eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . قهر عاشقا یعنی یڪی رو تختخوابِ دونفره‌ے تو اتاق بخوابه و یڪے روڪاناپه‌ی سه‌نفره‌ے وسط‌ِ هال، ولے هیچڪدوم تا خود صُب چشمشون گرم نشه اصلا.😍 قهرِ عاشقا یعنی سرِ میزِ شام حرف نزنن باهم ولےشام فسنجونِ محبوبِ مرد باشه و میز تزیین شده با شاخه‌هاے گل سرخے ڪه هر یڪشنبه به زن تقدیم میشه!🌺 قهرِ زنِ عاشق یعنی پامیشم صبحونه حاضر مےڪنم برات، پیرهناتم اتو مےڪنم، ڪل روز تو فڪرتم، شب تا برسے جونم به لبم میرسه، ولےسلام بدے جواب نمیدم چون دلخورم ازت.😉 قهرِ مردِ عاشق یعنے برات توت فرنگے نوبرو بستنےشکلاتےای ڪه میمیرے براشو میخرم برات میارم با گل سرخاے یڪشنبه‌ت، ولے هیچڪدومو نمیدم دستت میذارم رو میز. نگات نمےڪنم ولے عڪست رو میز ڪارمه و بڪِ گوشیمه و همش جلو چشممه و دلم برات تنگ میشه ولےنمیگم بهت دلم برات تنگ شده چون تو حرفامو نمیفهمے و ڪلافگیمو جورے ڪه خودت میخواے و ڪج و ڪوله تفسیر میڪنے.😕 قهرِ عاشقا یعنے دوستت دارم بیشتر از همیشه و این از همه ڪارام داره شُره میکنه ولے بهت نمیگم چون میخوام حرصت بدم چون وقتے حرصت درمیاد خیلے بانمڪ میشے.😂 قهرِ عاشقا همون شیرینیِ زندگی‌ایه که همه میگن نباید باورش کرد. چون عاشقا قهرشون از صدتا آشتی عاشقانه‌تره معمولا!🙂 . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌روز عقد نذر کردم با نامزدم بریم مشهد چند روز بعد نامزدم بلیط گرفت بریم پیش آقا حرکت کردیم رفتیم مشهد؛ وقتی رسیدیم، من رفتم قسمت زنانه نامزدمم رفت قسمت مردانه بعد من یه کفش دیدم برداشتم گفتم عه این که کفش نامزدم هست رفتم بیرون و با نامزدم تماس گرفتم و وقتی دیدمش گفتم بیا علی جان! کفشت دست منه😌 اونم زد روی پیشونیش و گفت این کفش کیه من که کفشم پاهامه!؟ قیافه من😐😐😐 نامزدم😏😳😳 . . ''📩'' [ 539 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
YEKNET_IR_vahed_2_shahadat_hazrat_roghayeh_1399_07_01_nariman_panahi.mp3
4.89M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 - بزرگتریݩ‌آزمون‌ِایمان‌ .. زمانی‌اسٺ‌ڪہ‌‌چیزی‌ڪہ‌میخواهیدرابہ‌دست‌نمی‌آورید ..!' حاج‌اسماعیلِ‌دولابی . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
•[🎨]• •[ 🎈]• :)تو‌میخندی‌و... •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . هَوا آلودھ تا شد ، اَخم کردي . . آسمان پر شد ؛ زَدي لبخند و اَشکش ، برف ِ شادي . . بَر زمین آورد🌸(: 🤍 . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوششم] پیام مادرم را با بهت خواندم ^سلا
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] به اهواز رسیدیم، قرار شد به خانه رفیق بابا برویم و من مات مانده بودم که چرا آنجا ؟! اما خودمانیم شهر عجیب دوست داشتنی بود! بابا جلوی در قهوه ای رنگی پارک کرد و پیاده شدیم هوا به شدت گرم بود و این برای من گرمایی فاجعه بود ! آیفون را که زدم ، صدای ظریف دخترانه ای بلند شد : کیه؟! بابا خودش را معرفی کرد . در با صدای تیکی باز شد آقای نواب و معصومه خانوم همراه دختری که بی شک همان زهرا بود ، برای استقبال آمدند دختر خیلی صمیمی بغلم کرد و من متعجب ماندم از این همه خونگرمی! : تعریفت رو از مامان خیلی شنیده بودُم. لبخندی زدم : لطف دارند کمی صحبت کردیم و بعد ناهار برای استراحت به اتاق ها رفتیم و زهرا دست من را سمت اتاق خود کشاند : تو مهمون مویی ! آدم دلش می خواست آن لپ های اناری اش را گاز بگیرد وقتی انقدر شیرین حرف می زد ! تا خود عصر از هر دری حرف زدیم دختر مهربانی بود و خوب به دل من زیاد نشسته بود . به طرفش برگشتم : زهرا جان شما ها از این چادر رنگی ها ندارین؟! با لبخند نگاهم کرد : نه عزیزُم ! اونا مال بندر عباسن ! ایجا چادر عبایی سر میکنن بعد هم از کمدش از همان چادر ها در آورد دستی به پارچه اش زدم : وای این چرا آنقدر لیزه؟! اصلا اینو میشه رو سر نگه داشت ؟! _ ایششش ، تو چقدر ناز داری دختر تهرونی ! بلند خندیدم ، یاد دختر تهرونی گفتن های فاطمه افتادم دستش را روی بینی اش گذاشت : هیییس! الان کاکام ایجا بود با ای صدا خندیده بودی وای وای ! با حسرتی عیان نجوا کردم : چه کاکا کاکا هم میکنه ، منم دلم داداش خواست آمدم و صمیمانه بغلم کرد : ای جووونُم! کاکای مو هم قسطیه خوو متعجب گفتم : قسطی یعنی چی زهرا؟! چشمانش برق زد: یعنی کاکای مو نیست ، پسر عمومه ، همو برادر شیری که میگین با شیطنت گفتم : ها بامزه چپ چپ نگاهم کرد : ادا مو رو در میاری ؟! شانه بالا انداختم و با صدای مادرم شروع به حاضر شدن کردیم . [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوهفتم ] به اهواز رسیدیم، قرار شد به خان
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با ذوق همراه زهرا راه افتادیم ، دانه دانه مکان های دیدنی را که از نت نوشته بودم را برایش ردیف کردم _ خو میریم بعد هم نوک انگشتش را نشانم داد : فقط ای همه هم صبر کن ، چقدر عجولی تو ! در این چند ساعته قدر چند سال صمیمی شده بودیم و خوب برای من عجیب بود تا این حد خونگرمی دستم را دور بازویش حلقه کردم : وای زهرا من انقدر دوست دارم اینطوری بکنم با خنده شیطنت آمیزی کنار گوشم نجوا کرد: ای جووونُم ! فقط اونی که تو دلت میخواد مو نیستُم که چپ چپی نگاهش کردم و جلو تر از او راه افتادم از پشت دستم را گرفت : تو چه زود قهر میکنی خوو حالا صدای من بود که رنگ شیطنت گرفت: این خو گفتن تیکه کلامته؟ با خنده و همان لهجه گاز گرفتنی اش گفت : ها بعد نیم ساعت کل کل ما به کارون با صفایش رسیدیم با شوق دستانم را بهم زدم: آخ جوون ! کاروون! _ خو کارون ای همه ذوق داره ؟! پشت چشمی نازک کردم : بی ذوووق ! حصیری انداختند و همگی روی آن نشستیم ، من هم عادتی که هنگام نشستن داشتم باید روی پای یکی ولو می شدم و این بار به زهرا روی آوردم ! ذوق دیدن کارون، یک جا نشستن را از ذهنم بیرون کرد و من با محبتی که بیشتر خشونت بود ؛ زهرا را همراه خود کردم ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . لذتے شیـرین‌تر از شیرینے دیـدار نیست کور بـاد آن چشـم‌هایی که پـی دلـدار نیست پی نوشت‌: ممنون از مِهر همسایه امام رضا [ع] که دعاگوی همه ما عاشقانه حلالے ها بودند✨ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» ایندانب یج حَدَد (☝️) بنداندُشّی هشتم(👌) بَسَط دُلها نششتم (🌹🍃🌺) 🌺ننه نقلی هستن 🏷● ↓ 🍃ندالیم ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ ‌ 🤔 به بچه هامون 🐟 بدیم یا ماهیگیری🎣 یاد بدیم؟ 👌 پاسخ اینه که هر دو باید برای بچه باشه. 👈ولی به اقتضای سن و سال هر چی سن بالاتر میشه باید ماهی دادن کمتر بشه. 👆ولی یاد دادن ماهیگیری ریسک داره و صبوری میخاد و این رو باید بپذیریم. 👇مثلا لقمه دادن باید طوری باشه که کودک آموزش ببینه و مشغول یادگیری باشه. خب این سفره و فرش کثیف کردن داره😤😣 و باید تبعاتش رو بپذیرید😊 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . . ❅ لذت شعر به آن اسٺ که والا باشد📝 هـــدف شعـر ظـهورِ گُلِ زهـرا باشد🌱 ❅ جانِ ناقابلِ ما نذر شما مـہـدی جان🌹 علٺِ هستی ما حضرتِ مــولا باشد😌 |✋🏻 |📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1696» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ مےتـوان زیـبـا زيـسـتـ😍ـ لحـظـ⏳ـه ها مےگذرند گـ🔥ـرمـ باشیمـ پر از فڪر و عشـ💕ـق باشیمـ و سراسـر خـورشـیـ☀️ــد 🍊🧡 ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫