمعِ سوزان شدی وَ شاگرد رزمِ عموجان شدی ادب را هم از عمّه آموختی که سقا شدی و خودت سوختی تو قبل از علمدار سقا شدی که با کامِ تشنه چو دریا شدی تو با اذنِ سقای دشتِ بلا سقایت نمودی همه خیمه ها منم زائرِ صحنِ چشمانِ تو حقیرم به درگاهِ احسانِ تو نظر کن گدا را ز لطف و کرم همه دردِ من شد فراقِ حرم نظر کن به چشمانِ بارانی ام جوازِ زیارت کن ارزانی ام! @Asharemehrabi313
بیا یادی از شورِ دوران کنیم سفر تا به دنیای خوبان کنیم بیا باز گردیم به دورانِ خویش نگاهی به آن روزگاران کنیم ز خونِ شهیدان گلگون کفن رخِ جبهه را لاله باران کنیم بیا در زمستان شکوفا شویم خزان را دوباره گلستان کنیم اگر روزها را ورق میزنیم درنگی به تصویر آنان کنیم کجا بوده ایم و کجا می رویم مبادا فراموش یاران کنیم سلام ای شهیدانِ کرب و بلا وَ ای قهرمانان دشتِ بلا به روحِ حسین و علی اکبرش به دستان سقای آب آورش هلا ای شهیدان ایران زمین شما پاک مردان فجر آفرین سلام ای رفیقان بی ادعا به خون خفتگان حریم ولا سلام ای شلمچه هویزه دوکوهه به آن نامتان که نماد شکوهه سلام ای شهیدانِ مازندران و ای شیر مردانِ نام آوران هلا ای همه باده نوشانِ عشق و زخمِ تن خرقه پوشان عشق هزاران سلام و هزاران درود نثارِ شهیدانِ اروند رود به امداد و اسرارِ غیب و شهود به شب زنده داران سر در سجود به اروند خونین و والفجر هشت به شرحی که بر حال یاران گذشت و ای پهلوانان دریا و دشت چه کردید و چشم جهان خیره گشت هلا سینه سرخان رخ لاله گون هلا شب شکارانِ مرزِ جنون در این ره چه مردانه جان داده اید فقط عشق کاشانه جان داده اید سلامی به سبزی باغ و چمن نثارِ همه لاله های وطن در آن بانگ غرٌان تکبیرها بسی شورِ جان بود و لطف خدا که شد حمله با نام زهرا(س)شروع افق در افق انتظارِ طلوع صف لشکر کفر و حق رو به رو به ذلت نشانده توان عدو چه کردند این حمله مردان جنگ فقط شد نصیبِ عدو نام ننگ عنان را کشیده به دندان و چنگ شکستند دژِ قلعه را بی درنگ شد این عرصه بر دشمنان تنگِ تنگ همه محو گشتنه ز تیرِ خدنگ همان خرقه پوشان بی آب و رنگ چو رزم آفرینان شیر و نهنگ به فجر عظیم و طلوع قشنگ چکد بر رخِ لاله ها اشکِ سنگ به صبحی که گل بوسه میزد به خاک به جسم شهیدان صد چاک چاک به خورشید تابنده و تابناک سلامی به پاکی گلهای پاک کجایی بیا زینب دل غمین دگر باره بین کربلا شد زمین بیا در نیستان دشت حزین دمی غربت لاله ها را ببین بزن بوسه بر باده نوشان عشق به زخم تن خرقه پوشان عشق به آنان که شب را رکب میزدند شبیخون به قلب غضب میزدند که تا بانگ الله و اکبر کشند از این خاک تا لامکان پَر کشند از آن مرکب موجها رفته اند فراتر از آن اوج ها رفته اند در این ره چه مردانه جان داده اند فقط عشق کاشانه جان داده اند کجا خفته اید ای شهیدان عشق شهیدان گلهای ایران عشق هلا سینه سرخان رخ لاله گون همان شب شکاران مرز جنون تجلی حق بود و غیب و شهود خدا اینچنین باب رحمت گشود هزاران سلام و هزاران درود نثارِ شهیدان اروند رود! گرامیباد یادوخاطره ی قهرمانان عرصه ی جهاد و شهادت