eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال 🚩
15.3هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
1.8هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Daricheh_Khadem ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📚✨ ✨ 【• •} ‌‌ کتـــ📖ـاب : بوی بارون بوی باروت °| پدید آورنده : |° بانو رباب شبانے و جناب توحید اصغر زاده |توضیحاتے پیرامون کتاب | شهید «حمید باکری» به واسطة رشادت‌ها و اراده و مقاومتی که از خود و گردانش نشان داد، جزء اولین افرادی بود که به خرمشهر وارد شد و سجدة شکر را در مسجد جامع آن شهر به جا آورد. در کتاب بخش‌هایی از زندگی این شهید گرانقدر و فرماندهی او در فتح خرمشهر بازگو شده است. به دلیل این که شهید باکری از جمله سردارانی بود که کم‌تر از خود نوشته و مصاحبه به یادگار گذاشت برای تهیة این مجموعه بیش‌تر از گفته‌ها و خاطرات دوستان و آشنایان دربارة ایشان و بازخوانی خاطرات دوران جنگ تحمیلی استفاده شده است. مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 ❣ ••|برشے از کتاب |•• در بیرون خانه مرغابی ها اطرافم را گرفته بودند و سر و صدا می کردند به اهل خانه گفتم : با آنها کاری نداشته باشید ، آنها مرثیه و نوحه خوانی را شروع کرده اند وقتی خواستم در خانه را باز کنم ، لباسم به میخ گیر کرد و کمربندم باز شد .. آن را محکم بستم و تکرار کردم: کمربند خور را برای مرگ محکم ببند که مرگ را ملاقات خواهی کرد ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ فرزندم حسن(ع)آمد و سرم را به دامن گرفت دلداریش دادم: به خدا سوگند رستگار شدم💔 پدرت را از امروز به بعد ناراحت نخواهی دید .. ‌‌ کتـــ📖ـاب : علے (ع)از زبان علے(ع) °| پدید آورنده : ججت الاسلام محمد محمدیان |° ناشـ📇ـــر : نشر معارف مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 ❣✐ •| برشےازڪتاب |• آوه‌زین دست عراقی‌ها بود و زن‌ها مرتب از هم می‌پرسیدند چه کنیم؟ برویم عقب یا بمانیم؟! یک بار که حرف و حدیث‌ها بالا گرفت، با تندی گفتم: «عقب نمی‌رویم. همین‌جا می‌مانیم. نیروهای خودی بالاخره روستا را آزاد می‌کنند و به روستا برمی‌گردیم. باید تحمل کنیم. زیاد طول نمی‌کشد، فوقش دو سه روز.» اما آن دو سه روز، شد دوازده روز! دوازده شب در کوه‌ها بودیم؛ در کوه‌های آوه‌زین و چغالوند. ‌کتـــ📖ـاب : ••فرنگیس•• °| پدید آورنده : بانو مهناز فتاحے |° ناشـ📇ـــر : انتشارات سوره مهر . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 ❣✐ •| برشے از کتاب |• یک بار عایشه گفت: چرا این‌قدر فاطمه را می‌بویی؟ چرا این‌قدر فاطمه را می‌بوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره می‌گیري؟ گفتم: «خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوي بهشت می‌شنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضاي من در گروي رضاي فاطمه است، رضاي خدا در گروي رضاي فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضاي فاطمه بهشت خدا.» ‌‌ کتـــ📖ـاب : کشتے پهلو گرفته °| پدید آورنده : جناب سید مهدی شجاعے |° ناشـ📇ـــر : انتشارات نیستان مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 یامبری از کنار خانه ما رد شد. باران گرفت... مادرم گفت:چه بارانی می آید. پدرم گفت: بهار است. و ما نمی دانستیم باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. لباسهای ما خاکی بود. او خاک روی لباسهایمان را به اشارتی تکانید.لباس ما از جنس ابریشم و نور شد و ما قلبمان را از زیر لباس دیدیم. ‌‌ کتـــ📖ـاب : پیامبری از کنار خانه ما رد شد °| پدید آورنده : |°جناب عرفان نظر آهاری ناشـ📇ـــر : انتشارات صابرین . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 ••برشی از کتاب •• «مهمانی که می‌گیریم، کسی نمی‌داند باید چه‎کار کند و چه حرفی بزند. اصلاً حرفی بزند یا نه! از خاطراتش بگوید، یا سکوت کند تا هرکسی برای خودش جواد را به یاد بیاورد. فکر کند به خنده‌ها و قهقهه‎هایش که آهنگ مهمانی‎هایمان بود. مهمانی‎مان با این آهنگ جلو می‌رفت و چقدر همه دوستش داشتند! حالا توی مهمانی، صدایش را که نمی‌شنوم، با چشم‎هایم دنبالش می‌گردم. خانم‌ها برای خودشان، دختر‌ها هم گوشه‎ای دیگر کِز کرده‌اند و من از جمع مردها، به دورهمی پسرهایمان نگاه می‌کنم که دلم می‌خواهد جواد در جمعشان باشد. ❣ ‌‌ کتـــ📖ـاب : دختر ها بابایے اند °| پدید آورنده : |° جناب بهزاد دانشگر ناشـ📇ـــر : انتشارات شهید کاظمے مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 ❣ ••|برشے از کتاب|•• چرا جَون؟! از اسم اصحابی مثل حضرت جَون بهتر می توان انرژی گرفت؛ اگر بگوییم همه مثل حضرت عباس(ع) فکر کنند ، مثل او حرف بزنند ،عمل کنند ؛ راهی برای کسی باز نمی شود ! مگر در کربلا چند حبیب بن مظاهرِ حافظ قرآن ، فقیه و اندیشمند داریم و مگر چند نفر می توانند مثل آنها شوند ؟! در کربلا [جَون ] هم هست . جَون یک فتح باب بزرگ عاشورایی است. یک غلام سیاه (رنگ سیاه ، بوی بد ، بدون حسب و .. ولی حسین او را خرید ...) با جَون میتوان انرژی گرفت ! جَون دریچه ای به سمت افق کربلایی شدن به امضای ارباب است بی همه چیز هم می توان حسینی شد! فارغ از رنگ و پوست و صورت و نام و حسب و اعتبار و وجهه .. ♡از بردگی مقام بلالی گرفته اند در مکتبی که ارزش انسان به رنگ نیست ♡ لااقل کاش دم خیمه تو جان بدهیم تا بگوییم رسیدیم و ندیدیم تو را 🍃🍃 ‌‌ کتـــ📖ـاب : خادم ارباب کیست؟ °| پدید آورنده : |°جناب سید علے اصغر علوی ناشـ📇ـــر : انتشارات خیزش نو . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ🙂👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 • در دو پاره ماجرای عاشورا را شرح می‌دهد. ماجراهای عاشورا از ماه رجب سال 60 تا ماه محرم سال 61 در بخش اول این کتاب به‌ صورت مختصر توصیف شده‌اند. هدف از بیان وقایع عاشورا در این بخش از کتاب نگاهی به شخصیت‌های واقعه‌ی کربلا و تغییر و تطوری است که در احوالات هر یک از آن‌ها رخ می‌دهد. در پارة دوم کتاب فتح خون از دید راوی به تحلیل و واکاوی معنوی و روحانی این ماجراها پرداخته می‌شود. راوی که به نوعی نمایانگر طرز فکر آوینی است، با دیدی عارفانه به واقعه‌ی کربلا نگاه می‌کند و سعی می‌کند با چشم باطن به فراتر از ظواهر ماجرا بنگرد و در این راه خواننده را با خود همراه کند و جلوه‌ای از آسمان را در زمین به او نشان دهد. آوینی با سخن گفتن از امام و اصحاب عاشورایی او در فتح خون، روایتی از فطرت الهی انسان در عاشورا و واقعه‌ی کربلا ارائه می‌دهد. از این منظر، عاشورا دیگر تنها یک واقعه‌ی تاریخی نیست که قرن‌ها از وقوع‌اش می‌گذرد، بلکه عاشورا حقیقتی تکرارشونده در هر زمان و مکان است و درون‌مایه‎ی آن عشق است. امام در بطن ماجرای عاشورا تجلی عشقی فرازمینی و الهی است که با اندیشیدن و با چشم دل دیدن او می‌تواند اسلام واقعی را به خواننده بنمایاند. ‌‌ کتـــ📖ـاب : فتح خون °| پدید آورنده : |°شهید سید مرتضے آوینے #ڪتاب_خوب . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 ❣✐ـــ ـ ــــ ـ حسین کلامش را تمام می‌کند و بی‌درنگ به خیمه خویش می‌رود. و من پیش از آن‌که جمع به خود آید و کسی مرا به نزدیکی همراهان حسین بشناسد، دور می‌شوم و میان خیمه‌ها فرازه و بجیله آرام می‌گیرم. نفس‌هایم هنوز به شماره‌اند که عبدالله می‌رسد و خودش را کنارم، بر تخته‌سنگی یله می‌کند. باز چه شده زهیر که آرام می‌روی و پنهان می‌آیی؟ و بازهم رنگ‌پریده و عرق به پیشانی نشسته؟ سربندم را روی زانو می‌گذارم. مشکی را که به گردن آویخته، می‌گیرم و یک‌نفس سر می‌کشم. سینه‌ام آرام می‌گیرد: لعنت بر درخت بی امیه که غیر خار هیچ ندارد. در حرم هم قرار نداریم از فتنه انگیزیشان. خدا رحمتش را بر عثمان صدچندان کند که کفران نعمت خلافتش، این حال بر سرامت آخرالزمان آورد. عبدالله خنکی مشک را به شکم برآمده‌اش می‌رساند و بی‌خیال می‌گوید: کفران را تو می‌کنی که در صحت و عافیت حج کرده‌ای، آن‌وقت آب وضو به زمزمت خشک نشده، لعنت نثار این‌وآن می‌کنی. ‌‌ کتـــ📖ـاب : فصل شیدایے لیلا ها °| پدید آورنده : |°سید مهدی شجاعے ناشـ📇ـــر : انتشارات نیستان #ڪتاب_خوب . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 رگبار باران پاییزی به در و دیوار می‌خورد. غرّش رعد صدای مهیبی داشت و وقتی با سپیدی برق می‌آمیخت، مهیب‌تر می‌شد. ابرها آن‌قدر پایین بودند که مرتضی فکر کرد اگر به پشت بام برود، می‌تواند دستش را در آن‌ها فرو کند. پسرک بی‌اعتنا به این‌که سرتاپا خیس شده، در کوچه می‌دوید. به درِ خانه که رسید، با هر دو مشت به لنگه‌های چوبی در کوبید. خب… امان بده پسر! آمدم. مادر چادرشبی روی سرش انداخت تا از شلاق دانه‌های درشت باران در امان بماند. در را باز کرد و خودش دوید به‌سمت اندرونی. مرتضی عرض حیاط را از دهلیز تا لب پلهٔ شاه‌نشین دوید. از روی چاله‌ای که میان آجرفرش‌های کف حیاط پر از آب شده بود، پرید. ایستاد و انگار که چیزی از دستش در رفته باشد، برگشت و جفت‌پا پرید وسط چالهٔ آب. کودکانه خندید و به‌سوی اندرونی برگشت. مرتضی! این خل‌بازی‌ها چیست؟ این‌قدر عذابم نده. اگر سینه‌پهلو کنی، چه خاکی سرم بریزم؟ مرتضی ریز خندید و تندتند لباسش را از تنش درآورد، مچاله کرد و جلوی مادر گذاشت ‌‌ کتـــ📖ـاب : نخل و نارنج °| پدید آورنده : |°جناب وحید یامین پور ناشـ📇ـــر : انتشارات جمکران #ڪتاب_خوب مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 ❣✐ـــ ـ ــــ ـ وقتی فرمان برگشت دادند حس می‌کردم تمام دنیا با من در افتاده است. یک راه طولانی را یک نفس دویده بودم، حالا می‌گفتند درها بسته است، راهی را که آمده‌ای برگرد. دلم می‌خواست یک تنه به خط عراق بزنم. دنبال کسی می‌گشتم که التماسش کنم نجاتم دهد؛ اما حال و روز همه مثل من بود. بهت‌زده به یکدیگر چشم دوخته بودیم. باز روزهای مرخصی، مقابلم شروع به رژه رفتن کردند. نکند گلوله ای که می‌خواست مرا راهی آسمان کند در عملیات‌هایی که شرکت نکرده بودم شلیک شده بود. گلوله‌ای که حاضر بودم دنیا را به پایش بریزم تا بیاید و کار را تمام کند. فکر و خیال مغزم را می‌جوید. حس می‌کردم یک نفر وسط سرم ایستاده و فریاد می‌زند: - دیگر تمام شد. جا ماندی ‌‌ کتـــ📖ـاب : مربع های قرمز °| پدید آورنده : |° بانو زینب عرفانیان ناشـ📇ـــر : انتشارات شهید کاظمے #ڪتاب_خوب . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
‌📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 ❣✐ـــ ـ ــــ حسین کلامش را تمام می‌کند و بی‌درنگ به خیمه خویش می‌رود. و من پیش از آن‌که جمع به خود آید و کسی مرا به نزدیکی همراهان حسین بشناسد، دور می‌شوم و میان خیمه‌ها فرازه و بجیله آرام می‌گیرم. نفس‌هایم هنوز به شماره‌اند که عبدالله می‌رسد و خودش را کنارم، بر تخته‌سنگی یله می‌کند. باز چه شده زهیر که آرام می‌روی و پنهان می‌آیی؟ و بازهم رنگ‌پریده و عرق به پیشانی نشسته؟ سربندم را روی زانو می‌گذارم. مشکی را که به گردن آویخته، می‌گیرم و یک‌نفس سر می‌کشم. سینه‌ام آرام می‌گیرد: لعنت بر درخت بی امیه که غیر خار هیچ ندارد. در حرم هم قرار نداریم از فتنه انگیزیشان. خدا رحمتش را بر عثمان صدچندان کند که کفران نعمت خلافتش، این حال بر سرامت آخرالزمان آورد. عبدالله خنکی مشک را به شکم برآمده‌اش می‌رساند و بی‌خیال می‌گوید: کفران را تو می‌کنی که در صحت و عافیت حج کرده‌ای، آن‌وقت آب وضو به زمزمت خشک نشده، لعنت نثار این‌وآن می‌کنی. ‌‌ کتـــ📖ـاب : فصل شیدایے لیلا ها °| پدید آورنده : |°جناب سید مهدی شجاعے ناشـ📇ـــر : انتشارات نیستان #ڪتاب_خوب . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ [• #تیڪ_تاب🎁 •] مبارزه سیاسے عبارت است از:) مبارزه ای با یڪ هدف سیاسے. آن هدف سیاسے چیست؟ عبارت اســٺ از تشڪــیݪ (حڪومٺ اسلامے)✌️ و به تعــبیر مــا #حڪومٺ_علوی.... ‌‌ کتـــ📖ـاب : انــسان 250 ســاݪه... °| پدید آورنده : |°بیانات مقام معظم رهـــبری( حفظه الله) #یڪے‌از‌ویژگے‌های‌جوان‌آرمانخواه👇 توانایے تحلیݪ تاریخ صدر اسلام اسٺ... این ڪتاب را آنقــدر بخوانید تا بتوانید #تاریخ‌را‌‌تحلیݪ‌ڪنید!:) #ڪتاب_نآب‌مــا . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ هر سال، هفدهم دی، میدان مجسمۀ مشهد شاهد جشن کشف حجاب بود. زنان و مردان موافقِ این سیاست در این روز به منظور تجلیل از اقدام رضاخان، گرد هم می‌آمدند و دسته‌گل‌هایی به پای مجسمۀ او می‌ریختند؛ 17 دی ماه 1356 شمسی هم مثل هر سال، همه چیز برای تجلیل از رضاخان آماده بود و زمستان سرد و ساکت شهر، خیال رژیم را از هر مزاحمی آسوده کرده بود، غافل از آنکه بانوان با حجاب مشهدی در این روز آماده برافروختن شعله تظاهراتی بودند که تا آزادی کامل مردان و زنان ایران از استبداد پهلوی فرو ننشست کتـــ📖ـاب :روز آزادی زن✨ °| پدید آورنده : |° سمیه ذوقی🔥 ناشـ📇ـــر :راهیار . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ در بعد از ظهر پانزدهم آبان، مردم ایران بر صفحه تلویزیون دولتی کشور تصویر غمزده شاه را دیدند که با لحنی شکست خورده به مردم قول می داد که دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکند. اما پیام عذرخواهانه او برای مردم نشانه نزدیک شدن پیروزی نهایی بود. کتـــ📖ـاب :شاه رفت💪 °| پدید آورنده : |° حمیدرضا شاه آبادی🌱 ناشـ📇ـــر :کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐دخترم ناهید» رمانی نوشته حسین‌علی جعفری درباره دختر کردی است که در کنار رودخانه و پای کوه‌های بلند کردستان در برابر دشمن ایستادگی کرد. شهید ناحید فاتحی کرجو که این اثر برداشت آزادی از زندگی و زمانه او است. کتـــ📖ـاب :دخترم ناهید🌱 °| پدید آورنده : |° حسین علی جعفری✨ ناشـ📇ـــر :فاتحان . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ حتماً با خواندن مقدمه کتاب چنین برداشتی خواهید داشت که با یک کتاب پر از واژه های عاشقانه مواجه خواهید شد و از ابتدا تا انتهای کتاب عاشقانه های رویایی که در ذهن نویسنده وجود دارد را مطالعه خواهید کرد. اما اگر این برداشت شما از این داستان است باید دید خود را تغییر دهید چرا که نادر ابراهیمی با پرداختن به یک داستان واقع گرایانه عاشقانه هایی که به دل می نشیند را در دل داستان قرار داده است. کتـــ📖ـاب :یک عاشقانه آرام🌱 °| پدید آورنده : |° نادر ابراهیمی 👨‍💼 ناشـ📇ـــر :روزبهان🎓 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ کتاب قهوه‌‌‌ سرد آقای نویسنده ماجرای یک نویسنده به اسم آرمان روزبه و یک دختر روزنامه‌نگار را روایت می کند. اینکه شخصیت اول داستان، خود یک نویسنده باشد جذابیت یا به‌طور دقیق‌تر پیچیدگی‌های خاصی به داستان اضافه می‌کند. نویسنده‌ی داستان ما (آرمان)، در کودکی عاشق دخترپیانو نوازی می‌شود که ۱۵ سال از خود بزرگتر است. دختر پیانو نواز برای یادگیری پیانو به خانه‌ی پیرزنی در همسایگی آرمان می‌آمد. آرمان برای اینکه معشوقه‌اش بعد از یادگیری پیانو دیگر به‌سراغ پیرزن نیاید و او را از دیدنش محروم سازد، نوت‌های موسیقی دختر رویاهایش را جابجا می‌کند. بیست سال بعد... کتـــ📖ـاب :قهوه سرد آقای نویسنده☕️ °| پدید آورنده : |° روزبه معین🎭 ناشـ📇ـــر :نیماژ🏵 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• #تیڪ_تاب🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ کتاب قهوه‌‌‌ سرد آقای نویسنده ماجرای یک نویسنده به اسم آرمان روزبه و یک دختر روزنامه‌نگار را روایت می کند. اینکه شخصیت اول داستان، خود یک نویسنده باشد جذابیت یا به‌طور دقیق‌تر پیچیدگی‌های خاصی به داستان اضافه می‌کند. نویسنده‌ی داستان ما (آرمان)، در کودکی عاشق دخترپیانو نوازی می‌شود که ۱۵ سال از خود بزرگتر است. دختر پیانو نواز برای یادگیری پیانو به خانه‌ی پیرزنی در همسایگی آرمان می‌آمد. آرمان برای اینکه معشوقه‌اش بعد از یادگیری پیانو دیگر به‌سراغ پیرزن نیاید و او را از دیدنش محروم سازد، نوت‌های موسیقی دختر رویاهایش را جابجا می‌کند. بیست سال بعد... کتـــ📖ـاب :قهوه سرد آقای نویسنده☕️ °| پدید آورنده : |° روزبه معین🎭 ناشـ📇ـــر :نیماژ🏵 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ   «احضاریه» در قالب اثری دینی در رفت و برگشت بین گذشته و حال، روایتی از زندگی یک روزنامه نگار نویسنده است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار می شود. موذنی در این اثر از رخدادهایی مانند زیارت و آئین راهپیمایی عظیم اربعین برای نقل داستانی از حیات حضرت زینب سلام الله علیها بهره برده است. کتـــ📖ـاب :احظاریه‼️ °| پدید آورنده : |° علی موذنی🌱 ناشـ📇ـــر :اسم . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ رمان «دختران آفتاب» به برخی از پرسش های مطرح در حوزه نقش اجتماعی زنان با بیانی روان و داستانی پاسخ می دهد. نویسندگان این رمان می کوشند تا منزلت، شخصیت و جایگاه واقعی زن را به خودش، اطرافیانش و جامعه اش همان گونه که شایسته و بایسته وی است بشناسانند. در این رمان به زیبایی و در سبک و شیوه داستانی به بسیاری از پرسش های مطرح درباره نقش اجتماعی زن و لوازم و پیامدهای آن اشاره شده است. کتـــ📖ـاب :دختران آفتاب🌼 °| پدید آورنده : |° امیر حسین بانکی پور🌾 ناشـ📇ـــر : سروش... . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ کتاب قصه‌ی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیات‌های تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت می‌کرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو می‌کند. کتـــ📖ـاب :قصه‌ی دلبری °| پدید آورنده : |° محمد‌علی جعفری🌱 ناشـ📇ـــر : روایات فتح😅 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ شهید محمد حسین محمدخانی اصالتی یزدی دارد اما به تاریخ 9 تیرماه 1364 شمسی در تهران متولد شده است. وی سال های دانشجویی خود را در رشته ی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود. محمدحسین به صورت داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و .... کتـــ📖ـاب : عمار حلب🌱 °| پدید آورنده : |° محمد علی جعفری😅 ناشـ📇ـــر : روایت فتح🔥 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ کتاب دلتنگ نباش بخش هایی از زندگی شهید مدافع حرم روح الله قربانی از زبان همسر شهید خانم زینب فروتن می باشد که حاصل مصاحبه‌های مولف زینب مولایی با ایشان و نزدیکان شهید روح الله قربانی است . علت نامگذاری کتاب در توضیحات بلند آمده است کتـــ📖ـاب :دلتنگ‌نباش🌱 °| پدید آورنده : |° زینب مولایی😅 ناشـ📇ـــر : روایات فتح🍂 . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal
📚✨ ✨ 【• 🎁 •】 . . ✐ـــ ـ ـ مستند داستانی نه اثر محمدرضا حدادپور جهرمی درباره ترورهای بیولوژیک اسرائيل است. حدادپور جهرمی صاحب کانال پرطرفدار دلنوشته‌های یک طلبه است که مستندهای داستانی خود را در انجا هم به صورت سریالی منتشر می‌کند. کتـــ📖ـاب : نه❌ °| پدید آورنده : |° محمد رضا حدادپور جهرمی💯 ناشـ📇ـــر : انتشارات حداد . . مــطالـعہ با طـعـم لذٺـــــــ😃👇 ✨ °• 📚✨•° @asheghaneh_halal