مداحی آنلاین - اونی که همیشه دستمو گرفته - سیدرضا نریمانی.mp3
7.2M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#سید_رضا_نریمانی🎙
گذشتـے از روزهای خوش ِ جوانیات!
دعا کن برایم ..
تا این جوانی ، مرا بھ بازی نگیرد :)💔
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
مگࢪميشودتوࢪاداشتوبدبود . .
توخوشتࢪینحالِمَنےツ❤️
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستوهشتم] زنگ تفریح شان نواخته شد ، با
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_بیستونهم ]
بعد تشکری که به زور راهی زبانم شده بود راهی خانه شدم ، کمی وضع خانه را سر و سامان دادم و از مادرم وقت آمدنشان را پرسیدم، پس فردا قرار بود بیایند و روز بعدش عید بود .
آهنگی در لپتاپ باز کردم تا افکار آشفته ام را فراموش کنم !
بعد هم مشغول سابیدن میز و اطراف شدم .
ظرف ها را شستم
و بعد تصمیم گرفتم ناهار من در آوردی درست کنم .
در یخچال کلی اقلام مصرف نشده داشتم .
قارچ و سینه مرغ و کمی سیب زمینی را روی میز چوبی کوچک چیدم ، آن چیزی که من میخواستم هنوز خیلی چیز ها کم داشت ولی به همین راضی شدم .
قارچ ها را با حوصله شستم و بعد خوردشان کردم .
سینه مرغ را هم که آماده بود کنار گذاشتم، سیب زمینی را هم پوست کنده و ریز شده در تابه ریختم ، سرخشان کردم و با نان های محلی خوردم . زیاد اهل آشپزی نبودم چیزی هم بلد بودم همین غذا های عجیب و غریب و سرخ کردنی و ریز کردنی بود .
مادرم خیلی اصرار داشت غذا های سنتی که هر کدبانوی ایرانی بلدش بود را یادم بدهد اما من علاقه چندانی نداشتم .
هر دفعه از او اصرار و از من انکار !
ظهر را بر خلاف همیشه کمی خوابیدم ، ولی کاش نمی خوابیدم ،چنان خواب آشفته ای دیده بودم که بهم ریخت مرا.
گوشیم را برداشتم و بعد نگاهی به ساعت که ۵ عصر را نشان می داد صفحه اینستاگرام سارا را باز کردم ، از عکس های سلفی خودش چند تا گذاشته بود ، میان کلی کوه و درخت .
بعد هم صفحه پر و پیمان سعید، روی عکس دو نفره در پارکمان مکث کردم ، پست های آخرش متعلق به کاشان بود و خودش .
بعد هم پست آخر نورا را نگاه کردم :
" دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من "
عکس مربوط به شعر هم سر مزار بودم ، کمی روی عکس زوم کردم ، پرچم های سه رنگ و فانوس ها نشان می داد آنجا مزار شهدای گمنام تهران است !
نمیدانم این روز ها چرا هی دلم می خواست سوال بپرسم و جواب جدید و قانع کننده بگیرم، مثلا الان می خواستم راجب همین مزار بپرسم و بعد بپرسم شهید گمنام اصلا یعنی چه ؟!
گوشی را روی میز گذاشتم ،
دیوانه هم نبودم که شدم .
دوباره خودم را با ایمیل های استاد سرگرم کردم
و راجع به عکس ها برایش گفتم .
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_بیستونهم ] بعد تشکری که به زور راهی زبانم
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_سےام ]
برای خرید با ماشین خودم راهی شهر شدم ، این چند روز مادر و پدرم مهمانم بودند و فرصتی نبود برای خرید.
دلم برایشان تنگ شده بود ، برای گاهی سخت گیر شدنشان ، برای سخنرانی های خانگی مادر که دیگر دوستشان نداشتم اما انقدر تکرار شده بودند که از بر شان بودم ، حتی برای تنهایی های همیشگیم!
بعد خریدن نفسی از سر آسودگی کشیدم، یکی از کار هایی که به من آرامش می داد و حالم را خوب می کرد چیزی بود که نامش را خرید درمانی گذاشته بودم ، حالا این خرید، لباس بود یا حتی جوراب ،فرقی نمی کرد ، اصلش همان خریدن و گشتن پاساژ ها بود!
در راه برگشت گل بی بی معروف روستا را دیدم ، یک پیر زن دوست داشتنی که همسایه ام بود ، اصولا با آدم پیر رابطه ایجاد نمی کردم اما این پیر زن عین مادربزرگ خدا بیامرزم بود و برای همین عجیب دوستش داشتم و عجیب تر اینکه یکی از افرادی که از طرفداران نواب بود همین گل بی بی بود ، ماشین را متوقف کردم ، تا او هم سوار شود و با آن زانو هایش این راه را طی نکند ، البته خودم هم تعجب کردم از این دلسوزی ام!
_ خدا خیرت بده کیجا !
لبخندی رو لبم نشست ،
دعا کن شاید دعا های تو اثر کند!
بعد هم انقدر تعارفم کرد تا ناهار را کنارش بمانم ، اینجا تنها بود و یکدانه دخترش در تهران دانشجو بود .
بعد ناهار هم خودش سر صحبت را باز کرد ، کاش می فهمید من هم صحبت خوبی برایش نیستم ! و همچنین اصلااا دوست ندارم راجب نواب بدانم !
جالب اینجا بود که کلی وصف نواب را گفت اما نام کوچکش را به زبان نیاورد! :
راستی ریحانه ، خواهر یا برادر داری؟
لبخندی تلخ روی صورتم جا خوش کرد ،
چیزی که همیشه آرزویش را داشتم ! :
نه !
خودش را جلو کشید و گونه ام را نوازش داد :
ای جان من! چه بغض هم میکنه !!
فاطمه من قراره تا آخر فروردین بمونه ،
اونم میشه خواهر تو
خندیدم به این مهربانی های ساده اش :
فکر نکنم خواهر خوبی باشم براش !
اخم دل نشینی چهره اش را پوشاند : این چه حرفیه ، به مامانت اینا هم سلام برسون ، بعد هم حتما بیایین پیشم هااا
چشمی گفتم و بعد کمی حرف زدن راجب فاطمه اش، راهی خانه شدم،نمیدانم چرا بر خلاف تصورم اصلا خسته کننده نبود هم صحبتی با گل بی بی !
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
براے من که کبوترے ام 🕊
عاشـق و سـرگردان، 🌿
بیـا و بـام شـو؛ 💕
اصلاً بیـا و دام شـو ✨
.
◦「🕊」 حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
هدایت شده از رصدنما 🚩
[• #نظرپرسے_تبیینے 🧐 •]
.
.
❓( #نظرپرسے | شماره 8 ):
▫️مهمترین دلیل چین برای صدور
بیانیه مشترک با شورای همکاری
خلیج فارس، به رغم وجود برخی
مواضع ضد ایرانی را چه میدانید!؟
🌐 https://EitaaBot.ir/poll/afwlh?eitaafly
👥 مشارکت کنید و نظر دهید(لینک فوق☝️)
♻️ بازنشر حداکثری سفیران رصدنما
.
.
📱 #نظرپرسے_آنلاین
📆 #نظرسنجے_هفتگے
🔖 #جهاد_تبیین
✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے
📝 لیست نظرپرسےهای صورت گرفته
مطالبه به روش پرسشگری😉👇
•🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
.
.
این روزا کھ
خونه به خونه براۍ
حضرت زهراۖ مراسم میگیرن؛
به مامانم گفتم من رو هم با خودش ببره🙈'
چون من خیلۍ حضرت زهراۖ رو
دوست دارم❤️'
🏷● #نےنے_لغت↓
⇦ دخترمون بزرگ شده😌💓
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
•[ ڪنترل خشم را به
فرزندان خود بیاموزید]•
- با فرزندان خود درباره خشم حرف بزنید و هر جایی که میتوانید الگوی آنها شوید و نشان دهید که از خشم پرهیز میکنید.♥
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[✨] من #عشق را کنار ضریحات شناختم
[😇] باقی تمامشان، هیجانات کاذب است
#یاایهاالرئوف 💚
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
|. 🍁'|
|' #آقامونه .|
.
.
{👌• دست نمی دهد مرا
بی تو نفَس زدن دمی🍃
زانکه دمی که با توام😘
قوتِ من است عالمی •😉}
#میر_محمدی_عظیم_آبادی /✍
| 🏴 #فاطمیه
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1659»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.🍁'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤'
#خادمانه | #ثمینه
• شب پانزدهم چلھے حدیث ڪساء •
- حدیث کسا را سراسر نور بدانید.🦋
+درد و دل و حاجترواییهاتون:
@Daricheh_khadem
#ختم_چهل_روزه
#التماس_دعا
#حاجتروابشید💚
- عالَمبھفَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
🖤'
🎁🍃
﷽
●[#خادمانه | #شگفتانه ]●
❇️ منتخب هفتگی
#پر_بازدید_ترین_هشتک_دیروز 👁🗨☝️🏻
🔰 هفتهی سوم آذر ۱۴۰۱
🔖 #صبحونه
📲 کانال: عاشقانه های حلال
💯 تعداد دفعات انتخاب: 3
📮 مجموع ویوی دریافتی: 22.5K
○●○●○●○□○●○●○●○
🎁¡ هر ڪانال یڪ هشتڪ برتر !🎁
🔰 هفته دوم آذر ۱۴۰۱
📱 کانال: عاشقانه های حلال
#⃣ هشتک برتر در هفته: #مجردانه
👁🗨 بالاترین ویو: 4K
📆 تاریخ اوج: دوشنبه ۱۴۰۱/۹/۲۱
+×+×+×+×+×+×+×+
📱 کانال: هیئت مجازی☕️
#⃣ هشتک برتر در هفته: #نسل_مهدوی
👁🗨 بالاترین ویو: 1.2K
📆 تاریخ اوج: دوشنبه ۱۴۰۱/۹/۲۱
+×+×+×+×+×+×+×+
📱 کانال: رصدنما🔍
#⃣ هشتک برتر در هفته: #مڪتب_انقلاب
👁🗨بالاترین ویو: 744
📆 تاریخ اوج: یکشنبه ۱۴۰۱/۹/۲۰
+×+×+×+×+×+×+×+
#مــابراےشهـادتآمدهایم✌️•
#لیست_منتخب📈•
#شمالایقِبهترینهاییـد♥•
کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
Eitaa.com/Rasad_Nama
🎁🍃
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
راه اگر سخت،
اگر تلخ....😢
ولی میدانم!
آخرش لذت نابیست اگر صبر کنم😍💚🎊
صبحتون بخیر و نیکی🤚🏻🌸🙂
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
بیـنِ مـن و تـو
فاصـلہ انـداختہ تقـدیر (👀🍃)
اے ڪاش ڪہ
ڪارے بڪند دسـتِ خـداوند ... (💚🤲🏻)
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🌷/ بارها شده بود ڪہ بہ محض
اینڪہ بہ خــانہ مےرسیــدند،
تا پاسے از شب، در امــور منزل
بہ مادرم ڪمڪ مےڪردند.
🌻/ بہطور قطع مےتوانم بگــویم،
برنــامہ هر هفتہ پــدرم در روزها؎
جمعہ، نظــافت آشپـزخانہ بود؛
بہ طور؎ ڪہ اجازه نمےداد مــادرم و
حتے ما در این ڪار او را ڪمڪ ڪنیم.
🌹/ بہ جرئت مےتوانم بگویم ڪہ
در طــول سال، مثلاً اگر صــدبار
آشپزخانہ منزل شستہ مےشد،
"نود و پنج" بارش را پدرم مےشست.
🌷شـهـیـد وطن #علی_صیاد_شیرازی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
براے همسرتان بیشتر
از فرزندان ارزش قائل شوید
و ڪارے ڪنید ڪه بچه ها بدانند
شما اول از همه به همسرتان
توجه داريد☺️
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
YEKNET.IR - zamine - shabe 4 fatemie avval 1401 - mohammadreza taheri.mp3
11.72M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
#محمدرضا_طاهری🎙
الســلام علیڪ یــــا فــاطمہ الـزهـــــــرا
مــادࢪ بـدان ڪہ گـدایــت،
فـقـط تـــو ࢪا دارد . . .!
'مــا بـچـہ هـاے مــادر پـہـلـو شـکستـه ایـم'
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
قسمت اول رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883
📣●•
🍉
#اطلاعیھ🗞
سلاممم سلاممم
از پُشتِ صَحنھ خدمت میرسم
حواسا اینجاست؟!🙄
_ دقیقا از کجا؟🤔
+ از قسمتِ تیمِ عَملیاتِ چالش🤭
_ این یعنے چالش داریم؟!😃
لطفا لطفااا خبرتون همین باشه😍✌️
قوووول میدیم خودمون از پایههاش باشیم🤝
+ بلهههه احسنت به شماها😌👌
چالش داریم
یه #چالش_یلدایے😍😎🍉
#چالش_یلدایے به مدت دوشب برقرارھ
و ما از امشب، داریم پیشوازِ یلداخانوم میریم😌
چالشمون ازین قراره ڪھ
شما فقط کافیه یه فالِ حافظ
کنارتون باشه و هم خودتون شرکت کنید
هم بقیهی چالشارو همراهی کنید
و کلی خوش بگذرونید🤪😍
_ فال حافظ رو چیکار کنیم خب؟ 🤔
+ نیت کنید و فال حافظ بگیرید برای خودتون، عکسی از فال + نیتی که داشتید رو برامون به پل ارتباطی زیر بفرستید😍👇
●🍉• @Daricheh_khadem •🍉●
همه هم میتونن شرکت کنن😉
امشب راس ساعت 19:00 به بعد
با این چالش درخدمتیم😍
امشب و فرداشب
قراره کلی کنار هم و باهم
خوش بگذرونیم و
چمدونِ آذرو باهم ببندیم😌🙊💚
پس منتظرتون هستیم
ساعت 19 به بعد
قرارِ ما، همینجا
عاشقانههایحلالِ معروف
به هرکی بگید میشناسه
خلاصه که راهو گم نکنید
خوشحال میشیم با همراهیتون😍✌️
عکس فالتون + نیتی که کرده بودین
به پل ارتباطی زیر فرستاده بشه:👇
@Daricheh_khadem
#چالش_یلدایے🍭
#یلدا_پیشاپیش_مباررررڪ🍉
●•📣 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
•حرفرفتننزن علی میمیره😭
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
تو شب یلداے منۍ..🍉
دیوونہ دوست داشتنۍ..❤️
#یلداتمبارکعزیزِدل😍🖇
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_سےام ] برای خرید با ماشین خودم راهی شهر ش
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_سےویڪم]
با اینکه باز هم ته دلم یک جوری بود
اما برای جبران این چند وقت ،
زنگی به سعید زدم .
با دومین بوق برداشت:
جانم عزیزم!
سعی کردم لبخند بزنم ! سعی کردم لحن و صدایش را با نواب مقایسه نکنم !
من چقدر نواب نواب می کردم این روز هااا! : سلام خوبی ؟!
_مرسی خانومم ، تو خودت خوبی؟!
چیکارا میکنی؟!
جلوی آینه ایستادم :
خوبم ، هیچ عکاسی و ویرایششون
حس کردم صدایش شیطان شد :
مهمون نمی خوایی؟!
چشمانم گرد شدند ، همین را کم داشتم :
میخوایی بیایی؟! کِییی؟!
به جای ذوق هول کردم بیشتر !
_ مشخص نمیشه ولی
تا آخر تعطیلات یه سر بهت میزنم !
خوشحال نشدی؟!
از دروغ بیزار بودم اما ..:
این چه حرفیه قدمت سر چشم !
بعد هم کاری برایش پیش آمد
و خدا حافظی کردیم.
رو به آینه سر تکان دادم
و برای خودم دهان کج کردم
"این چه حرفیه قدمت سر چشم "
یعنی خاک تو سرت بکنن
ریحانه که زندگیت شده دروغ ...
پشت چشمی هم برای خودم نازک کردم ،
واقعا که تاسف داشت !
بعد هم راهی دریا شدم ، نزدیک غروب بود و دیدن آسمان تیره و دریای مواج حالم را گرفته تر کرد !
خلوت ترین جای ساحل ، روی شن ها نشستم .
چشمانم را بستم و سعی کردم
که صدای دریا آرامم کند .
کاش کسی بود برای درد و دل .
یکی که راهنمایی ام کند ؛ اصلا راهنمایی هم نخواستم فقط به حرف هایم گوش بدهد !
یک گوش شنوا میخواستم همین ،
خواسته زیادی بود؟!
نیم ساعتی را به همان حالت به دریا چشم دوختم ، صدای برخورد موج های بلند با ساحل قشنگ بود .
ایستادم و چند قدم بیشتر رفتم، آنقدر رفتم که وقتی چشم باز کردم تا گردنم آب بود !
لبم را به دندان گرفتم ،
ساحل خلوت بود و خالی از هر جنبنده ای!
شنا هم که بلد نیستم خدا رو شکر !
همینطور که تلاش می کردم برگردم ، از دور فردی را دیدم که آرام به طرف ساحل می آمد ، کاش نایی بود برای فریاد زدن !
پایم لیز خورد
و بعد فشار شدت آب و دست و پا زدنم..
چشم که باز کردم در ساحل بود ،
با تعجب به دور و اطراف نگاه کردم
و بعد مثل یک فیلم همه چیز به یادم آمد.
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal