eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال
15هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• ولی با این حال خانمم باور کن اصلا مادر اهل این که بخواد از ظاهر بقیه ایراد بگیره یا ملاک رو رخت و لباس و طلا و جواهر بقیه قرار بده نیست. من اگه برات لباس خریدم با دل خودم و سلیقه خودم بوده و اصلا مادر این لباس ها رو ندیده. چه الان که عروس این خانواده ای، چه قبلا که اومدن خواستگاریت حتی یه بار هم مادر نگفت شما در شأن ما نیستید یا خیلی ساده و فقیرید. بر عکس خیلی از کمالات و اخلاق خوب شما و خانواده ات تعریف کرد. شاید به قول تو مادرم اشرافی زندگی کنه ولی هرگز سلیقه اش رو به کسی تحمیل نکرده. زهرا و زکیه هم اگه مثل مادر رفتار می کنه به خاطر اینه که خانواده همسراشون همین طورن زهرا و زکیه هر دو شون عروس دایی بزرگم شدن و با دایی ام زندگی می کنن. سبک زندگی خانواده مادری من همین طوریه به قول تو ارباب نوکریه. اینام عادت کردن فکر می کنن زندگی همینه. چه مادر چه خواهرام هیچ وقت به زیور خانم مهتاب خانم یا آقا حیدر بی احترامی نکردن ولی تو کارها هم کمکی نمی کنن چون باور کردن که این وظیفه اوناست و باید محل غذا خوردن اونا از ما جدا باشه یا چون سفره دار مان باید بعد ما غذا بخورن. من خودم از وقتی یادمه تمام تلاشم رو کردم این طور زندگی نکنم برای همین تمام تلاشم رو می کنم بعد ازدواج این جا زندگی نکنیم. هم نمیخوام شما اذیت بشی هم نمیخوام ادامه دهنده این ارباب بازیا باشم. شاید اگه این شاه ملعون ور بیفته این طرز فکر ارباب نوکری و اشرافی این جماعت هم از بین بره. از جمله آخرش جا خوردم! به شاه مملکت، به حاکم کشور گفت ملعون! گفتن این حرف خیلی جرأت می خواست. هر چند از ملعون گفتنش جا خوردم اما از بقیه حرف هایش آرام شدم و گفتم: ممنون که حرفا و گلایه هامو گوش دادی و جوابمو دادی. من قصد بی احترامی یا توهین به شما و خانواده تون رو نداشتم. محبت شما رو اشتباه برداشت کردم و ناراحت تون کردم. احمد لپم را کشید و گفت: من از شما ناراحت نمیشم. این که یه چیزی تو دلت باشه و نگی ناراحتم می کنه وقتی میشه حرف زد چرا الکی تو دلت بریزی و خودتو عذاب بدی. من تو رو همین جوری که هستی دوست دارم و میخوام. شما مجبور نیستی تو جمع خانواده من تجملاتی رفتار کنی. همونی باش که هستی کسی نه مسخره ات می کنه نه ایراد می گیره منم اگه برات لباس یا چیزی می خرم به دل و سلیقه خودمه خیلی هم گرون و شیک و اشرافی نیست. صورت احمد را بوسیدم و گفتم: همین که به یادم هستی و برام هدیه می خری ارزشمنده ببخش اگه .... احمد صورتم را نوازش کرد و گفت: دیگه ادامه اش نده. تموم شد. به رویش لبخند زدم و گفتم: چشم. هر چی شما بگی. . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•