🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 رفتم مصاحبه...
مصاحبه گر پرسید:
موضوع آخرین کتابی که خوندی
چی بوده؟🤔
گفتم: درباره یه پسری بود که
بخاطر کسب علم و دانش
حتی روزای تعطیلم میرفت مدرسه😎
گفت: چه جالب
اسمش چیه؟😕
گفتم: حسنی به مکتب نمیرفت
وقتی میرفت جمعه میرفت😊
فک کنم چون نخونده بودش
زنگ زد حراست
بیان بندازنم بیرون🤔😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1057 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
نوشته بود:✍
پناه تو را قشنگتر میکند؛🥰
چه باشی برای کسی ،چه کسی باشد برای تو🌱...
#پناهمنباش☺️
#فرماندل۷۲۱
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
حُسنت به اتّفاق
ملاحت جهان گرفت
آری به اتّفاق،
جهان میتوان گرفت ...😌💚
_حافظ
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
دليل خلقت تو انعكاس خوبیهاست
تویی كه پرتویی از نور ايزدی، آقا!
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوچهلوشش +:بریم.. راه میافتم،پشت سرم میآید. قدم ه
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلوهفت
پشت میکند به من و به طرف خانه میرود.
لبخند سردی کنج لبم مینشیند.
کاش این دختربچه،بازی را نبازد...
*نیکی*
با عصبانیت دستگیره را فشار میدهم و در را به داخل هل میدهم.
وارد که میشوم،هُرم دلنشین گرما،پوستم را نوازش میدهد.
زنعمو در حالی که ظرف شیرینی در دست دارد از آشپزخانه خارج میشود.
:_عه دخترم اینجایی؟بیا بریم مامانتینام رسیدن..
لبخندی مصنوعی،نقاب غم هایم میشود.
جلو میروم و هم گام با زنعمو،وارد سالن میشوم.مامان و بابا،مانی و عمو وحید روی مبل ها نشسته اند.
نسبتا سلام بلندی میدهم و کنار عمووحید مینشینم.
عمو با مهربانی و نگرانی صورتم را میکاود.
لب میزنم:خوبم.
عمومحمود موبایل در دست،وارد میشود.
به احترامش بلند میشویم،من؛عمووحید و مانی..
تکبر بابا در برابر برادرش،حیرت آور است.
عمو محمود لبخندی به صورت من میپاشد و رو به جمع میگوید:ببخشید.. تلفن،ضروری بود
باید جواب میدادم...
بابا پوزخند میزند.
زنعمو متوجه سنگینی فضاست،با اضطراب میگوید:شام حاضره،بهتره بریم شام بخوریم... نظرت
چیه افسانه جون؟
مامان لبخند گرمی میزند:پیشنهاد فوق العاده ای. مگه نه مسعودجان؟
بابا، مامان را با تحسین از نظر میگذراند و دستش را روی دست مامان میگذارد.
همیشه همینطور بوده،مامان تنها کسی است که همیشه قادر به مهار آتش خشم باباست.
بابا در اوج عصبانیت،با مامان به ملاطفت رفتار کرده.
رفتارش با من هم،همینطور بود،تا وقتی که سیاوش وارد زندگی ام شد.
دلم نمیخواهد حتی اسمش را به یاد بیاورم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلوهشت
من اکنون یک بانوی متأهل هستم،هرچند صوری.
اما در قبال همسرم وظیفه دارم به پاک نگاه داشتن قلب و ذهن و روح و جسمم...
حتی نباید به کسی فکر کنم.
زنعمو بلند میشود و صدایم میزند،از فکر و خیال بیرون میآیم:نیکی جان بریم سر میز شام
دخترم
بلند میشوم و به دنبال زنعمو میروم.
کنار آشپزخانه که میرسیم زنعمو میگوید:نیکی جان چادرت رو دربیار.. غریبه نیست اینجا.
چه باید بگویم؟
نمیدانم چرا بعد از عقد و در برابر این خانواده ی شوهر دروغین ،زبان و قوه ی تکلم خود را از دست داده ام؟
تنها چادرم را سفت نگه میدارم.
صدایی از پشت میآید:مامان جان،بذارین راحت باشه لطفا
زنعمو شانه بالا میاندازد و با شیطنت به مسیح و بعد به من نگاه میکند:چشم شادوماد
به طرف نهار خوری میروم..
همه نشسته اند،جز من و مسیح..
عمووحید به صندلی کناری اش اشاره میکند.
جلو میروم و کنار عمووحید مینشینم.
مسیح هم رو به رویم.
خانواده ی عمو سنگ تمام گذاشته اند.
علاوه بر غذاهای سنتی ایرانی،چند نوع غذای متفاوت بین ظرف ها میبینم که ظاهری شبیه
غذاهای عربی دارد.
یکی از ظرف ها،را میشناسم؛کوبه است .
غذای مخصوص عراق و لبنان .
قبلا مادر فاطمه برایمان کوبه پخته بود.
غذایی لذیذ و متفاوت.
زنعمو میگوید :بفرمایید خواهش میکنم.. نیکی جان من گفتم شما حتما بیشتر غذای عربی
میخوری واسه همین برات حمس و تبوله و کوبه آماده کردم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ باب دلمی آقا جان💚
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🚩 #یحیی_سنوار
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1524 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
.
وقتـے بـراے دیگـرۍ
فـانوس روشن میڪـنـے✨
خود بہ خود
راه خودت را هم روشن میڪنے🏮🪄
📖 پانـدا بزرگ و اژدهـای کوچک
{صـبحـت بہ زیبـایے برگهـاے پـاییـزی😍}
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثَةٌ: يُحْسِنُ اسْمَهُ وَيُعَلِّمُهُ الـْكِتابَةَ وَيُزَوِّجُهُ إِذا بَلَغ»
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: از جمله حقوق فرزند بر پدرش اين سه چيزند: نام نيكو بر او گذارد؛ نوشتن را به وى بياموزد؛ و هنگامى كه بالغ شد، همسرش دهد.☝️✨
منبع:مكارم الاخلاق، ج 1، ص 474.✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
گفتوگوی #خواستگاری💐
تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّههای یکدیگر
از طولانی شدن جلسات گفت و گو نترسید!☺️👌
[ یک ساعت، دو ساعت یا یک جلسه و دو جلسه؛ به اندازهای که از طرف مقابل شناخت کافی پیدا کنید، گفت و گو کنید.
[ همۀ حرفهایتان را با منطق و درایت، بزنید.
[ واقعاً جای تعجّب دارد که برخی از جوانان در جلسۀ خواستگاری، ده دقیقه با هم صحبت میکنند و بعد هم میگویند: «یکدیگر را پسندیدیم»😐
عجب! کاش برای همه چیز، این گونه راحت تصمیم میگرفتید‼️😬
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
شنیدیکهِمیگن:
شایدآخریندواییهآدم،یهآدمِدیگسـت؟!
تـُوآخریندوایمنےٖخـُب؟
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
خورشـت نازخاتون
رقیب سـرسـخت قورمہ سبــزۍ😍
ایــنا رو لازم داریــم :
۳۵۰ گـرم جعـفری🌿
۱۵۰ گـرم نعنا🌱
۲۰۰ گـرم گوشت🥩
۳عدد بادمجـون🍆
۱عدد پـیاز🧅
نمڪ فلـفل زردچوبه ابلیمو
۲ حبہ سـیر🧄
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 آقا این مورچه ها چرا اینجورین❓
همیشه دارن راه میرن 😐🐜
خب دو دیقه بتمرگین یه جا دیگه
چه مرگتونه آخه😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1058 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
روایت همسر محترم شهید :در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شدعبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی استنشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#روایت_عشق❤️
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
مادرمگفت
عروسم شکلاتی باشد🍬😋
لهجهاش مثلِ خودت خوب و دهاتی باشد😇
عشق را خوب بفهمد
و بغل کردن را!🫂🫀
زن قشنگ است اگر عاشقِ ذاتی باشد🥰
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
موقع درخواست از شوهرت از احتیاج خودت صحبت کن ✅
👈نـه از بی توجهی هایش❌😵💫
👈بگو من بـه فلان چیز نیاز دارم ، نگو تو نسبت بـه من بی تفاوت شدی❌😐
گرفتی چی میگم قشنگـم😍👇
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
🍃خدایا
اندوه مرا بزدای
و دلتنگی
و غصّهام را
برطرف کن.🍃
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوچهلوهشت من اکنون یک بانوی متأهل هستم،هرچند صوری.
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوچهلونه
راستش خودم اصلا نمیدونم مزه اش چطوره ولی سرآشپز میگفت از بهترین غذاهای لبنانی ان.
تعجب میکنم،با لبخند میپرسم:چرا فکر کردین من غذای عربی میخورم؟
زنعمو به مسیح نگاه میکند:خب... گفتم شاید به عرب ها علاقمند باشی....
زنعموی من خیال میکند اینکه عربستان مطلع خورشید اسلام است،پس مسلمانان دنیا هم باید
غذای عربی بخورند.
اما مهر و محبتش ستودنیست.
با لبخندی از مهربانی اش تشکر میکنم:ممنون زنعمو...لطف کردین
لبخند گرمی میزند.
عمو محمود با غرور خاصی میگوید :بفرمایید نوش جان...
همه مشغول میشوند.
عمووحید دیس پلو را برمیدارد و برایم میریزد.
آرام میگویم:ممنون عمو کافیه..کافیه..
عمو ظرف کوبه را به طرفم میگیرد.
+:نیکی تو کربلا از این غذا زیاد میپزن...
فاطمه برایم گفته بود..
:_خوردم عمو،خوشمزس
با تعجب میپرسد
+:کجا خوردی؟
:_خونه ی فاطمه اینا...
عمو لبخند میزند
+:جالب شد...
میخندم و سرم را برمیگردانم.
قاشق را به دهانم میبرم که عمو خم میشود و زیر گوشم،آرام میگوید:من دارم برمیگردم نیکی..
لقمه،سنگ میشود و درون دهانم ته نشین...
حس میکنم تکه ای سرب روی زبانم گذاشته اند.
با زحمت و به لطف لیوان آب،لقمه را میبلعم و به عمو که با بشقاب غذایش بازی میکند خیره
میشوم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوپنجاه
چشمهایم را تند تند باز و بسته میکنم تا قطرات اشک درون چشمم جمع نشوند.
بغضِ وحشی،گلوی بیپناهم را چنگ میاندازد و من خودم را تنهای تنها مییابم
مثل خودش آرام میپرسم
:_نمیشه نرید؟
+:بابا تنهاست... نمیتونم وگرنه میموندم.. اومدم یه سری چیزا رو درست کنم که همه چی بدتر
شد...
شرمندگی در صدایش پرواز میکند.
صدای زنعمو،باعث میشود عمو صاف بنشیند: راستی بچه ها بالاخره کجا میرین؟ من نمیفهمم
آخه این تور سورپرایزی دیگه چیه؟
سرم را بلند میکنم و به مسیح خیره میشوم.
او هم به من...
هر دو انگار،قفل شده ایم... فک و دهانمان هم...
مانی به دادمان میرسد:چیزه... میرن فرانسه دیگه...کشور عشق!
عشق را غلیظ میگوید و به ما خیره میشود.
سرم را پایین میاندازم.
زنعمو میگوید:وای چه خوب... نیکی جان شما رفتی تا حالا ؟
قبل از من،مامان میگوید:آره رفتیم اتفاقا نیکی فرانسه هم بلده...
لبخند زنعمو عمیق تر میشود:چه خوب.. ما که رفتیم مسیح با ما نیومد... کلا اهل سفر
نیست،مگر اینکه نیکی جون مجبورش کنه...حالا چند روزه است سفرتون؟
قبل از من،مانی سریع و بی فکر میگوید:دو هفته
مسیح به مانی چشم غره میرود.
مفهوم سفر دروغین ما این است که در این دوهفته نباید در سطح شهر دیده شویم و این یعنی
فاجعه!
با تعجب دستانم را روی میز میگذارم وکمی خم میشوم، رو به مسیح میگویم:دو هفــــــتـــــــــــه؟؟
جمع ساکت میشود و خیره به ما..
اشتباه کردم!
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ وعده الهی و پیروزی نهایی✌️🏻
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🚩 #یحیی_سنوار
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1525 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
.
اگـر آنـسویِ پنجره نشسـتهای
و صـداۍ باران قرارِ دلت را ربـوده🌧
رختِ پاییزیات را بہ تن ڪـن 🍁
و ذوق دلت را قدم بزن
هیـچ معلوم نیست
دوباره پاییز باشد 🍂
دوباره تو باشـے
دوبــاره قرار دلــت
بہ بارانـے بیقرار شــود . . .☁️💕
#علی_سلطانی
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«اَكْـثَرُ اَهْلِ النّـارِ الْعُـزّابُ»
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: بيشترين اهل جهّنم جوانان بى همسر هستند💔☝️
منبع:من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 251
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
پیوستــه بـــ♾ــه آرزو
تـ♡ـو را باید خواســت😍
- عطـار
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
باقلوا استانبولی دوست داری؟😋
پس پاشو دست به کار شو😉😌
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 امروز تو مترو پسری کنارم
نشسته بود. شروع کردیم به صحبت
و پرسیدم مدرک تحصیلیت چیه؟
با غرووور خاصی گفت B.z.d دارم🤓😌
پرسیدم B.z.d یعنی چی اونوقت؟🧐
گفت یعنی به _زور _دیپلم گرفتم😐🙈
خدایا این رو دیگه چرا آفریدی 😂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1059 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝