eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #رمان_ضحی #قسمت_نودودوم کتایون_اگر انقدر دلسوزه اصلا چرا برده داری رو به
𓆩⚜𓆪• . . •• •• پس نباید قبل از ازدواج با هورمون شرطی بشی و چشم بسته بری توی یه زندگی که از فرداش که میلت ارضا شد تازه چشمات باز بشه و تفاوت ها و ایرادات رو ببینی و هر ایرادی دیدی راحت بگی خداحافظ جامعه ای که این نوع پیوند و گسستن شد عادت و روالش فاتحه روح و روان مردم توش خونده ست. سرخوردگی ها سر به فلک میزنه دوما مفهوم خانواده با ایثار شکل میگیره فقط وقتی دو نفر میتونن مدت طولانی با هم زندگی کنن که محبت و احترام و ایثار بر اون رابطه حاکم بشه وقتی که طرفین بتونن از خود محوری شون کم کنن و گذشت و چشم پوشی رو یاد بگیرن نه که تا یکی گفت بالا چشمت ابرو خداحافظ فرهنگ فردگرای غربی چیزی به نام گذشت تعریف نکرده و برای همینم وضعیت جامعه الان اینه انحطاط در حوزه خانواده! ضُحی: اگر در جامعه ای طلاق و جدایی اصل شد دیگه کسی از ترس شکست اصلا به ازدواج فکر نمیکنه طلاق راه پله اضطراری ساختمونه برای مواقع آتیش سوزی! بعضیا کلا از اون راه پله استفاده میکنن! بعدم اگر خدا میخواست طرف مردا رو بگیره اصلا حکم طلاق نیابد وجود میداشت زن که نمیتونست مرد رو ترک کنه حالا تحت هر شرایطی مرد هم اگر زن رو نمیخواست ولش میکرد زن هم هزار سال نمیتونست از اون زندگی بیاد بیرون تو بلاتکلیفی میمرد! چیزی که در زمان جاهلیت مرسوم بود و از اون رسمایی بود که اسلام از بین برد به متن آیه دقت کنید مشخصه به این کارشون هم اعتراض میکنه میگه اگر زنی رو نمیخواید ولش کنید بره چرا تو بلاتکلیفی نه طلاقش میدی نه باهاش زندگی میکنی لااقل بزار بره دوباره نگاهش برگشت روی دفترش و طلبکار گفت: خواهشا از حقوق زن توی اسلام اصلا حرف نزن دیگه چجوری باید بگه تو همین آیه 227 صراحتا داره میگه مردان به زنان برتری دارن _اینجا داره میگه حقوقشون نه خودشون و شان انسانیشون به مرجع ضمیر دقت کن قبلش داشت راجع به چی حرف میزد؟! درباره حقوق _دیگه بدتر عذر بدتر از گناه! برای چی باید حقوقشون بیشتر باشه؟ _چون وظایفشون بیشتره هر که بامش بیش برفش بیشتر ااسلام تمام وظایف مالی یک خانواده رو به عهده مرد ها میگذاره طبیعیه حقوق مالیشون بیشتر باشه اصلا همین که زن بدون مسئولیت مالی ذی حقوقه کلی صدای مردها رو در آورده بود چیزی که تا قبلش سابقه نداشت _خب چرا اینکارو میکنه چرا همه چی عادی نباشه کار برابر مسئولیت برابر حقوق برابر _این یه جور فرصت مطالعاتیه که خدا به زنها داده بخاطر اینکه زنها نقش تربیتی دارن نسل آینده رو تربیت میکنن آدم سازی و مدیریت خانواده مهمترین کار دنیاست! پس دیگه وظیفه مالی بهشون محول نمیشه بقیه جورشون رو میکشن که اونها هرگونه کسب فضیلتی که به این وظیفه خطیر مربوط میشه رو راحت بتونن پیگیری کنن زمان برای مطالعه و ارتقای سواد و کسب معنویت و... چون قراره خانواده حول وجود زن بچرخه همه به واسطه اون تغذیه بشن و رشد کنن باید این وجود رشد کنه تا دیگران رو درست تغذیه کنه که دچار سرخوردگی نشن این مدل طراحی خدا برای تربیت انسانها درون خانواده ست این به این معنی نیست که زنهای مسلمان فعالیت اجتماعی ندارن فقط وظیفه تامین مالی برعهده شون نیست که یک امتیاز بزرگه در مجموع نگاه کنی حقوق مالی زنها بیشترم هست چون مقابلش توقعی تعریف نشده تازه اگر ما بتونیم توی دغدغه هامون پول رو بگذاریم کنار قطعا فعالیتهامون رو هم راحتتر دنبال میکنیم! آیه 223 هم به حقوق مادر اشاره داره در ازای همه چی حتی شیر دادن به بچه خودش هم حق تعیین کرده در تاریخ کجا قبل از اسلام به این دقت به حقوق زنان پرداخته شده بود و براش منشور تهیه شده بود؟ _حقوق زنان فقط بچه شیر دادنه؟ تو اون بخشی که خودش میخواد فقط حقوق رو تعیین میکنه _اولا واضحه که فقط این نیست این فقط یه بخششه تو همین قرآن کلی حق اقتصادی و اخلاقی دیگه هم برای زنها تعریف شده ثانیا بچه شیر دادن چیزی نیست که خودش که نمیدونم منظورت کیه میخواد چیزیه که هر زن سالمی میخواد همونطور که جسمش این امکان رو داره روحش هم اون رو طلب میکنه این انجمنای رادیکال تمام تلاششون رو میکنن که جابندازن بچه آوردن هم ظلم به حقوق زنه چون درد و سختی و زحمت داره! ولی اگر دقت کنی برعکس همه عناوین دیگه این یکی رو خود زنها عمدتا نمیپذیرن چون حسی که دارن و درکش میکنن رو که نمیتونن منکر بشن مادر شدن جزئی از روح و حتی فیزیولوژی زن بهش انرژی و حیات تزریق میکنه محبت رو در وجودش به جریان میندازه زنها خودشون میفهمن که با مادر شدن حالشون بهتر میشه و کلی از نیازهاشون پاسخ میگیره. . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_نودودوم احمد دستی به صورتش کشید و گفت: آقاجو
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد سکوت کرد و حاج علی نفسش را سنگین و با صدا بیرون داد. کمی به زیلوی کهنه کف اتاق خیره ماند و به ریش کوتاه و مرتبش دست کشید و فکر کرد. نگاه به من دوخت و پرسید: بابا جان تو بخوای این جا زندگی کنی اذیت میشی؟ این جا باشی دلت می گیره؟ چه سوالی! قلبم به تپش افتاد. نمی دانستم چه بگویم. حاج علی بدون این که منتظر جواب من باشد گفت: بابا جان من می دونم تو دردونه حاجی معصومی هستی می دونم جون حاجی به جون بچه هاش بنده می دونم نذاشته آب تو دلت تکون بخوره تو هم مثل دخترای خودم دلم نمیخواد آب تو دلت تکون بخوره و اذیت بشی یا سختی بکشی من خوشبختی تون رو میخوام. میخوام حال دل تون و حال زندگی تون خوب باشه. زندگی تو اون خونه ای که احمد میگه خیلی سخته تو هم سنی نداری از الان بخوای این قدر سختی بکشی تو بگو این جا باشی اذیتی؟ دلت می گیره؟ از شدت اضطراب دست هایم به لرزه افتادند. از خدا کمک خواستم تا هر چه خیر و صلاح است در دهانم بگذارد و بگویم. لب گشودم و با صدایی لرزان گفتم: آقاجون من نمی دونم چی بگم. هم من هم ... احمد آقا جوون و خامیم صلاح و مصلحت خودمونو درست تشخیص نمیدیم. هر چی هم داریم از شماست. می دونیم که شما خیر ما رو میخواین. هر چی شما و آقاجانم بگید من قبول می کنم و راضی ام اما احمد آقا تربیت شده شماست. تو آقایی و بزرگواری به شما رفته. می دونم هر جا منو برای زندگی ببره نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره. هر جا حال ایشون خوب و خوش باشه منم همون جا خوب و خوشم سر به زیر انداختم و عکس العمل حاج علی را ندیدم. جان کندم و حرف زدم. حاج علی نفسش را بیرون داد و گفت: من با حاجی معصومی صحبت می کنم. خودتم خبر می کنم بیای ما رو ببری اون خونه رو بببینیم اگه حاجی قبول کرد منم قبول می کنم برید اونجا زندگی کنید. اگه نه دیگه دلم نمیخواد حرفی بشنوم میای همین جا اون دو تا اتاق آخر حیاط رو مرتب می کنی و همونجا زندگی می کنید احمد با شوق خودش را جلو کشید و دست پدرش را بوسید و گفت: الهی من قربون تون برم حاج بابا. چشم هر چی شما بگید. خیلی ممنون حاج علی گفت: بیخود ذوق نکن هنوز معلوم نیست حاجی قبول کنه یا نه احمد سر جایش نشست که حاج علی گفت: پاشو بابا جان خانومت رو ببر خونه شون حاجی شاکی نشه از دستت. _چشم آقاجون هر چی شما بگید. از جا برخاستیم. حاج علی هم به احترام ما برخاست. پیشانی مرا بوسید و برایم آرزوی عاقبت به خیری کرد. برای بدرقه مان تا دم ایوان آمد و بعد از خداحافظی از حاج علی به اتاق مادر احمد رفتیم. از او هم خداحافظی کردیم و با احمد از خانه شان بیرون آمدیم. . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•