eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ ‌ نمیخواییم که لیستاتون رو به ما نشون بدید هرکس برای خودش و توی خلوتِ خودش اینکارو انجام میده✅ الانم میتونی خودت رو برسونی، اگه تا الان نتونستی✋ دیگه هم پیامی نمیفرستیم چون قرار نیست اعمال سنگینی انجام بدیم سبکه و راحت که همگی‌تون رو همراه میکنه🥰 یادت نره که معتکف ۶ روزه شدیا🥰
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش باعث ناراحتی شما شده است، او را ببخشید. هرگاه اختلافی به وجود آمد، گذشته ها را به رخ او نکشید، به خصوص اگر اظهار پشیمانی کرده است.☺️🌿 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
.●🚀●. 🎒●. روز اول (مقدمات سفـر) . . فقط گفتیم بفرستیم تا شاید با اطمینان خاطرِ بیشتری سفرت رو شروع کنی☺️❤️ و بدونی همسفر زیاد داری چقدر قشنگه که اعتکاف مجازی ای رو در کنار هم داریم‌‌♥ امشب شبیه که .. بازهم با نکات فندوقی و مطالب ساندویچی خدمت میرسیم☺️ . . - برای‌ مسافر شدن، فقط‌ کافیھ👀 "مسافر الی الله هستم " رو به پُل ارتباطی‌مون بفرستـے،نیت کنید و بسم‌الله:🥰👇🏻 @Daricheh_khadem 🛫‌●. همسفر تا ملکوتـ👇🏻 🎒●. Eitaa.com/Heiyat_Majazi .●🚀●.
هدایت شده از هیئت مجازی 🚩
4_5857129687049832725.mp3
37.46M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• 👤سيد ابن طاووس مي فرمايد: 🔺اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی غافل نشو چرا كه در اين دعا سری است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است. . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
‌ معتقدم ماه رمضون ماه قدرت گرفتنه ماهی که باید بواسطه‌ش اینقدر قدرتتو ببری بالا تا بتونی یک سال زندگی مادی و معنویتو پر قدرت بچرخونی فرصت میتونه یه میانبر بزنه از انوار الهی ماه مبارک به جسم و جانت برای تقویت و کسب و اتصال به این قدرت الهی
آخر شب منتطرمون باشید🌹 افطار یازدهمین روز ماه مبارک گوارای توشه‌ی اعمال و نوش روح و جانتون یادت نره امام زمان رو یاد کنی🍃 التماس دعای فرج خیر و شهادت
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• روز دهم زایمانم از راه رسید و باید به حمام می رفتم. حمام روستا وقت سحر مردانه بود و قرار شده بود در مستراح حمام کنم. از سر شب ننه فهیمه کمرم سرم را با انواع دوا ها و نخود کوبیده شده بسته بود و کمی قبل از اذان صبح به مستراح رفتم. با کمک ننه فهیمه دوا ها و نخود ها را از سر و بدنم شستم و خودم را آب کشیدم و بعد از غسل نفاس سریع فرق سرم را خشک کردم و وضو گرفتم و برای نماز به اتاق برگشتم. سریع نمازم را خواندم و برای اولین بار با وضو و طهارت به علیرضا شیر دادم. تا طلوع آفتاب در اتاق ماندم تا هم بدنم خشک شود و سرما نخورم و هم بعد از ده روز دوباره توانستم قرآن و کتاب دعا به دست بگیرم و بخوانم. علیرضا را دوباره شیر دادم و در گهواره ای که ننه فهیمه داده بود خواباندم و از اتاق بیرون آمدم. هوای مهرماه کمی سرد بود و سوز سرما در جانم پیچید. به مطبخ رفتم و به ننه فهیمه که مشغول آماده کردن خمیر بود گفتم: مادر جان کمک نمیخوای؟ به سمتم چرخید و با تعجب گفت: دختر تو این جا چه کار می کنی؟ _اومدم ببینم کمک میخواین؟ از جا برخاست و به سختی کمر راست کرد و گفت: نه عزیزم کمک نمیخوام برگرد اتاق باید استراحت کنی _ده روزه استراحت کردم خوردم خوابیدم همه کارا با شما بود بسه دیگه ننه فهیمه در حالی که دست هایش را تمیز می کرد گفت: ننه قربونت برم تو حداقل تا چهل روز بدنت خونریزی داره هر چی بیشتر استراحت کنی بهتره _آخه نمیشه که شما دست تنها همه کارا رو بکنید ننه فهیمه با لبخند کنارم آمد و گفت: ننه من از بعد شیخ نصرالله خدا بیامرز همه کارامو خودم تنهایی کردم عادت دارم اذیت نمیشم که تو غصه منو بخوری _آخه نمیشه که ... کارای خودتون کم بود کارای منو و علیرضا رو هم می کنید من خجالت می کشم _خجالت نکش عزیزم تو مهمان منی از اون مهم تر پیش من امانتی _مهمون یک روز دو روز مهمونه من ده روزه مزاحم شما شدم همه کارامم روی دوش شما بوده _قربونت برم نگو این طوری تو مراحمی مایه خیر و رحمتی اومدی منو از تنهایی در آوردی به هوای تو دخترا و عروسا هم هر روز میان سر می زنن تو نبودی کمتر میومدن من تنها همه اش چشمم به در بود یکی ازش بیاد تو _شما لطف دارید ولی ازتون خواهش می کنم بذارید تو کارها کمک تون کنیم _دستت درد نکنه ولی گفتم تو استراحت کنی برات بهتره منم این طوری راضی ترم می دانستم اصرار دیگر فایده ای ندارد. ننه فهیمه هم بیش از اندازه مهربان بود و هم بسیار زبر و زرنگ بود و خودش سریع همه کارهایش را انجام می داد و نیاز به کسی نداشت. برای همین گفتم: پس حداقل اجازه بدید کارهای مربوط به بچه رو خودم انجام بدم. خودم قنداق و رخت و لباس و کهنه اش رو بشوورم باور کنید من از بیکاری حوصله ام سر میره حداقل یه کاری باشه باهاش سرم رو بند کنم صدای در باعث شد ننه فهیمه بدون آن که جواب درستی به من بدهد به سمت در حیاط برود. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید بسکابادی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• ننه فهیمه در را باز کرد و شیخ حسین یا الله گویان وارد حیاط شد. چادرم را سریع از دور کمرم باز کردم و روی سرم انداختم و به شیخ حسین که مستقیم سراغ مرا گرفت و به سمتم می آمد سلام کردم. با هر قدمی که نزدیک می شد تپش قلبم بیشتر و بیشتر می شد. چند قدمی ام ایستاد که ننه فهیمه پرسید: خیر باشه ننه امروز که جمعه نیست سر صبحی چی شده اومدی این جا شیخ حسین به سمت ننه فهیمه برگشت و من هر لحظه احتمال می دادم خبر بدی آورده باشد و از ترس داشتم جان می دادم. شیخ حسین رو به ننه فهیمه گفت: یک خبر برای احمد آقا آوردم. ننه فهیمه گفت: احمد آقا که هنوز برنگشته ننه شیخ حسین به سمت من چرخید و گفت: می دونم. برای همین میخوام به خانم شون زحمت بدم با این حرفش حداقل دلم آرام گرفت که خبر بدی از طرف احمد برایم نیاورده است. شیخ حسین کاغذ تا خورده ای را به سمتم گرفت و گفت: این رو دیشب برادر معلم روستا آورد. گویا با محمد برادر احمد رفاقت و آشنایی دارن. گفت محمد گفته اینو برسونم دست احمد. کاغذ را از دست او گرفتم که گفت: من به رسم امانت داری نخوندمش ولی حتما چیز مهمیه. احمد که اومد به دستش برسونید. اگرم تا جمعه نیومد ..... نا خودآگاه وسط حرفش پریدم و گفتم: میاد ان شاء الله شیخ حسین هم زیر لب ان شاء الله گفت و به سمت ننه فهیمه چرخید و گفت: مادر اگه صبحانه ات حاضره کنارت چند لقمه ای بخورم و برم برای نماز ظهر برسم دیگر متوجه جواب ننه فهیمه نشدم و کاغذ به دست به اتاق برگشتم. تای کاغذ را باز کردم تا آن را بخوانم اما پشیمان شدم و دوباره آن را تا زدم. شاید مطلبی در آن بود که اگر من می خواندم احمد ناراحت می شد. علیرضا را که نق و نوق می کرد بغل گرفتم شیرش دادم و زیر لب صلوات فرستادم. آروغ علیرضا را که گرفتم صدای خداحافظی شیخ حسین با ننه فهیمه را شنیدم. ننه فهیمه بعد از بدرقه شیخ حسین دوباره به کنار تنور رفت و مشغول پخت نان شد. علیرضا را خواباندم و دور اتاق را جمع و مرتب کردم. لباس هایم را ننه فهیمه شسته بود و هیچ کاری نبود انجام دهم. تسبیح به دست گرفتم و مشغول صلوات و ذکر بودم که ننه فهیمه با سینی چای و بساط صبحانه به اتاق آمد. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید زینب کمایی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
4_5969624733187048976.mp3
6.74M
•𓆩❤️‍🩹𓆪• . . ‌‌ ترس دارم در شلوغی‌های عید و هفت‌سین گم کُند فطرس سلامم را به دشت کربلا ...🌿 سهم نور امروزمون؛                  تقدیم به شما...💛 . . •𓆩عشقِ‌درحدِجنون‌خصلتِ‌ایرانی‌هاست𓆪• Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩❤️‍🩹𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• مدت‌ها بود که بیماری ‌اش برطرف نمی‌شد نزد امام رضا(ع) آمد و از بیماری خود نزد ایشان شکایت کرد ⛅ 🔆 امام فرمودند: در خانه، با صدای بلند اذان بگو می‌گفت: این کار را انجام دادم و خدا بیماری‌ام را برطرف کرد 🍃🌸 . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ❈ꪤ ...تو حول حالنای من، بهارِ من🦋 ❈ꪤ ...برای بی قراری ها‌، قرارِ من🌱 ❈ꪤ عجب سالِ خوشی باشد اگر باشی❤️ ❈ꪤ ...تمامِ عمر را با من، کنارِ من😌 ꪤ✍🏼 طاهره اباذری هریس . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1313» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
.●🚀●. 🎒●. روز اول (3) . . سلام علیڪم بندھ خادم هشتڪ هستم؛ یکی از همسفرای شما در این سفرمجازی و قطعا متناسب با هشتڪم باید صحبت ڪنم؛ یه نڪته خیلی ڪوتاه: تڪلیف آقا درباره شعار سال به دولت و مسئولین و به این دو هم ختم نشد رهبری به صراحت جوانان، حزب‌الهی ها، گروه‌های جهادی و مردمیِ پرانگیزه رو خطاب قرار دادن... پس در سال جدید رو توی تحقق شعار سال و رشد ڪشور پیدا ڪنید همین مطلب اول سالمون باشه• . . - برای‌ مسافر شدن، فقط‌ کافیھ👀 "مسافر   الی الله هستم" رو به پُل ارتباطی‌مون بفرستـے، نیت کنید و بسم‌الله:🥰👇🏻 @Daricheh_khadem 🛫‌●. همسفر تا ملکوتـ👇🏻 🎒●. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal .●🚀●.
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• توشه‌ی امروزمون اینه که؛ اگـــر نماز قضــا داری هرچقــدر که میتونی بخون اگر هم نداری نماز مستحبی بخون. اگر نماز صبحت قضا شود حتی اگر کل دنیا طلا شود و آن را در راه خدا و اسلام بدهی، جبران نمی‌شود. -حضرت امام‌صادق‌علیه‌السلام 🌍 . . 𓆩هرگَھ‌ کھ اَبر دیدم‌وباران،دلم‌تَپید𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪴𓆪•
‌ یـــه نیــــم ســاعت دیــگه یـه دورهمی‌مون‌نشــه؟!😌🤌 ‌@Daricheh_Khadem
لــطــفا تــك خــوری نکنیــد و رفـیــق‌تـونم بکشید‌بیارید بـا خــودتون🥲 بحثـمون‌ادامـــه‌برنـامه‌ریزیِ!
هستید؟!🤭
بسم‌الله ⁴⁹ | ۱۴۰۳/۱/۳ با مـن برنامه‌ریزی ڪن²🌱
سلام و عرض‌ادب خدمت‌شما‌مخاطب‌هاۍعزیزِ عاشقانه‌هایِ‌حلال☺️💛🌸 حالِ دلتون سبـز🌿 امیدوارم‌کھ‌تا‌به‌اینجای‌سال‌بهتون خوش‌گذشته‌بـــاشه‌و‌از‌عملکرتــون راضی‌بوده‌باشید😉🤌
‌ اگر که بـه یــاد داشتــه باشید در دورهــــمی پـــــــــیـــش تــــــا "مــاه‌نـــگار" پـیش‌ رفـــتـــیـم و قــرار شـــــد کــــه ادامـه‌ش رو الان در خـــدمتـــتــون بــاشیم ‌
‌ امـــیدوارم کــه دفتـر و خودکارِ مد نـــظـرتون رو انتخاب کــ‌رده باشید^^ اگــه آمـــاده کردیــد کــه لطــفا عکسـش‌ رو‌ خــــیـلی ســریــــع ارسـال کـنــید بـبـینــم یــه نَمه: 😍👇🏻 @Daricheh_Khadem
‌ البته تا آخر دورهمی وقت داریـد بفرستید🤌 ‌
‌ اولِ کــاری موافقیــن فرقِ پلنــر بـــا بـــولت ژورنــال رو بــبــیــنیم؟! ‌
پلنـــر & بـــولِــت ژورنـــال
فرقشون رو متوجه شدین؟!