eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
| سر سفره که نشست گفت: "آخرین صبحونه رو با من نمےخورے😕؟!" با بغض گفتم:"چرا اینطور میگے؟ مگه اولین باره میرے مأموریت😔💔؟!" گفت:"کاش میشد صداتو ضبط مےکردم با خودم مےبردم که دلم کمتر تنگ بشه." گفتم:"قرار گذاشتیم هر کجا تونستے زنگ بزنے،من هر روز منتظر تماست مےمونم منو بےخبر نذار😞." با هر جان کندنے که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم،لحظه اخر به حمید گفتم:"حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هر کجا تونستے تماس بگیر😢☹️" گفت:"جور باشه حتما بهت زنگ📞 میزنم،فقط یه چیزے از سوریه که تماس گرفتم،چطوری بگم دوستت دارم؟!😢 اونجا بقیه هم کنارم هستن،اگه صداے منو بشنون😱 از خجالت آب میشم" به حمید گفتم:"پشت گوشے به جاے دوستت دارم بگو من منظورت رو مےفهمم." از پیشنهادم خوشش امده بود😍 پله ها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صداے دلنشینش چندبارے بلند بلند گفت:" ! !" لبخندے زدم☺️وگفتم:" ! !" 🍃:🌷[ @Asheghaneh_halal ]
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
. 🍃:🌷[ @Asheghaneh_halal ] .
| ﴿عاشق آلبالـ🍒ـو بود. دو سه تا صندوق گرفتم و براش شربت و مربا درست ڪردمـ😌 خودش نشست کنارم و درشت هایش را سوا ڪرد😋 ازم خواست برایش فریز ڪنم ڪه زمستـ❄️ـان هم داشته باشیم ... الان آلبالو توی فریز هست ولی محسنم...😔💔﴾ 🍃:🌷[ @Asheghaneh_halal ]
°|🌙|° 🚫|• مخالفت خانواده ام وقتی با من علنی شد که از تصمیم برای ازدواج با یک جانبــاز قطع نخاعی باخبر شدند!! 😑|° روی همین حساب بود که مهریه را نسبتا زیاد گرفتند تا شاید این ازدواج سر نگیرد. 😌|• ولی من که خیر دنیا و آخرت را هدف گرفته بودم، بدون هیچ مخالفتی مهریه یِ تعیین شده را که ۱۲۴ سکه بود با حسین در میان گذاشتم، او هم که از عقیده ام مطلع بود گفت که مانعی ندارد. 💕|° اما خدا می داند که مهریه من، ارزش جانبازی او بود و بس، که این بالاترین ارزش ها و مهریه هاست... 🌷 🕊 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇🏻 •°°• @Asheghaneh_halal
•𓆩🕊𓆪• . . •• •• جَریان خواستگارے💍" شهید عباس دانشگر"🥰 عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را تیتروار نوشته بود. او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفته به سوریه عباس بودم و اجازه نمی‌دادم که برود، ولی او با حرف‌هایش مرا هم راضی کرد. •شهیدعباس‌دانشگـر• . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🕊𓆪•