eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه شـاعـ|🖊|ـران گـ|🌸|ـل گـفـتـه اند امـا بـرای وصـفــ|🌿| تــو باز بـایــد مـعنـی نازکتـ|✨|ـری پـیـدا کـنـم #حسین_دهلوی ✍ #سیر_نمیشود_نظر💕 #بس_که_لطیف_منظری😍 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 🎈/° @asheghaneh_halal
🍃⛱ #مجردانه •✨•ربّنا هَب لَنا مِن أزواجِنا و ذُرّیّاتِنا قُرّةَ أعیُن و اجْعَلنا للمتَّقینَ اماماً•✨• هرڪسے همسرے مطابق با اعمال ونیتش نصیبش میشود... •💕•خوب باشیم و در قنـوت از خدا، همسر خوب بخواهیم...•💕• #خیلےتاثیرگذاره☺️👌 پ.ن: عیدتــــون‌مبارڪ😁 @asheghaneh_halal 🍃⛱
•• 🍹 •• برخلاف آقایان، ڪم حرفے یا سڪوت یڪ خانم، میتواند نشان از: 🏖••بےاعتمادے 🏖••حرفهاے ناگفته بسیار 🏖••درد و رنج روحے عمیق 🏖••احساسات سرڪوب شده 🏖••ناامیدے از بهبود شرایط باشد. 😬 لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇 ••🍊•• @asheghaneh_halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
||👳|| #طلبگی #چڪار_میڪنه_نماز؟! [ نمـاز #درمان، دردهاۍ بی درده...]🌱 #استادپناهیان #کلیپ_تصویرۍ @asheghaneh_halal ||👳||
Taheri Milad Hazrat Abas 97-04.mp3
13.82M
💚🌱 🌱 چہ شب خوبے°🌙← حالِ من خوبہ°😌→ تپش قلبم میکوبہ°💓↓ شب دلبر شب دلدارهـ°😍→ شب میلادِ یہ سردارهـ°🎂↑ دلم عاشق شده بیمارهـ°😜← گرفتارِ علمدارهـ°😇💙↓ 🎤 °•💚•° @asheghaneh_halal
#عیدانه روزچهاردهم، مَہ بہ🌙 مَهے وَصل شده☺️ همہ عشقش شده کہ❣ شبہ ابالفضل شده😍 #ماه_نظاره_گر_ماه_کربلا💛 🌷| @asheghaneh_halal
عالیههههههههههه😍🤗 ینے اگہ رو دعا نڪنینااااا ، دیگه خودم میدونم چہ ڪنمـ😎👊
••🌷•• #چفیه 🕊 مادر گفت: نرو بمان.. دلم میخواد پسرم عصاے دستم بآشد گفت:هرچه تو بگویے•• فقط یڪ سوال!؟ میخواهے پسرت عصآی این دنیایت باشد یا آن دنیا؟! مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه‌اش ڪرد ): رفتـ و شهید شد..💔 #یارراعاشق‌شوی‌آخرشهیدت‌میکنند @asheghaneh_halal ••🌷••
Taheri Milad Hazrat Abas 97-08.mp3
2.27M
💚🌱 🌱 #ثمینه کسے همتاش رو ندیده ، نه ندیده ، نه شنیدهـ°😌° چون خدا تنها تو عالم ، یہ ابالفضل آفریدهـ°😍° #سردارڪربلاتولدت‌مبارڪ #حاج_محمدرضا_طاهرے🎤 °•💚•° @asheghaneh_halal
🚫 پوشش هر کسی به خودش مربوطه، مردا نگاه نکنن چرا من باید رعایت کنم؟! داشتم بهش خیلی مؤدبانه🙂 تذکر میدادم که یهو عصبانی شد و این سوال رو ازم پرسید⁉️ بهش گفتم، شما فکر کن با کالسکه بچه ت👶🏻 بعد از ظهر یه روز تعطیل رفتی بیرون که بچتو ببری پارک؛ از کنار یک کوچه پهن و خلوت آروم قدم میزنی تا به پارک🎡 سرخیابون برسی؛ همینطور که تو فکر فرو رفتی یک دفعه یک ماشین🚘 با سرعت ۷۰ تا از کنارت رد میشه و یک بوق بلندم میزنه که یعنی برو کنار توکه آنی جا میخوری😱 سریع خودتو و بچت و کالسکه رو میکشی کنار و شروع میکنی بدوبیراه گفتن به راننده اون ماشین😮 که فلان فلان شده 😡 این چه طرز رانندگی تو خیابون فرعیه مراعات زن و بچه مردمم نمیکنی، خدا ازت نگذره الان اگر به بچه من آسیب میرسید تو جواب باباشو میدادی. حالا خوبه اون راننده برگرده بگه به تو چه ربطی داره😑 ، دوست دارم اینجوری تو کوچه رانندگی کنم؛ تو کنار کوچه راه نرو و حواستو جمع کن😠 یکم فکر کرد و گفت خب چه ربطی به حجاب داره گفتم ما هممون تو‌ جامعه🏘 داریم زندگی میکنیم و نسبت به هم یک سری حقوقی📋 داریم که باید رعایت کنیم حالا به نظرت من با حجابم حقوق شمارو زیرپا میذارم یا شما با بدحجابیتون حقوق من و خانوادم رو زیرپا میذاری⁉️ کدومش مضره و مفسده آمیزه⁉️ دیگه چیزی نگفت. 👌 ┅═══🍃🌸🍃═══┅ @asheghaneh_halal
Taheri Milad Hazrat Abas 97-01.mp3
31.86M
💚🌱 🌱 #ثمینه سلام امیر عشقــ•❤️• دلاور حرمـ°😌° ماه هاشمے•🌙• صاحب علمـ°😇° #امیرعشق‌تولدت‌مبارڪ #بہ‌خدا‌تو‌ڪس‌وڪار‌منے😍❣ #ڪربلایے_حسین_طاهرے🎤 °•💚•° @asheghaneh_halal
•[ 💚💪]• . . . اصلا پاسدآرها نمےتوانند از لباسشان مراقبت کنند•°☹️°•! یڪ روز خونے•°💉°• وُ یڪ روز گِلے... 😎✋ . . . ــمرداݩ ݕے ادݞــا😌👇 •[🇮🇷]• @asheghaneh_halal
🌺🍃 💐 { } 👈 😜 ڪمــربندهای ایمنے خود را ببندید✋ ڪمتــر از چندساعت دیگـــر بهـ حدی شگفت زده خواهید شد😎 ڪه ممڪن است از هیجان وارد شده سقوط آزاد ڪنید😜 از گفتن و از شمـــا شنیدن☺️ مــا به فڪر شما هستیم😄 از ایــن رو هیجان بهـ شما وارد مےڪنیم تــا هورمون یا تــرشح ڪنید😁 سپــس گــرانے گوشت، مرغ و را فـــراموش ڪنید☺️ مــا بـــرای شادی شمــا تلاش مےڪنیم✋ شمــا نیز بــا مشارڪت خــود، درباره ویدئو پیش رو مــا را شگفت انگـــیز ڪنید😉 حدس بــزنید🎯 امـــشب راس ســاعت 20:45 منتــظر ویدئو باشید✋ تـــا هیجانےترین و نفس گـــیرترین ویدئو زنـــدگانیتان را ڪنید. •|🍫|• @asheghaneh_halal
🌸🍃 #بکانه مادرِ گیتی نزاید مثل و مانندت یَلی به اَبی اَنتَ وَ اُمّی یا اَباالفضلِ علی #میلاد_قمر_العشیره❤️ خوشگل ــسازے😌👇 @ASHEGHANEH_HALAL 🌸🍃
🌷🍃 🍃 #شهید_زنده •• اولین واڪنش سرلشڪرجعفرے پس از اقدام آمریڪا علیه سپاه: ❤️سپاه در یڪ سال آینده به لطف خدا در سیستم دفاعے و تهاجمے خود با قدرت‌تر از قبل خواهد شد.. •• فرمانده ڪل سپاه: 🌹این اقدامے ڪه آمریڪایے‌ها انجام دادند بسیار #خنده‌دار است، زیرا سپاه در دل مردم قرار دارد و اعتبار ما از آمریڪایے‌ها نیست بلڪه از مردم عزیز و شریف ایران است و ما با قدرت اعلام مے‌ڪنیم و حتے حاضریم این اطلاعات را در اختیار خود آن‌ها نیز قرار دهیم ڪه سپاه در یڪ سال آینده به لطف خدا در سیستم دفاعے و تهاجمے خود با قدرت‌تر از قبل خواهد شد. ❤️به ڪورے چشم دشمنان، سپاه و ارتش ڪنار هم خواهند بود و در همه جای دنیا حامے محرومان و مظلومان خواهند بود و هراسے نخواهند داشت. #سپاه‌پاسداران‌انقلاب‌اسلامے #سرلشڪرجعفرے #فرمانده‌ڪل‌سپاه 🍃 @asheghaneh_halal 🌷🍃
🕗🍃 🍃 امـشـب دلــمـ💚 به شور و شیــنـ😍ِ زائــر بین الحرمــینــ😌ِ گاهـی دلم پیش ابالفـضــلــ😇 گاهـی دلم پیش حـسـیـــنــ☺️ِ 😍 🍃 @asheghaneh_halal 🕗🍃
🍃🎊 👌°•چہ اتفاق •°قشنگےسٺ اين 😌°•ڪہ در شعبان،فقط •°بہ صفحہ‌ے تقويم حڪ شده ميلاد °•نماز پنجم شعبان،بہ مسلڪ عشق ✋🏻•°اسٺ، بہ سمٺ قبلہ‌ے °•رخسار حضرٺ 💚•°سجاد... °• 😍🎈 •° °• @asheghaneh_halal •° 🍃🎊
⭐️💫 💫 #آقامونه در كلمات ائمه عليهم‌السّلام، روی دو✌️ ویژگی راجع به اباالفضل العبّاس (علیه‌السلام) تأکید شده است: یکی بصیرتـ😎 ، یکی وفا✋ #سخن_جانانــــ💙 #هرچہ‌داریم‌همہ‌از‌کرم‌عباس‌استــ😇 •°⭐️°• @asheghaneh_halal
🎬 ما اومدیم😌 عذرخواهی میکنم✋ یه مشکل فنی پیش اومده☺️ ان‌ شاءالله تا دقایق دیگر بارگذاری خواهیم کرد📤
💍🍃 🍃 ☺️•|خـنده هایـت 🍯•| قـنــد دارد خـب 😬•| عـزیزم ڪـم بـخند. 💚•|قـند خـونم 😅•|را تــــو با لـبخند 😍•|بالا میـبرے.. 😬 🍃 @asheghaneh_halal 💍🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ایشـــون👆 و عـــواملشون😎 تنهـــا دلیل ڪاهش شگفت انگـیز😄 آمـــار بعد از تعـطیلات هستنـــد😌 قــدر ایشون و عوامــلشون و مےدونیم و به داشتنشون مےبالیم☺️ •|🎬|• @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝° 😤|• بُیُو اونوَۍ. تاسِه اَس یاه یِسیدم. عسته م .بُیُو اونوَۍ. 🙁|• تا مِشماے من میّہ بَتّہ بِشہ میای بوتَم مےتونے 😍|• آخہ لپت دلم رو برده😘 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ متعجب نگاهم میکند و میگوید:جدی میگی؟ _جدی میگم! دست از کار میکشد و میگوید:و الان باید به من بگی؟ با اجازه کی ردش کردی؟ _با اجازه بابام! _محمد میدونه؟ _بله که میدونن! ناباور میگوید:کی بود آیه؟ این دست و آن دست میکنم و میگویم:آیین! شوکه میشود اینبار... دست میگذارد روی پیشانی اش و میگوید:پسر حورا؟ خونسرد هستم اما من! _بله پسر همسر مامان حورا... مبهوت تک خنده ای میکند و میگوید:اون از تو خواستگاری کرد آیه!؟ معادله ی پیچیده ای نبود!مامان عمه را چه شده بود من نمیدانم! _آره عزیزم. خواستگاری کرد به بابا گفتم و بعد جوابش کردم با کلی دلیل منطقی... _یعنی به پرینازم نگفتی!؟ ابرو بالا می اندازم و میگویم:میدونی که وقتی اسمشون میاد چقدر اعصابش خورد میشه. نگفتم واسه اعصابش..نگو واسه اعصابش البته اگه واقعا توانایی نگه داشتن این مهم رو پیش خودت داری! والا شما دوتا عین سیم رابط میمونید! منتظرید وصل به هم شید انتقال اطلاعات کنید! مالقه اش را تهدید وار سمتم میگیرد و میگوید:هوی مودب باش! ما ها فقط همراز همیم! خنده ام را در می آورد این همراز مهربان!.... همانطور که سمت اتاقم میروم دکمه های مانتو لباسم را باز میکنم و از پنجره ی اتاقم نگاهی به بیرون می اندازم... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ پراید سفید رنگی جلو ساختمانمان پارک میشود و امیرحیدر کیف به دست از آن خارج میشود. لبخندی میزنم به حضورش.... کنار پنجره به دیوار تکیه میدهم و ناجوانمردانه خوشحالم که آیین سهم من نیست از زندگی... آیین دلم را اینجور گرم نمیکرد و من هیچ وقت اینطور با دیدن کسی شوق را در آغوش نمیگیرم و رویاها برایم تا به حال اینطور لالایی نخوانده بودند. مرد پایینی را یک جور خاص دوستش دارم اصلا دوصتش دارم! ________________ [فصل چهاردهم ] امیرحیدر با اعصابی متشنج از ماشین پیاده میشود و خود را کنترل میکند تا نگاهش نرود سمت پنجره ی بالا سرش. شب سختی بود دیشب. بهانه آورده بود برای نگار و البته نگار هم البته تا حدودی برایش چیزهایی تازگی داشت و تازه فهمیده بود شرایط کنار امیرحیدر آنقدرا هم گل و بلبل نیست! کلید انداخت و در کارگاه را باز کرد.هنوز کسی نیامده بود. تمرکز هم نداشت این روزها از بس که فکرش مشغول بود. تصمیمش را گرفته بود و امشب میخواست هر طور شده با مادرش صحبت کند. میخواستم ختم قائله کند. نه اینکه حرف حرف مادرش باشد. خانواده ی زن سالاری نبود خانواده شان. حرف اول و آخر را همیشه پدرش میزد باقی تابع و گوش فرمان بودند.طاهره خانم اما خوب رگ خواب امیرحیدر را میدانست.ترس از ایذای طاهره خانم و کربالیی ذوالفقار همیشه در دل امیرحیدر بود و طاهره خانم با همین حربه کارش را پیش میبرد. متفکر به گوشه ای خیره شده بود و به دنبال راهی برای خارج شدن از این دالان تاریک و تو در توی بحران زندگی اش بود. در کارگاه باز شد و قاسم داخل شد. با دیدن امیرحیدر لبخندی زد و گفت:به به سلام بر سید عاشق.... امیرحیدر آرام سلامی داد که قاسم با خنده گفت:چی شده؟ میزون نیستی اخوی؟ خواست بگوید چیزی نیست اما چیزی بود و برای اینکه دورغ نشود گفت: فکرم مشغوله قاسم موادی را که برای شام آماده کرده بود روی اپن آشپزخانه میگذارد و میگوید: چی شده مگه؟ امیرحیدر بدون اینکه پاسخش را بدهد گفت: قاسم بعضی وقتا فکر میکنم تو خیلی خوش به حالته ها! تکلیفت با زندگیت معلومه. چند وقت دیگه ازدواج میکنی میری سر زندگیت برای آینده ات بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ برنامه داری و میخوای مجتهد بشی...تکلیفت با زندگی معلومه .... از کدوم قصابی گوشت میخری ماهم بریم همونجا؟ قاسم لبخندی میزند و با لحن غریبی میگوید:طرف ما و زندگی ماهم اون خلد برینی که میفرمایید نیست میرحیدر! ما دردای خودمونو داریم واسه خودمون.... درد تو چیه اخوی اینجوری داری لا منگنه دست و پا میزنی؟ امیرحیدر کلافه میگوید: نمیدونم ! یه مانع گنده وخیلی بزرگ تو زندگیمه که واقعا نمیدونم چجور میشه درستش کرد! یه طرف دلمه... یه طرف دیگه باز دلمه و مادرم! حرف ایذا و احترامشون وسطه و دلم راضی نیست به رضاشون! قاسم کنارش مینشیند و میگوید: اصلا حرفی بهش زدی از اون خانم؟ امیرحیدر پوزخندی میزند و میگوید: یه لقمه برام گرفتن که میگن یا این یا هیچکی... اون بنده خدا هم نمیتونه کنار من خوشبخت بشه میدونم. قاسم دست به سینه متکیه میدهد به صندلی و متفکر میگوید: دلو بزن به دریا سید. توکل کن به خدا و حرفتو بزن! بزار یه کفری رو بهت بگم. هرچیزی تو دنیا دست خدا نباشه این امر ازدواج عجیب دستشه... کارتو بکن ولی اون خداییشو میکنه! امیرحیدر لبخند زنان نگاهش میکند و میگوید:یه پا حاج رضاعلی شدی واسه خودت ! باریک الله... قاسم میخندد و چیزی نمیگوید. از جا بلند میشود و به آشپزخانه میرود برای تهیه شام. در همان حال میگوید: من که سر در نمیارم این همکارات چی میگن ولی به نظرم شما زودتر برو خونه به زندگیت برس یه امشبو کارها عقب بمونه اتفاق خاصی نمی افته! امیرحیدر گویی دنبال همین تلنگر بود. دل قرص و محکم از جا برمیخیزد و میگوید:دارم میرم. بچه ها اومدن بگو حیدر گفت کارها رو تا هرجایی میتونن پیش ببرن فردا بررسیشون میکنم... و با خداحافظی کوتاهی سمت در رفت که صدای سید گفتن قاسم متوقفش کرد. سمتش برگشت و منتظر نگاهش کرد...قاسم لبخندی زد و گفت: _گر خدا یار است با خاور بپیچ! گر ورق برگشت موتور گازی به هیچ... امیرحیدر به خنده می افتد و میگوید: مثالاتم عین خودته! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃