eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسی‌وچهار ] خانه شان آپارتمانی سه طبقه ب
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ بعد اذان صبح بود که خوابیدم ،تلاش های زهرا و عطیه برای خنداندن من بی فایده بود‌. از هجوم فکر و خیال خوابم نبرد ، تمام شب را طرح لبخندش مقابل دیدگانم بود ،کاش نقاش بودم تا آن لبخند را ثبت می کردم ،ولی من که عکاس بودم می توانستم خنده اش را جور دیگری ثبت کنم. زنگی به فاطمه زدم ،فقط گفتم خوب نیستم او هم چیزی نپرسید ،گفت فقط توکل کن همین توکل درست و حسابی هااا! بعد هم گوشیم را در دست گرفتم ،مقابل آن استوری شاعرانه من هم باید خودی نشان می دادم ،روی یکی از عکس هایی که خودم از گل رزی گرفته بودم ،نوشتم: دو قدم مانده به عاشق شدنت با من باش ! من به اعجاز دعا های خود ایمان دارم! بعد هم لبخندی روی لب نشاندم من ریحانه بودم ،کسی که از طوفان سعید رد شده بود. که خب مکالمه زهرا و همسرش لبخند و انرژی ام را تکمیل کرد‌ _ زهرا اصلا دلت برام تنگ شده بود ؟! زهرا همراه ناز گفت : تو از دلتنگی چی می فهمی سید ؟! تا حالا تجربه کردی دم ظهر به یاد کسی با یه مداحی که میدونی دوسش داشت کل خیابونی که بعد عقدتون قدم زدین رو قدم بزنی.. و چشات پر بشه و هی لب به دندون بگیری که گریه نکنی ،چون زشته ؟! تا حالا گوشیت رو چند ساعت خاموش کردی که هی نگاه نکنی به آخرین بازدیدش ؟! علی با مهر نگاهش کرد ،کمی جلو تر آمد و زهرا را در آغوش کشید و نجوایش در دل من را هم قند آب کرد.. _ تا حالی وسط ماموریت مرخصی گرفتی که فقط برگردی و در حد دو روز ببینیش؟! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal