eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_شصت_وشش ♡﷽♡ صدای زهرا را میشنوم که گوشی را ابوذر میگیرد و بعد بی
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ خندان میگویم: خیلی ! دکتر آیین کنار پدرش می ایستد و میپرسد:کی میاد؟ دکتر والا نگاهی به ساعتش می اندازد و میگوید:فکر کنم یه ربع دیگه باید بشینه. بعد کمک میکند تا شهرزاد از جایش بلند شود. دستهای شهرزاد را میگیرم و میگویم: شما با دکتر والا برید من و شهرزاد هم پشتتون میایم. باشه ای میگوید و همراه آقا آیینش جلو راه می افتد و شهرزاد ذوق زده میگوید: وای آیه مامان اینقدری دوست داشت ببینتت. نمیدونم چرا ولی خیلی اسمتو دوست داره با غرور میگویم: اصلا همه چیز من دوست داشتنیه! مشتی به بازویم میزند،میگویم:میدونن پات اینجوری شده؟ _اوهوم...گفتم که اومد و اینطور دیدتم سکته نکنه! _از بس شیطونی دیگه. به پشت شیشه های سالن انتظار رسیدیم و شهرزاد بی صبرانه به پله های برقی نگاه میکند و من بی آنکه خودم بخواهم فکرم درگیر عطر پیچیده در این فضااست.لحظه ای می اندیشم نکند حواس بویاییم دچار مشکل شده؟ یک جوری شده ام. یک استرس عجیب که نمیدانم از چیست! حواس پرتم را شهرزاد با صدای بلندش سرجایش می آورد: اوناهاش ...اوناهاش اومد... نگاهم میرود سمت صدر پله برقی. انگشت اشاره شهرزاد خانم جا افتاده و زیبایی را نشان میدهد. خیره اش میشوم.بومی آید! او نیز شهرزاد را پیدا میکند و دست تکان میدهد.بو می آید!!! خیره اش میشوم.دسته ای ازموهای بلوند و تقریبا کوتاهش از روسری اش بیرون زده و آن عینک فرم مشکی شیک روی چشمهایش زیبایی صورتش را دو چندان کرده! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃