eitaa logo
کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام. هستی محرابی
150 دنبال‌کننده
46 عکس
3 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا وُ لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم را ز تنِ من وا کن! 🏴
در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو از کران تا بیکران بینم بساطِ پهنِ تو آه! می چسبد چقدر امشب حرَم با چشمِ تَر وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو! 🏴 @Asharemehrabi313
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا وُ لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم را ز تنِ من وا کن!
🏴🏴 علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت! @Asharemehrabi313
◾نذرغربت ◾امام_موسی_کاظم_علیه_السلام از در و دیوارِ زندان ناله وُ غم می چکد از قنوتِ دستهایت اشکِ ماتم می چکد از دلِ خونینِ تو سجاده آگاه است و بس همدمِ تنهاییِ تو شانه ی ماه است و بس دست و پایت در غل و زنجیر مسموم از سمیم آه از زهرِ عدو وُ جسمِ آقای کریم هی از این زندان به اون زندان تنت بی تاب شد تا که جسمت مثلِ شمعی ذره ذره آب شد روضه ی معصومه هر شب از فراقِ روی توست شعله ی شمعِ نگاهش بی قرارِ کوی توست میفرستی اشکِ چشمت را به دنبالِ رضا خون به دل دارد پسر بر گردنش شالِ عزا مثلِ مادر می شوی وقتی که نالانی ولی او میانِ کوچه وُ تو بینِ زندانی ولی در شرارِ تب بسوزد جسمِ آقای غریب بر سرِ بالینِ او نه همدمی و نه طبیب گرچه این گل از نفاق و کینه پرپر می شود قلبِ ما در آسمانِ او کبوتر می شود تشنه لب بودی تنت عریان نمانده بر زمین لیک شاهِ دین فتد با ضربتی از صدرِ زین دست و پا میزد حسین در پیشِ چشمِ خواهرش دیده آنجا غرقِ خون افتاد از کین پیکرش!
◾ میرسد به گوشِ دل، ناله های احزانت شد روانه چون سیلی، اشکِ خون به دامانت قصّه ی خزان دارد، روضه های طوفانت می خراشد این دل را، یا رضا رضا جانت معصومه امشب در، مشهد عزا دارد این داغِ سنگین را، او با رضا دارد از غروبِ چشمانت، اشک و نوحه می بارد هر نفس صدای تو، شرحِ کربلا دارد لعنت خدا آن که، جانِ تو بیازارد او به جای مِهرِ تو، دل به کینه بسپارد بین دخترت بر لب، وا یا رضا دارد از داغت امشب در، مشهد عزا دارد سِجنِ محبَسِ هارون، مرغِ بی پَر و بالی سوزِ تب به تن داری، جای دخترت خالی در غم و پریشانی، چون نحیف و بی حالی از فزونیِ دردت روز و شب تو می نالی معصومه امشب در، مشهد عزا دارد او تسلیت پیشِ، مولا رضا دارد! 🏴
🏴‍ 🏴 کشته شد از زهرِ کین، سرور و سالارِ دین کاظمِ آن نورِ مبین، مقتدای هفتمین شد زمین و آسمان غرقِ در شور و عزا تسلیت گو محضرِ شاهِ دین سلطان رضا بوده عمری ای خدا، تحتِ آزار و جفا بی کس و بی اقربا ، کنجِ زندانِ بلا جسمِ مجروش شده، در غل و زنجیرِ کین از جفای دشمنان گشته در غم مبتلا کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) جان به جانان میدهد، زاده ی شاهِ نجف از نفاقِ زهرِ کین، سینه اش گشته هدف کشته ی عدوان شده، در سیه چالِ مخوف آن امامِ عالمین، مظهرِ جود و شرف شد مسیّب یارِ او، آمده دیدار او کنجِ زندانِ ستم، می شود غمخوارِ او همدمِ تنهاییِ آن امامِ بی معین گشته مرهم بر تنِ زخمی و بیمارِ او کنحِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) او دلش آتش گرفت آنچه زندان دیده بود جسمِ مولای غریب، از جفا رنجیده بود قاتلِ جانیِ او، سندی اِبن شاهک است با لب خشکیده‌اش، تازیانه خورده بود در جراحت پیکرش، غرقِ خونِ پیراهنش کو رضا از بی کسی، تا بسوزد از غمش دیده اش بر در بوَد، تا پسر از ره رسد تا کمی مرهم نهد، جای هر زخمِ تنش کنجِ زندانِ بلا، راحتم کن ای خدا(۲) یا بیاید در برش، آن یگانه دخترش غل و کنُده وا کند، هم ز جسمِ لاغرش او که جانش تشنه ی،ِ دیدنِ رویش بوَد تا مگر دستی کشد، جایِ زخمِ پیکرش غرقِ در سوگِ عزا، شد زمین و آسمان تسلیت بر حضرتِ، مهدیِ صاحب زمان
ای امامی که بابِ حاجاتی ای که سر تا به پا کراماتی تو که پاکی و مثلِ بارانی کی سزاوارِ این جنایاتی مبتلایی و فارغ از تقصیر دست و پای تو بسته بر زنجیر از جفاهای آن ستم پیشه نه تو را چاره نه تو را تدبیر کس مَپرسید از حالِ زار تو غربتِ اشکِ انتظارِ تو چشمِ تو بر در وقتِ جان دادن تا رضا آید در کنارِ تو روضه هایت بس داغ و جانسوز است جانِ تو بیزار از شب و روز است همدمی غیر از آه و ماتم نیست دردِ تو کمتر از محرّم نیست جسمِ گلبرگت لاغر و بی جان شد زمینگیرِ گوشه ی زندان ای گرفتارِ رنج و محنت ها در شرر، جانت از تبِ سوزان زخمِ خون هر جای تنت کاری چشمه های خون از بدن جاری ای شکیباتر از غمِ ایّوب روزگارِ تو رنج و بیزاری ای امامی که بابِ حاجاتی ای که سر تا به پا کراماتی تو که بر هر چه غصّه درمانی از چه در زخم و در جراحاتی؟! 🏴 🏴
دل بسوزد از غم و دردِ امامِ شیعیان حضرتِ موسیَ ابنِ جعفر آن کریم و مهربان در غل و زنجیرِ دشمن جسمِ او بی تاب شد روح و جانش ذره ذره مثلِ شمعی آب شد دل بسوزد از نشانِ تازیانه بر تنش مَحبسِ تاریکِ هارون شاهدِ جان دادنش می رسد از کاظمینش لحظه‌لحظه بوی‌غم جسمِ قرآنِ خدا در بندِ زنجیرِ ستم خِشتِ زندان شد انیسِ سینه‌ی مجروحِ او ناظرِ شبهای درد و غربت و اندوهِ او روضه‌ی درد و غمش را از کجا باید شنید از شبِ تاریکِ زندانِ بلا باید شنید صحنه های جانگدازِ آن سیه چالِ مخوف شعله می زد آتشی بر قلبِ مولای رئوف وای از جسمِ نحیف و اشک و آهِ بیکسی دردِ هجرانِ رضا در غایتِ دلواپسی در تنورِ شعله‌های اشک می سوزد گلی درد دارد نغمه‌های جانگدازِ بلبلی جان او مَملوِّ از شیدایی و صبرِ خداست زنده میسوزد ولیکن ناله‌هایش بیصداست لحظه ی آخر تنش را در کفن پیچیده‌اند شیعیان بر قبرِ او اشکِ گلاب پاشیده اند لیک جدش در میانِ قتلگه عریان بدن در کنارِ پیکرش یک خواهری شد سینه زن زیر سمِّ اسبها تا پیکرش افتاده بود دخترش در خیمه‌ چندین مرتبه جان داده بود!
4_6007849254926684572.mp3
539K
‍ ‍ ◾بنداول پدرِ حضرتِ شاهِ خراسان سلام هفتمین کوکب و خسروِ خوبان سلام آفتابِ ولا نورِ پاکِ خدا موسی بنِ جعفر (ع) موسی بنِ جعفر‌(ع) (۲) ◾بنددوم السّلام و علیک ای عطشِ ربنا بر لبت روز و شب ذکرِ دعا و ثنا قبله ی عالَمین مشعلِ کاظمین موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندسوم قامتِ آسمان خم شده از داغِ تو سوگوار از غمت سینه ی عشاقِ تو مقتدای همه پسرِ فاطمه (س) موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندچهارم شده معصومه از داِغِ غمت نوحه گر شعله ی داغِ تو در دلِ او شعله ور شد عزادارِ تو گشته بیمارِ تو موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بندپنجم وقتِ جان دادنت چشمِ تو مانده به در کی رضا می رسد بر سرِ نعشِ پدر سر به امرِ قضا بر لبت یا رضا موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بند ششم دلِ ما بیقرار از غمِ هجرانِ توست ناله وُ اشکِ ما روضه ی زندانِ توست بانگِ عجِّل وفات آید از قتلگات موسی ابنِ جعفر موسی ابنِ جعفر (۲) ◾بند هفتم این بوَد خواهشِ جمله گدایانِ تو چشمِ امیدِ ما بر درِ احسانِ تو هفتمین حجتی وارثِ غربتی موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲) ◾بند هشتم کاظمینی شویم جانِ رضا جانِ تو جملگی زائرِ روضه ی رضوانِ تو لاله ی جعفری نورِ پیغمبری موسی بنِ جعفر موسی بنِ جعفر (۲)
«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ ، وَ إِمامِ الْأَخْيارِ ، وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ ، وَوارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ ، الَّذِي كانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ ، حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِيرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْكَثِيرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَة وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ ، وَالْخَيْرِ وَالْفَضْلِ ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ ، وَالْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَيْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ ، وَأَبِيهِ الْمُرْتَضىٰ ، وَأُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛ اللّٰهُمَّ وَكَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِيظِ الْمِحَنِ ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاكَ ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها ، وَلَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوامِرِكَ وَنَواهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً مُنِيفَةً زاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَراياكَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَسَلاماً ، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
عالم همه در حلقه ی میم محمّد(ص) امشب خدا آمد به تکریمِ محمّد(ص) قرآن که لوحِ کاملِ دستانِ او هست با مِهرِ جانش کرده تقدیمِ محمّد(ص) زین موهبت در نورِ عزّت غوطه ور شد روح الامین هم سر به تعظیم محمّد(ص) از آدم و عیسی که باشد نورِ ما قبل(ص) یکسر همه در بند و تسلیمِ محمّد(ص) مُلکِ دو عالم را خدا گر آفرید است با دو جهانش کرده تقسیمِ محمّد(ص) با سین سیبِ او بهشتی جاودان شد کوثر که دارد طعمِ تسنیمِ محمّد(ص) آنچه زمین تا آسمانِ هفتمش بود با شوقِ جان در تحتِ اقلیمِ محمّد(ص) 🌹 @Asharemehrabi313