eitaa logo
اشعار زیبا
407 دنبال‌کننده
988 عکس
111 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
♥ من نوکرحسینم وعشقم مُحرَّم است من بنده ی حقیرم و او اسم اَعظم‌است تا زنده‌ام به درگه وی بندگی کنم هرکس بُوَد گدای حسین،شاه‌عالَم است ❣اَلسلام علی الحسین ❣وعلی علی بن الحسین ❣وعلی اولاد الـحسین ❣وعلی اصحاب الحسین ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🖤 محرم 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله ▪️ فصل عزا آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان آمد دوباره موسم ماتم بگیر دم همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" این را هزار بار بخوان، دم‌به‌دم بخوان شرحی از آتش دل آل رسول را در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان در نینوای غمزده چون نی به ناله باش در پرده‌های شور و نوا زیر و بم بخوان از بلبلان خونی و بی‌آشیان بگو از لاله‌های زخمی و زار و دِژَم بخوان همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان "از آب هم مضایقه کردند کوفیان" طوماری از جنایت اهل ستم بخوان از خیمه‌ها و قحطی آب و عطش بگو از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان همچون نسیم از حرم دوست کن گذر از غنچه‌های پرپر باغ قِدَم بخوان بگذار سر به تربت مولای بی‌کفن از غربت و مصائب اهل حرم بخوان ، ۱۴۰۰/۰۵/١۹ برابر با یکم محرم‌الحرام ١۴۴۳ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🖤 محرم پرسیدم ازهلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشید و گفت: که ماه محرم است. گفتم: که چیست محرم؟ با ناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است. السلام علیک یا ابا عبدلله! تسلیت بمناسبت ایام سوگواری سالار و سرور شهیدان و ۷۲ تن از یاران وفادارش. التماس دعا ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
باز محرم شد و ایام تو   ای شده تاریخ، عزادار تو  وسعت جغرافی ایثار تو راز و نیاز همه افلاکیان  مهر نماز همۀ خاکیان من نه فقط مرثیه ساز توام  شاعر هفتاد و دو راز توام گرچه تو رازی و نمی‌دانمت  هر چه که می‌پرسم و می‌خوانمت چیست در آن خاک که هر تشنه جان  می‌شود از گریه فراتی در آن خاک حبیبان عقیلان توست  هر قدمش خار مغیلان توست باز محرم شد و ایام تو  هر چه فراموش، به جز نام تو نام تو یعنی سجل عاشقان  حرف دل مشتعل عاشقان نام تو یعنی همۀ نام‌ها  نام تو معیار شهیدان‌ ما شعر شهادت ز تو تا ما رسید  قطره از این رود به دریا رسید ای تو مصب همۀ رودها!  بود و نبود همۀ بودها! می‌شود از کرب و بلای تو خواند  سی غزل از ماه عزای تو خواند می‌شود از اصغر و اکبر نوشت  از غم عباس دلاور نوشت می‌شود از کوفه الی شام گفت  می‌شود از زینب ایام گفت می‌شود هفتاد و دو خط، اشک ریخت  العطش از حنجرۀ مشک ریخت می‌شود ‌اما به عزایت قسم لالم و شرمنده‌ام از محتشم شعر از : محمد علی بهمنی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
▪️فصل عزا باز آمده محرمت از راه یا حسین پیچیده باز بوی غمت هرکجا حسین باز این چه شورش است که در جان ما به‌پاست باز این چه ماتم است و چه شور و نوا حسین خورشید در غروب غریبی به خون نشست آمد دوباره فصل عزیز عزا حسین دل‌ها دوباره پر شده از آه سینه‌سوز عالم دوباره پر شده از ذکر یاحسین "با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود" عشق است این‌که کرده عزایت به‌پا حسین والشّمس والضّحی، که تویی حجّت خدا ای وصفی از کرامت تو "هَلْ أتی" حسین بیچاره آن کسی که خراب غم تو نیست خوشبخت آن‌که شد به غمت مبتلا حسین "حبّ الحسین" در دل شیعه است از ازل با خشت‌های مهر تو دل شد بنا حسین از ابتدای صبح ازل اشک‌بار تو تا انتهای شام ابد انبیا حسین "إنْ کُنْتَ باکیاً"، همه‌دم "فَابْكِ لِلْحُسَيْن" این روضه را برای تو خوانده رضا، حسین ای درد جسم و روح مرا روضه‌ات دوا ای محفل عزای تو دارالشفا حسین فرقی نمی‌کند که چه باشند، نوکرند در دستگاه شور تو شاه و گدا حسین دیگر نمی‌خورد غم و دنیا نمی‌خرد هرکس که شد به مهر و غمت آشنا حسین در منجلاب عادت دنیا شدیم غرق ای کشتی نجات غریقان بیا حسین دنیا نظاره کرد خروش قیامتت هر اربعین، مسیر نجف ـ کربلا حسین از لطف خود به حق علی‌اکبرت بکن ما را برای دورۀ رجعت سوا حسین حق تو بود و مهریۀ مادر تو بود بستند آنچه بر حَرمت اشقیا حسین خواهد بگیرد از دل ما روضۀ تو را دستی که کرده است سرت را جدا حسین سوگند بر غمت به دو عالم نمی‌دهیم یک ذره از محبت و مهر تو را حسین "هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق" ما زنده‌ایم تا به ابد با تو یا حسین ، ۱۳۹۹/۰۵/۳۱ برابر با اول محرم‌الحرام ١٤٤٢ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
ندیم: بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست داغی خاک برایش همه مثل چمن است دست خطی حسنی داشت که ثابت می کرد  سیزده سال به دنبال حسینی شدن است جان سر دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو جان من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی ...  تیرها ! پر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین ، هیچ کسی درک نکرد  راز این تشنه که آماده ی دریا شدن است مثل زنبور بر او تیر فرو می ریزد  هر که را این همه کندوی عسل در دهن است مشتری های فراوان فراوان دارد  هر کسی نقره - طلا ، هر که عقیق یمن است شعر از : ایوب پرند آور تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
تشنه شدی و ساقه ی شعله ورت شکست چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست هر سو دوید مادر تو زمزمی نبود طفل ذبیح خیمه، دل هاجرت شکست با گریه ی تو هر دویمان آب می شویم با گریه ات غرور پدر مادرت شکست نامت علی است، محترمی مثل مرتضی این احترام، ارثیه ی حیدرت شکست می خواستم برای تو کاری کنم، نشد خیلی دلم برای دو پلک ترت شکست تا باد تیر حرمله از چله اش گذشت مانند یاس خشک شده حنجرت شکست تیزی یک پر از سه پر تیر، ذره ای بر بازویت کشید، عزیزم پرت شکست این حجم تیر کل تنت را گرفته است مانند مادرم همه ی پیکرت شکست خون گلوی تو به روی صورت من است از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست با فکر پاسخی که بگویم به مادرت بُهتم کنار جسم و تن بی سرت شکست حالا که می روی ز چه لبخند می زنی؟! قد مرا همین نظر آخرت شکست شاعر:محمد جواد شیرازی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🖤زبانحال ابا عبدالله الحسین علیه السلام🖤 شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی‏ وَ أَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی وَ بِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی و سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ یا لَرُزْءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ 🖤شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید) 🖤اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی (ویاهنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید) 🖤فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی (من، نواده [پیامبر] هستم که مرا بی گناه کشتند) 🖤وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی (و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سم اسبان کردند) 🖤لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی (ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌دیدید) 🖤کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی (که چگونه برای کودک خردسالم،آب خواستم و آنان رحم نکردند) 🖤وسقوه سهم بغــــی عوض الماء المعین (و به جای آب، با تیر جفا او را سیراب کردند) 🖤یا لرزئ مصاب هدّ ارکان الحجون (وه! چه فاجعه غم انگیز و دردناک که براثر آن کوه‌های بلند مکه به لرزه درآمد.) 🖤ویلهم قد جرحوا قلب الرسول الثقلین (وای بر آنها که با این کار خود، قلب مبارک رسول را جریحه دار کردند) 🖤فالعنواهم ماستطعتم شیعتی فی­ کل حین (ای شیعیان من هرچه توان دارید درهر زمان آنها را لعنت کنید)   و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هدایت شده از اشعار زیبا
باز محرم شد و ایام تو   ای شده تاریخ، عزادار تو  وسعت جغرافی ایثار تو راز و نیاز همه افلاکیان  مهر نماز همۀ خاکیان من نه فقط مرثیه ساز توام  شاعر هفتاد و دو راز توام گرچه تو رازی و نمی‌دانمت  هر چه که می‌پرسم و می‌خوانمت چیست در آن خاک که هر تشنه جان  می‌شود از گریه فراتی در آن خاک حبیبان عقیلان توست  هر قدمش خار مغیلان توست باز محرم شد و ایام تو  هر چه فراموش، به جز نام تو نام تو یعنی سجل عاشقان  حرف دل مشتعل عاشقان نام تو یعنی همۀ نام‌ها  نام تو معیار شهیدان‌ ما شعر شهادت ز تو تا ما رسید  قطره از این رود به دریا رسید ای تو مصب همۀ رودها!  بود و نبود همۀ بودها! می‌شود از کرب و بلای تو خواند  سی غزل از ماه عزای تو خواند می‌شود از اصغر و اکبر نوشت  از غم عباس دلاور نوشت می‌شود از کوفه الی شام گفت  می‌شود از زینب ایام گفت می‌شود هفتاد و دو خط، اشک ریخت  العطش از حنجرۀ مشک ریخت می‌شود ‌اما به عزایت قسم لالم و شرمنده‌ام از محتشم شعر از : محمد علی بهمنی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین من سینه می زنم سپرم باش یا حسین در طول عمر جز تو پناهی نداشتم مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین هر روز مادرم سر سجاده گفته است خیلی مراقب پسرم باش یا حسین ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی شور محرم و صفرم باش یا حسین پایین پات سر بگذارم تو هم بیا بالای جسم محتضرم باش یا حسین جان مرا بگیر حوالی قتلگاه این گونه اخرین خبرم باش یا حسین دستم به دامنت نرسید این جهان اگر باب الحسین منتظرم باش یا حسین باشد قرار بعدی ما اربعین حرم مهر قبولی گذرم باش یا حسین سربازهای لشکر یا زینب توایم حرز مدافعان حرم باش یا حسین ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خواندی حدیث خود را، هیهات منا الذله پیچید بین صحرا ، هیهات منا الذله تو فاطمی‌سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا ، هیهات منا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا ، هیهات منا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یک‌جا شده‌است معنا، هیهات منا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا ، هیهات منا الذله هم روی خاک صحرا ، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منا الذله با داغ اکبر تو ، با خون اصغر تو حک شد به آسمان‌ها، هیهات منا الذله با نغمه‌ی رضائک، صبرا علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منا الذله در راه دین و مکتب، می‌خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا...، هیهات منا الذله با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منا الذله روز ظهور مهدی ، با عشق و با هم‌عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منا الذله خورشید آشنایی، شد نغمه‌ی "وفایی" در سایه‌ی تولا، هیهات منا الذله 🔸شاعر:سید هاشم وفایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خوشا از دل نم اشکی فشاندن     به آبی آتش دل را نشاندن     خوشا زان عشقبازان یاد کردن     زبان را زخمه فریاد کردن     خوشا از نی خوشا از سر سرودن     خوشا نی نامه ای دیگر سرودن     نوای نی نوایی آتشین است     بگو از سر بگیرد، دلنشین است     نوای نی نوای بی نوایی است     هوای ناله هایش، نینوایی است     نوای نی دوای هر دل تنگ     شفای خواب گُل، بیماری سنگ     قلم، تصویر جانکاهی است از نی     علم، تمثیل کوتاهی است از نی     خدا چون دست بر لوح و قلم زد     سر او را به خط نی رقم زد     دل نی ناله ها دارد از آن روز     از آن روز است نی را ناله پرسوز     چه رفت آن روز در اندیشه نی     که اینسان شد پریشان بیشه نی؟     سری سرمست شور و بی قراری     چو مجنون در هوای نی سواری     پر از عشق نیستان سینه او     غم غربت، غم دیرینه او     غم نی بندبند پیکر اوست     هوای آن نیستان در سر اوست     دلش را با غریبی، آشنایی است     به هم اعضای او وصل از جدایی است سرش بر نی، تنش در قعر گودال     ادب را گه الف گردید، گه دال     ره نی پیچ و خم بسیار دارد     نوایش زیر و بم بسیار دارد     سری بر نیزه ای منزل به منزل     به همراهش هزاران کاروان دل     چگونه پا ز گل بردارد اشتر     که با خود باری از سر دارد اشتر؟     گرانباری به محمل بود بر نی نه از سر، باری از دل بود بر نی     چو از جان پیش پای عشق سر داد     سرش بر نی، نوای عشق سر داد     به روی نیزه و شیرین زبانی!     عجب نبود ز نی شکرفشانی     اگر نی پرده ای دیگر بخواند     نیستان را به آتش می کشاند     سزد گر چشم ها در خون نشینند چو دریا را به روی نیزه بینند     شگفتا بی سر و سامانی عشق!     به روی نیزه سرگردانی عشق!     ز دست عشق در عالم هیاهوست     تمام فتنه ها زیر سر اوست! شاعر: شادروان قیصر امین پور ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🖤 بحر طویل🖤 عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم كه چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر كس كه در این خشكی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد:  كه هنوزم كه هنوز است چرا یوسف گم گشته به كنعان نرسیده است؟ چرا كلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترك خورد، گل زخم نمك خورد، زمین مُرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مُرد. خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یك پلك نگاه است؛ ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد كاش به جایی؛ برسد كاش صدایم به صدایی...   عصر یك جمعه ی دلگیر وجود تو كنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو كجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو كه آغشته به حزنی است، زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم كه به جای نم شبنم بچكد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت، نكند باز شده ماه محرم كه چنین می زند آتش به دل فاطمه، آهت! به فدای نخ آن شال سیاهت، به فدای رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچمو این مجلس و این روضه و این بزم تویی. آجرك الله! عزیر دو جهان یوسف درچاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت  دل من بال كبوتر شده، خاكستر پرپر شده، همراه نسیم سحری، روی پر فُطرُس معراجํ  نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا كه مرا نیز به همراه خودت زیر ركابت ببری تا بشوم كرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه، دلم تاب ندارد. نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه ی دفتر، غزلِ ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد. همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو كجایی؟ تو كجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی... گریه کن گریه و خون گریه کن ،‌آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است و ببخشید اگر این مخمل خون برتن تب دار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است؛‌ عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است؛ ‌ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات » است؛  ولی حیف که ارباب« اسیرالکربات» است؛ ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او درکف گودال و سپس آه که «الشمرُ» ... خدایا چه بگویم که «شکستند سبو را و بریدند»... دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی؛ قَسَمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی... توکجایی... شاعر: سید حمید رضا برقعی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هدایت شده از اشعار زیبا
🖤 بحر طویل🖤 عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم كه چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر كس كه در این خشكی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد:  كه هنوزم كه هنوز است چرا یوسف گم گشته به كنعان نرسیده است؟ چرا كلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترك خورد، گل زخم نمك خورد، زمین مُرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مُرد. خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یك پلك نگاه است؛ ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد كاش به جایی؛ برسد كاش صدایم به صدایی...   عصر یك جمعه ی دلگیر وجود تو كنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو كجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو كه آغشته به حزنی است، زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم كه به جای نم شبنم بچكد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت، نكند باز شده ماه محرم كه چنین می زند آتش به دل فاطمه، آهت! به فدای نخ آن شال سیاهت، به فدای رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچمو این مجلس و این روضه و این بزم تویی. آجرك الله! عزیر دو جهان یوسف درچاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت  دل من بال كبوتر شده، خاكستر پرپر شده، همراه نسیم سحری، روی پر فُطرُس معراجํ  نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا كه مرا نیز به همراه خودت زیر ركابت ببری تا بشوم كرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه، دلم تاب ندارد. نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه ی دفتر، غزلِ ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد. همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو كجایی؟ تو كجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی... گریه کن گریه و خون گریه کن ،‌آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است و ببخشید اگر این مخمل خون برتن تب دار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است؛‌ عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است؛ ‌ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات » است؛  ولی حیف که ارباب« اسیرالکربات» است؛ ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او درکف گودال و سپس آه که «الشمرُ» ... خدایا چه بگویم که «شکستند سبو را و بریدند»... دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی؛ قَسَمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی... توکجایی... شاعر: سید حمید رضا برقعی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خوشا از دل نم اشکی فشاندن     به آبی آتش دل را نشاندن     خوشا زان عشقبازان یاد کردن     زبان را زخمه فریاد کردن     خوشا از نی خوشا از سر سرودن     خوشا نی نامه ای دیگر سرودن     نوای نی نوایی آتشین است     بگو از سر بگیرد، دلنشین است     نوای نی نوای بی نوایی است     هوای ناله هایش، نینوایی است     نوای نی دوای هر دل تنگ     شفای خواب گُل، بیماری سنگ     قلم، تصویر جانکاهی است از نی     علم، تمثیل کوتاهی است از نی     خدا چون دست بر لوح و قلم زد     سر او را به خط نی رقم زد     دل نی ناله ها دارد از آن روز     از آن روز است نی را ناله پرسوز     چه رفت آن روز در اندیشه نی     که اینسان شد پریشان بیشه نی؟     سری سرمست شور و بی قراری     چو مجنون در هوای نی سواری     پر از عشق نیستان سینه او     غم غربت، غم دیرینه او     غم نی بندبند پیکر اوست     هوای آن نیستان در سر اوست     دلش را با غریبی، آشنایی است     به هم اعضای او وصل از جدایی است سرش بر نی، تنش در قعر گودال     ادب را گه الف گردید، گه دال     ره نی پیچ و خم بسیار دارد     نوایش زیر و بم بسیار دارد     سری بر نیزه ای منزل به منزل     به همراهش هزاران کاروان دل     چگونه پا ز گل بردارد اشتر     که با خود باری از سر دارد اشتر؟     گرانباری به محمل بود بر نی نه از سر، باری از دل بود بر نی     چو از جان پیش پای عشق سر داد     سرش بر نی، نوای عشق سر داد     به روی نیزه و شیرین زبانی!     عجب نبود ز نی شکرفشانی     اگر نی پرده ای دیگر بخواند     نیستان را به آتش می کشاند     سزد گر چشم ها در خون نشینند چو دریا را به روی نیزه بینند     شگفتا بی سر و سامانی عشق!     به روی نیزه سرگردانی عشق!     ز دست عشق در عالم هیاهوست     تمام فتنه ها زیر سر اوست! شاعر: شادروان قیصر امین پور ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود دلگیر از این زمانه ی نیرنگ می شود اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود عمه بیا اجازه بده تا رها شوم رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود عمه بگو چگونه تماشا کنم، ببین دارد سرِ عبایِ عمو جنگ می شود پیراهنی که داشت عمویم سپید بود از فرط  زخم، قرمز پُر رنگ می شود من میروم سپر بشوم حیف کوچکم پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود ناکام اگر که من بروم باز بهتر است این زندگی بدون عمو ننگ می شود شکرخدا نصیب من و اصغرت یکیست شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود نـوكــر نـوشــت: حـسـیـن جـان احلی من العسل نه فقط مال قاسم است وقتش شده فدای تو و مادرت شوم صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين ملت_امام_حسینیم ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خواندی حدیث خود را، هیهات منا الذله پیچید بین صحرا ، هیهات منا الذله تو فاطمی‌سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا ، هیهات منا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا ، هیهات منا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یک‌جا شده‌است معنا، هیهات منا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا ، هیهات منا الذله هم روی خاک صحرا ، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منا الذله با داغ اکبر تو ، با خون اصغر تو حک شد به آسمان‌ها، هیهات منا الذله با نغمه‌ی رضائک، صبرا علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منا الذله در راه دین و مکتب، می‌خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا...، هیهات منا الذله با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منا الذله روز ظهور مهدی ، با عشق و با هم‌عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منا الذله خورشید آشنایی، شد نغمه‌ی "وفایی" در سایه‌ی تولا، هیهات منا الذله 🔸شاعر:سید هاشم وفایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》