eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
°|🌹🍃🌹|° 📆|• سال ۸۴ شب شهادت حضرت زهرا (س) خداوند فاطمه را به ما عنایت کرد. از همان اول که ازدواج کردیم قرارمان بود که، اگر خداوند به ما دختری عنایت کرد اسمش را فاطمه بگذاریم. 😍|• محرم بعد از به دنیا آمدن فاطمه، انگار که حس پدرانه با گوشت و پوستش عجین شده باشد یک انسان دیگری شد! ❤️|• عشق و علاقه فاطمه به پدرش و بالعکس، زبانزد دوست و آشنا شده بود. 😥|• وقتی محرم به یک مأموریت می‌رفت، فاطمه مریض و حتی بستری در بیمارستان می‌شد، اما با همه عشقی که به فاطمه داشت دست از کارش نمی کشید و مأموریتش را به خوبی به پایان می رساند. 🗓|• روزهایی که مأموریت نبود و سرکارش بود، روزی چندین مرتبه زنگ می زد و حال فاطمه را می‌پرسید... و همیشه به من می‌گفت من عاشق فاطمه هستم و گاهی حتی گریه هم می کرد و می‌گفت: پدر به دخترش خیلی وابسته است، اما هیچ کدام از این وابستگی‌ها و عشق‌های دنیایی مانع اهداف محرم نشد. 📅|• سال ۸۹ خداوند محمدحسین را به ما هدیه داد. بااینکه محرم یک سال بیشتر در کنار محمد حسین نبود، اما همین یک سال هم بیشترین مراقبت و نگهداری را از پسرمان داشت. 📌|• سال ۹۰ بود که آرامش در سوریه به هم ریخت و کشور ایران هم تعدادی از مستشاران نظامی خود را فرستاد و محرم هم یکی از مربیان تخریب بود که به سوریه رفت. 🍃 قسمت اول 🌷 🕊 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 ﴾💕﴿ @ASHEGHANEH_HALAL
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه 📆|• سال ۸۴ شب شهادت حضرت زهرا (س) خداوند فاطمه را به ما عنایت کرد. از همان اول
°|🌹🍃🌹|° ✈️|• موقع اعزام چیزی گفتند که در ذهنم برای همیشه حک شد و همیشه در خاطرم می ماند. گفت : «هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم.» 👌|• او بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) را مطرح کرد. برای فاطمه از حضرت رقیه و حضرت زینب و واقعه کربلا می‌گفتند تا فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای چه پدرش رفته است؟ کجا رفته و چرا رفته است؟ و آرمان اصلی پدرش در زندگی چه بوده؟ ۱۴ دی ماه سال ۹۰ راهی سوریه شدند و دو هفته بعد هم به آرزوی دیرینه اش رسید. 😔|• به خاطر شغلش همیشه نگرانی از دست دادنش، نبودنش و ندیدنش را داشتم، هر بار که به مأموریت می رفت برایش دعا می کردم تا برمی‌گشت. 📍|• مأموریت آخرش حتی به فکرم هم نمی رسید که با دو هفته مأموریت، محرم را برای همیشه از دست می دهم.  هر بار که به ماموریت میرفت به هر نحوی می شد من را راضی می کرد و راهی می شد و ماموریت آخرش با صحبت هایی که کردند من راضی از رفتنش بودم چون خود را مدافع حریم اهل البیت علیهم السلام می دانست. ✌️|• طی دوهفته‌ای که سوریه بود هر روز با هم تلفنی صحبت می کردیم. یک روز قبل از شهادتش با هم صحبت نکردیم و وقتی به شهادت رسید دو روزی می شد که هیچ خبری از او نداشتم....   😇|• آن چیزی که این روزها من را راضی می کند و خشنود و آرام از اینکه درد دوری و دلتنگی از همسفرم را تحمل کنم این است که آرزوی خیلی از ما شیعیان بوده تا در رکاب اباعبدالله و در روز عاشورا حضور داشتیم و از اهل بیت پیامبر دفاع می‌کردیم. 💖|• حالا این شرایط برای محرم فراهم شده بود و او هم از مدت‌ها قبل خودش را برای این هدف آماده کرده بود. 🍃 قسمت دوم (آخر) 🌷 🕊 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 🍎°| @Asheghaneh_halal