eitaa logo
کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام. هستی محرابی
176 دنبال‌کننده
57 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در ازل ما را نوشتند از محبّانِ حسین(ع) تا قیامت دستِ ما باشد به دامانِ حسین کربلا ما را به سوی خود هدایت می‌کند تا چراغی هست روشن در شبستانِ حسین(ع) چیست در نامِ حسین اینگونه دل را می برد پس هزاران جانِ ما بادا به قربانِ حسین لحظه ای از یاد او جان و دلم غافل نشد می کُشد آخر مرا این دردِ هجرانِ حسین گریه هایم را غزل کردم برای غربتش شد ردیف و قافیه یکسر نواخوانِ حسین آرزویی در دلِ من نیست جز  یک اربعین پای شش گوشه شوم زوّار و مهمانِ حسین هستی ام را می کنم نذرِ علیِ اصغرش خواستارم از خدا لطفِ فراوانِ حسین روضه دارد می رود کم کم به سمتِ کربلا اشک می ریزم برای جسمِ بی جانِ حسین سینه از کرب و بلایش زخم دارد تا ابد ای به قربانِ حسین و کامِ عطشانِ حسین من که بیمارم در این دارالشفای عاشقان نسخه من گرد و خاکِ کنجِ ایوانِ حسین می نشینم روبروی قابِ چشمانِ ضریح تا بگیرم حاجتِ خود را ز دستانِ حسین ما مرامِ عاشقی را از حسین آموختیم عشقِ ما یعنی همان در پای پیمانِ حسین راه را گم کرده ای آقا نشانت می دهد خانه ی امنِ جهان، آغوشِ احسانِ حسین! ( ای که روحت تا قیامت شاد باد اربابِ من کربلایت تا ابد آباد باد اربابِ من! ) @Asharemehrabi313
من که از روزِ ازل دل به نگاهت بستم هر شبِ جمعه شد از دور به یادت هستم تو که می دانی از این قصه ی دیوانگی ام گر نبودی تـو من از عـشق چه میـدانستم کاش می شد بشود قسمتِ من کنجِ حرم من که از عطرِ ضریحِ تو دمادم مستم عمرِ من طی شد و آه... فرصتِ دیدار نشد ترسم این دوریِ تو کار دهد بر دستم خود که آگاهی و دانی تو ز احوالِ دلم که چه حد من به تو وُ نوکریت دلبستم خواب دیدم به سر آمد غمِ دوری ز حرم اربعین آمد و بر قافله ات پیوستم تو همان حاجتِ این قلبِ پُر احساسِ منی آمدم در حرَمت کنجِ ضریح بنشستم شرحِ دردی ست فراقِ من و بین‌الحرمین من همان زائرِ بی بال و پَر و دلخستم قتلگاهی ست دلم هر شبِ جمعه ای کاش_ از همین جا به ضریحت برسانی دستم خواستم روضه بخوانم که قبولم بکنی گر چه من عهدِ شما را ز گنه بشکستم هرچه‌هستم، بد،اگرخوب به‌ تو منصوبم   به نگاهِ کرَمت پیشِ همه محبوبم! @Asharemehrabi313
یک کرب و بلا سهمِ من از هر دو جهان بس یک بوسه به شش گوشه‌ مرا از دل و جان بس ای دار و ندارِ منِ بی مایه ی عاشق جان را چو فراقِ تو وُ این دردِ نهان بس لبهای ترک خورده ی تو داغِ دلم شد ما را تو وُ این روضه وُ این اشکِ روان بس عمری ست که ای عشق گرفتارِ تو هستیم از حسرتِ دوریِ تو مردن به فغان بس من عاشقِ این صحنه ی زیبا وُ قشنگم_ بین الحرمین باشم و هنگامِ اذان بس ای کاش گذارم به رواقِ تو بیافتد جا ماندنِ تصویرِ تو در روح و روان بس دل داده ام از شوقِ وصالت کرَمی کن یک بار نظر کن به من این دُرِّ گران بس واصل به توام کرده همین اشکِ روانم پیوندِ تو جان را فقط ای شاهِ شَهان بس تا کی ز غم ات در تبِ دیدار بسوزم گویند به من مدعیان بر تو خزان بس گر شوقِ نگاهم به ضریحِ تو بیافتد آن لحظه ی دیدار مرا گشته عیان بس من خاطره ی غنچه ی پرپر شده ات را با اشک تجسم کنم هر لحظه همان بس آقای من این حسرتِ دیدارِ تو یعنی_ هر لحظه ز هجرانِ توام دل نگران بس افسوس که بر تربتِ تو دسترسی نیست ماندیم ز هجرانِ تو بی تاب و توان بس مجنون شدم و سخت گرفتارِ تو گشتم از عشق فقط قسمتِ من زخمِ زبان بس نامت شده تسکینِ دلم ای به فدایت می آید از این عشقِ تو جان در هیَجان بس من عطرِ حرم را به دو عالم نفروشم این عشقِ نهان را فقط اما تو بدان بس هر چند گنه کرده ولی نوکرت هستم در صحنه ی محشر به من این مُهرِ امان بس! @Asharemehrabi313
سوختن را دوست دارم لیک در پای حسین(ع) چون نمی گیرد کسی در قلبِ من جای حسین(ع) حُبِ من با او شروعش عصرِ عاشورا نبود غرق بودم از ازل در مِهرِ دریای حسین چشمِ سر آیینه ای جز قابِ روی او نداشت چشمِ دل بینا شد از شوقِ تولای حسین گم شدم در خویش چون کوری به دنیای سراب خوش بحالم گشته ام در عشق پیدای حسین عطرِ جنّت را میانِ روضه تا حس کرده ام پر کشیده روحِ من تا عرشِ اعلای حسین آن صدای مانده در آفاقِ هل مِن ناصرش کرده عالم را چنان مجذوبِ سیمای حسین کربلایی که نمادش نیزه و خورشید بود قرنها مانده به سوگِ شرحِ غمهای حسین شعرِ من هفتادو دو بیت است از کرب و بلا لحظه لحظه می برد دل را به صحرای حسین در طریقِ عشق بازی می دهم جان و تنم شیوه ی دلدادگی یعنی که شیدای حسین جز ز روی ماهِ او چشمم تماشایی نداشت تا که خود را دیده ام غرقِ تماشای حسین نوکرِ خوبی نبودم لیک مداحش شدم تا دهم هستیِ خود را جمله در پای حسین! @Asharemehrabi313
مرا عشقی که از آغازِ عالم کرده مجنونت نگاهت چیست اربابم شدم اینگونه مفتونت چنان در قلبِ من جا کرده ای خود را کسی هرگز_ به صد سالِ دگر از سینه نتوان کرد بیرونت! @Asharemehrabi313
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَجْعَلَ لِی فِی لَیْلَةِ رَغَائِبَ هَذِهِ رَغْبَةً إِلَیْکَ فِی جَمِیعِ حَوَائِجِی وَأَنْ تُعْطِیَنِی مِنْ فَضْلِکَ رَغْبَةً أَرْجُو بِهَا قَبُولَ عَمَلِی وَمَغْفِرَةَ ذَنْبِی .🤲 ترجمه 🤲🏻 بارخدایا، به حق محمد و خاندان محمد از تو می‌خواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و در این شب لیله الرغائب برای من اشتیاق و رغبتی به سوی خود در تمام حاجاتم قرار دهی و از فضل خود به من رغبتی عطا کنی که به سبب آن، پذیرش عملم و آمرزش گناهانم را امید داشته باشم. 🤲🏻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🤲🏻 🤲🏻 إلهی بالحجة علیه السلام به آرزوی دنیوی و اخروی خود نائل گردید ان شاالله 🤲🏻 اللهم عجل لولیک الفرج 🚩لبیک یاحسین علیه السلام
یکی از اعمالِ «ماه رجب» خیلی هم راحته! فضیلت زیادی هم داره! اینه که هر شب دو رکعت نماز (که تا شب آخر ماه رجب، شصت رکعت میشه) به این طریق خونده بشه: 🔹 هر رکعت بعد از حمد، سه مرتبه سوره‌ی «کافرون» و یک مرتبه سوره‌ی «توحید» بخونیم و بعد از سلام نماز دست‌هامون رو بلند کنیم و بگیم: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَ يُمِيتُ، وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ، وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ آلِه‏» بعدشم دست‌هامون رو بکشیم به صورتمون. رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «هر کس این نماز رو بخونه، خدا دُعاهاش رو مستجاب می‌کنه و ثواب شصت حج و شصت عمره بهش عطا میکنه!» 📚 (اقبال الاعمال، جلد ۲ )
🔸️وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ🔸️ کجایی بنده ی مسکین، بیا امشب شبِ عهد است گناهت گر شده سنگین، بیا امشب شب عهد است گر آب و دانه می خواهی، بیا صحنِ کرَم باز است، فقط بُگشا پَرِ شاهین، بیا امشب شبِ عهد است الهی بالحسین العفو، الهی بالحسین العفو(۲) بخوان با دیدگانِ خیس.خدای حیِّ منان را مکن بر غیرِ من تمکین، بیا امشب شبِ عهد است بگو از من چه میخواهی، که از لطفم ببخشایم کنم باغِ دلت آذین،  بیا امشب شبِ عهد است الهی بالحسین العفو، الهی بالحسین العفو(۲) بیا بارانِ رحمت را، به روی تو ببارانم دعا از تو ز من آمین، بیا امشب شبِ عهد است الهی بالحسین العفو، الهی بالحسین العفو(۲) تُهی دست از درِ این خانه ام بیرون نخواهی رفت کجایی بنده ی مسکین، بیا امشب شبِ عهد است       الهی بالحسین العفو، الهی بالحسین العفو(۲) @Asharemehrabi313
‍ اَلسّلام عَلَیکَ یا اَباصالِحَ المَهدی( عج) باز غمی در دلِ من جا گرفت بس که سراغِ گلِ زهرا گرفت منتظرِ روی توأم ماهِ نو مردم از این هجرتِ جانکاهِ تو کی شود این فاصله پایان رسد عِطرِ وجودت به دل و جان رسد باز پُر از شور و هوای توأم دست به دامانِ خدای توأم آه! خدایا گلِ ما غایب است عالمِ ما عالمِ بی صاحب است در دلِ ما هست روان این دعا خامنه ای نائبِ مولای ما هر که ولای  علوی طالب است امرِ اطاعت ز ولی واجب است باز دلم محوِ  تماشا شده غنچه ی لبخند شکوفا شده رایحه ی عِطرِ ولایت دمید مِهرِ علی در دلِ یاران وزید گشت عیان وعده ی روزِ الست نورِ ولایت به دلِ ما نشست کاش تجلی بکنی ماهِ عشق تا ز تو روشن بشود راهِ عشق!
یا اباصالح به فریادم برس غیرِ تو ما را نباشد یارو کَس یا اباصالح منم بی تابِ عشق در دلِ من باش چون مهتابِ عشق ما مریدان و گدای روی تو سر نهاده جملگی در کوی تو پرده بردار از رُخت ماهِ منیر عاشقان را نیست جز تو دستگیر کاش با تو بشکفد چشمان ما پُر شود از روشنی ها جانِ ما تو بیا تا ما تماشایت کنیم خویشتن را غرقِ سیمایت کنیم یا اباصالح تویی تو یارِ ما ده تو پایان رنجِ شامِ تارِ ما از فراقِ روی تو ما بی قرار در دلِ ما ریخت سوزِ انتظار بی تو ماییم و دلِ امیدوار اشکِ خون باریم چون ابرِ بهار انتظارت دردِ پنهان است و بس یا اباصالح به فریادم برس ای امامِ نازنین و مهربان وعده ی ما یک شبی در جمکران
4_6014660055150889242.opus
زمان: حجم: 352.2K
‍ ‍ ‍ ای گلِ پنهان شده ی فاطمه پُر ز تولای تو جانِ همه گو که کجایی و کجا جویمت در چمنستانِ ولا جویمت جمعه منو رازِ نسیمِ بهار جمعه منو زمزمه ی انتظار در رُخِ خورشید بجویم تو را در چمنِ عشق ببویم تو را گل همه جا بوی تو را می دهد عنبرِ گیسویِ تو را می دهد ای دلت آیینه ی رازِ خدا بر سرِ ما چترِ ولایت گُشا عالمِ هستی همه در هستِ توست پرچمِ سبزِ علوی دستِ توست آمدنِ جمعه ی تو دیر شد بی تو جهان چون شبِ دلگیر شد وعده ی قرآنِ کریمی بیا جلوه ای از ذاتِ رحیمی بیا نغمه ی شیرینِ مصلّایِ ما رازِ اذانِ تو تسلّایِ ما آمدنت باورِ دیرینِ ماست از تو سرودن همه آئینِ ماست ای مَهِ پنهان شده یِ هشت و چار کی شوَد از پرده رُخت آشکار نیست به جانِ همه صبری بیا گر چه نهان در پسِ ابری بیا دل به تو و مهرِ تو وابسته است جانِ جهان از غمِ تو خسته است قصه ی مهجوری تو خوانده ایم آه! ز دیدارِ تو جا مانده ایم صاحبِ دستانِ اجابت بیا ای تو پُر از رازِ نجابت بیا بر دلِ بیمار امیدی بده منتظران را تو نویدی بده
هادیِ ما که لبش بوی هدایت می دهد هر دَمش در جامعه طعمِ زیارت می دهد هادیِ ما هر سلامِ عشقِ او در جامعه عاشقان را همچنان درسِ ولایت می دهد زائرانش خوب می دانند که دامانِ او_ هر که آید بر توسل زود حاجت می دهد نور هست و آسمانش جلوه ای جز نور نیست گر چه صحنِ با صفایش بوی غربت می دهد کاش دشمن هم به اعجازش کمی اقرار داشت این که هر تارِ عبایش اذنِ جنّت می دهد بس که تلخ و ناگوار است این بلا بر شیعیان سینه را این داغ بر تیغِ جراحت می دهد می رود نخلِ ولا با زهرِ کین امّا ز عشق_ عالمی را مژده ی شورِ شهادت می دهد نورِ او در چهره ی عالم نخواهد شد خموش داغِ تلخش سینه را گر چه ملالت می دهد این مصیبت قلبِ جدّش را مکدر کرده است بشکند دستی چنین مزدِ رسالت می دهد شالِ غم بر سر کن و بر پا نما شورِ عزا قطره اشکِ روضه اش اجرِ شفاعت می دهد باید از داغِ غمِ آقای مظلومان گریست او که مزد گریه را بر شیعه راحت می دهد سامرا یادآورِ کرب و بلای غربت است هر کجای شهرِ او بوی مصیبت می دهد سوختی از زهرِ کین راست ولی بر نی نرفت این فقط ما را کمی صبر و صلابت می دهد تل و گودال و رقیه چشم سوی علقمه اشکِ چشمانش عمو را چه خجالت می دهد! @Asharemehrabi