eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾💞﴿ ﴿ ﴾ . . [❤️] مرا روۍ قلبت بنویس [✍] بنویس تا هرکس از کنارت رد شد [😌] با هر تپشش بفهمد [😇] ڪھ دوستت دارم ‌[😍] ڪھ دوستم دارۍ [🚗] حتۍ اگر فاصلھ‌مان زیاد باشد … 😉 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
🌼🦋°• 🦋°• روزه‌ی هجر تو از پاے بینداخت مرا |😔| کے شود با رطب وصل تو افطار کنم؟ |💗| @asheghaneh_halal 🌼🦋•° 🦋°•
•{☀️}• { #قرارعاشقے🕗 } . . [💚] رو بھ ‌سوۍ حـــــــــرمِ [😌] خســـــــروخوبان گفتم [🦋] خوب یا بد ، تو خودت [☺️] حال مرا میــــــــــدانۍ #السلام‌علیک‌یاعلی‌ابن‌موسی‌الرضا🍃 . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
•💚• •| 📿 |• بخـــت امســـال چہ با من یار است|😍| عطـشت را عطشـم غمخـوار است|💔| بہ‌فدای لب عطـشان حسیــن'ع'|🍃| اولیــن ذکــــر پس از افطـــار است|☺️| •🌸دعاےافطار🌸• 😌 😍 دم‌افطار‌فقط ذڪر حسین‌شیرین‌استـ👇 •💚• @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝° ای مادر سل نمازم همس دعاگوے همتون هستم 🙏 همه عاسگانه حلالیا لو دعا میتُنم🙂 خیلیم دختله ناز و فندُگی هستم خدا حپظم تُنه الهی😌 بله شما دنیز خانوم قشنگ عاشقانه حلالیا هستید بانو جان التماس دعا دختر خوشگل😘💚🌸🙏 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• #آقامونه😌☝️ •] •|° ‌شهر به شـب🌃 نشسته‌ام😌 °|• ‌ماه هلال من🌙 تـویـے...💚 ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #یغما_گلرویی /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(734)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
°💓|💌° #انسیھ و‌سحر‌بخوان‌این‌دعا‌را "🌙" بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم "❣" اَللَّهُمَّ اشْغَلْنَا بِذِكْر
°💓|💌° •✨•و‌سحر‌بخوان‌این‌دعارا •🌿•بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و برايم ختم به خير فرما، وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَيَّ مَنْ لاَ يَرْحَمُنِي و مرا از آنچه كه بي قرارم كرده از كار دنيا و آخرتم كفايت كن، و كسي كه مرا رحم نمي كند بر من چيره مساز، وَ اجْعَلْ عَلَيَّ مِنْكَ وَاقِيَهً بَاقِيَهً وَ لاَ تَسْلُبْنِي صَالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ و بر من از سوي خود نگهباني هميشگي قرار ده، و از من شايسته هاي آنچه را كه انعام كردي مگير، وَ ارْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً وَاسِعاً حَلاَلاً طَيِّباً و از فضلت روزي گسترده حلال پاكيزه نصيب من كن. اَللَّهُمَّ احْرُسْنِي بِحَرَاسَتِكَ وَ احْفَظْنِي بِحِفْظِكَ وَ اكْلأَْنِي بِکلآئَتِكَ خدايا به نگهباني ات مرا نگهباني كن، و به نگهداري ات مرا نگهدار و به پاسداري ات از من پاسداري فرما، وَ ارْزُقْنِي حِجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِنَا هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ زِيَارَهَ قَبْرِ نَبِيِّكَ وَ الأَْئِمَّهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ و زيارت خانه ات را در اين سال و در هر سال، و زيارت مرقد پيامبرت و امامان (درود بر آنان) را روزي‌من كن، وَ لاَ تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَهِ وَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَهِ پروردگارا از اين مشاهد پر شرف و مواقف بس گرامي مرا محروم مساز. اَللَّهُمَّ تُبْ عَلَيَّ حَتَّي لاَ أَعْصِيَكَ خدايا به من روي آور تا نافرماني ات نكنم، وَ ألْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْيَتَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا أَبْقَيْتَنِي يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ و خير و عمل به آن و خشيت از خويش را در شب و روز، تا گاهي كه زنده ام مي‌داری ای پرودگار‌جهانیان‌به‌من‌الهام‌فرما اَللَّهُمَّ إِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاَهِ بَيْنَ يَدَيْكَ خدايا هرگاه گفتم مهيا و آماده شدم و در پيشگاهت به نماز ايستادم وَ نَاجَيْتُكَ ألْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ وَ سَلَبْتَنِي مُنَاجَاتَكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ و با تو راز گفتم، چرتي بر من افكندي، آنگاه كه وارد نماز شدم، و حال راز گفتن را از من گرفتي‌آنگاه كه با تورازونياز كردم، مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شايسته شد، و جايگاهم به جايگاه توبه كنندگان نزديك گشته... دلبرےڪن‌براے‌دلـ💕•ــدار☺️👇 @asheghaneh_halal °💓|💌°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○●○ 🍃🌸 . . [🤲] روزے ام ڪــن [🌥] سحـرے، گوشۂ [😍] بین الحرمیـــن [👇] هوسے جز سفرِ [❤️] ڪــــــرب و بلا [☺️] نیست مــــــــرا پ.ن: البتہ خب قطعا دونفره دیگھ🙄🙈 . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| منم آن ڪس ڪہ نمڪ‌خورد و نمڪدان بشڪستـ😞|•• نہ ڪہ یڪ مرتبہ بســیار الهــــےالعـــفو..🙃|•• •🍃دعاےروز ماه خــدا🍃• 😉 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| @asheghaneh_halal
[• ♡•] [🏊‍♂]وارد استخر كه می‌خواے بشے، معمولا نوک‌پات رو داخل آب ميزنی تا شرایط‌رو بسنجی. بعد آروم آروم نرده‌ها رو می‌گيری و وارد ميشی تا بدنت خودش رو با دمای آب وفق بده... [⛔️]بعضی‌ها اما لباس رو كه درآوردند، شيرجه‌ می‌زنند داخلش، حتی عمق آب رو نمی‌سنجند كه مبادا ضربه مغزی نشوند! [💥]حكايت وارد رابطه شدن‌های امروزی می‌مونه!اول سرد و گرمش رو بچش، عمقش رو نگاه كن،بعد شروع كن به شنا كردن. خيلی از خفه شدن‌ها، بخاطر نسنجيدنِ همین عمقِ رابطه‌هاست. مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
تحدیر جزء 12.mp3
4.77M
••🍃🎙•• 🌙: تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖 بھ صورت تحدیر(تندخوانے) [• جزء دوازدهم.ـ •] @asheghaneh_halal ••🍃🎙••
﴾💞﴿ ﴿ #همسفرانه ﴾ . . [🧐] گفتۍ : چه کسۍ رازقِ شعر است؟ نوشتم [😋] چـشمـان پـر از شـعر #تـو (دامَـت بَـرَکـاتُه) #بودنت‌بهتـــــرین‌اتفاق‌زندگیمہ💑 . . [🌎]ـتو مـــــرا جـــــان و جـــــهانے👇 ﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
•{☀️}• { 🕗 } . . نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول بیـــــــــــا بگــــــــــو نتڪانند پادرۍ ها را . . {🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا هستــ یـادتـانــ!👇 @Asheghaneh_halal •{☀️}•
•💚• •| 📿 |• دوازده روز از ماهِ اهل روزه گذشت[🦋] خوش است وقت گدایے بہ بارگہ آید[✨] بہ یازده گل زهرا قسم کہ یڪ عمر است[🌼] نشستم کہ چہ روزے دوازده آید...[🙃] •🌸دعاےافطار🌸• 😌 😍 دم‌افطار‌فقط ذڪر حسین‌شیرین‌استـ👇 •💚• @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسـمت_هشتم🦋🌱 تمام این چند روز را بدون وقفه در بیمارستان و بالای سر ا
[• 💍 •] 🦋🌱 حق با خواهرش بود،حالا همه چیز در نظرش مشکوک بود! همین که ارشیا به هوش آمده و حواسش جمع شده بود خواست تا رادمنش را ببیند .حتی یکی دوبار هم که مشغول حرف زدن بودند از او به دلایل مختلف خواسته بود تا اتاق را ترک‌کند. شم زنانه اش به کار افتاده بود و پشت سر هم‌ حدس و فرضیه می زد ،جوری که خودش هم می ترسید از این همه تصورات منفی .باید زودتر ماجرا را می فهمید تا آرامش‌ بگیرد. حالا که ارشیا تحت تاثیر داروهای مسکن خوابیده بود و می دانست حداقل تا دو سه ساعت دیگر هم بیدار نمی شود بهترین موقعیت بود! اما شجاعت نداشت حتی به گوشی کنار تخت نزدیک و شماره ی رادمنش ‌را بردارد . ولی مجبور بود... بعد از کلی نهیب زدن و دو دل بودن بالاخره با بدبختی و دست هایی که لرزان شده بود کاری را که باید انجام داد،شماره را برداشت و وارد موبایل خودش کرد. روی نیمکت سالن نشست و نفسش را بیرون فرستاد.هیچ وقت در در مسائل شوهرش دخالت نکرده بود و حالا هم حس خوبی نداشت.هرچه بیشتر فکر می کرد شک و تردید بیشتری هم روی تصمیمش‌ سایه می انداخت. اما اوهام جدید و مزخرف باعث آزارش شده بود.عزمش را جزم کرد و با گفتن بسم الله شماره را گرفت. مدام پیش خودش تکرار می کرد که چه بگوید.تماس برقرار شد و بعد از چندتا بوق خوردن صدای آشنایی گوشش را پر کرد . _الو آب دهانش را قورت داد و سعی کرد راحت صحبت کند: _الو، سلام رنجبر هستم _سلام خانم ،بله شناختم .احوال شما؟ _بد نیستم ممنون _ اتفاقی افتاده؟ _نه‌ هیچی... اما...راستش می خواستم باهاتون صحبت کنم _خواهش می کنم ،در خدمتم _به نظرم اگه حضوری حرف بزنیم‌ خیلی بهتره‌، البته اگه وقت داشته باشید _مطمئنید حال ارشیا خوبه؟ _بله خوابیده ‌... نمی خوام باخبر بشه بهتون زنگ زدم _متوجه شدم تقریبا .هیچ اشکالی نداره من فردا صبح خدمت می رسم خوبه؟ _خیلی ممنونم جناب رادمنش _با همین شماره تماس بگیرم؟ _بله ،متشکرم _خواهش می کنم .امری نیست؟ _عرضی نیست ،خدانگهدار _وقت شما بخیر . با خیال راحت قطع کرد.نفسش را دوباره و اینبار پر سر و صدا بیرون داد و گفت : _دیدی ریحان جان ،انقدر ها هم سخت نبود و با طمانینه برگشت به اتاق ... با رادمنش توی پارک کنار بیمارستان قرار داشت .زودتر از موعد رفت تا کمی از بوی تند الکل همیشگی پیچیده در راهروها دور باشد. از شنیدن صدای خش خش برگ ها زیر‌ نیم بوتش حس‌ خوبی داشت .نم نم باران شروع شده بود .نفس عمیقی کشید و خواست روی نیمکت چوبیِ نیمه خیس بنشیند اما پشیمان شد. چادرش را جمع تر کرد تا پایینش لکه نشود،کاش لباس بیشتری می پوشید، همیشه سرمایی بود. _سلام رادمنش بود ،مثل همیشه خوش پوش و آن تایم ،این دو صفتی بود که بارها از ارشیا شنیده بود. _علیک سلام _هوا خیلی مناسب نیست بهتره بریم توی ماشین من . موافقت کرد و چند دقیقه بعد در حالی که قهوه نیمه شیرینش را مزه می کرد از پشت شیشه ماشین شاسی بلند او به تردد آدم ها نگاه می کرد. _خب من سراپا گوشم خانم .راستش کنجکاو شدم بدونم چه موضوعی باعث شده که اینجا باشم.اونم بدون اطلاع جناب نامجو! نفهمید که کلامش بوی طعنه داشت یا صرفا کنجکاوی بود .البته خیلی هم اهمیت نداشت همانطور که انگشتش را دور ماگ قهوه می کشید گفت : _می تونم صادقانه سوالی بپرسم و توقع جواب صادقانه هم داشته باشم؟ _حتما !من همیشه حامی راستگویی ام. _مطمئنم اتفاق مهمی افتاده که شما و ارشیا ازش باخبرید اما به هر دلیلی منو در جریان نمیذارید .ارشیا که سکوت کرده اما توقع دارم که حداقل شما بگید موضوع از چه قراره... به وضوح جمع شدن ناگهانی عضلات صورتش رادمنش را دید اما • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسـمت_نهم🦋🌱 حق با خواهرش بود،حالا همه چیز در نظرش مشکوک بود! همین که
[• 💍 •] 🦋🌱 به وضوح جمع شدن ناگهانی عضلات صورتش رادمنش را دید اما خیلی سریع لبخند کوچکی زد و پاسخ داد : _چی می خواین بشنوید خانم؟ من فقط وکیل شوهر شما هستم. _بله اما قطعا چیزی بیشتر از وکالت باعث می شه که ارشیا مدام یا در تماس با شما باشه و یا منتظر ملاقات،در حالی که هیچکس دیگه رو حاضر نیست ببینه و حتی با منی که زنشم اینقدر درددل نمی کنه که با شما! ریحانه خودش هم از لحن تندش متعجب شد اما شاید لازم بود ... _حق با شماست من و ارشیا رفیق هم هستیم ،اما خانم رنجبر قطعا پاسخ به این ابهامات رو باید از خود شوهرتون بخواین.من نمی تونم مخالف خواسته ی ارشیا عمل کنم . براق شد و پرسید: _مگه چی خواسته؟ شمرده و با نگاهی نافذ گفت: _هر اتفاقی که در حیطه ی مسائل کاری رخ داد نباید با زندگی شخصیش تداخل پیدا کنه. نمی توانست منکر خوشحالیش بشود وقتی فهمید مساله ی پیش آمده کاری است ،اما بروز نداد و گفت : _فعلا که تداخل پیدا کرده اگه نه چرا الان ارشیا باید روی تخت بیمارستان افتاده باشه؟ من مطمئنم تصادفشم بدون علت نبوده _چقدر قاطع نظر می دهید خانم! _حس زنانه رو دست کم نگیرید احساس می کرد هیچ کدام از حرف هایش پایه ی محکمی ندارد، اما سنگ مفت بود و گنجشک مفت ... رادمنش شیشه را پایین داد و لیوان یکبار مصرف را پرت کرد بیرون .و ریحانه فکر کرد که چه حرکت ناشایستی ! بعید بود از وقار یک وکیل! _بهرحال ...با تمام احترامی که برای شما قائلم اما هیچ جوابی ندارم خانوم حس کرد وقت پیاده شدن است .اصلا متوجه نشده بود که چند قطره از قهوه ی یخ شده اش روی چادر مشکی سرش پخش شده و لکه های ریز و درشتی بجا گذاشته در را باز کرد تا پیاده بشود ،اما هنوز کامل خارج نشده بود ، برگشت و گفت :اگر کوچکترین مشکلی تو زندگی من پیش بیاد و وقتی متوجه بشوم که برای هر اقدامی دیر باشه، از چشم شما می بینم آقای رادمنش همچنان منتظرم تا باخبر بشم ،بدون اینکه ارشیا بفهمه _فهمیدن شما هیچ دردی از شوهرتون دوا نمی کنه . _از نظر شما شاید خدانگهدار و آنقدر در را محکم بست ،که برای لحظه ای خجالت زده شد. هنوز خیلی دور نشده بود که موبایلش زنگ خورد ، رادمنش بود ! نگاهی به ماشین انداخت و جواب داد : _بله؟ _نه بخاطر حرفایی که بوی تهدید می داد ، صرفا به خاطر کمک به موکلم بهتره صحبت کنیم .اما حالا قرار کاری دارم ،عصر تماس می گیرم .خدانگهدار لبخند زد و سرش را به نشانه تشکر تکان داد . از حالا به بعد هرطور بود باید تا روشن شدن موضوع دندان روی جگر می گذاشت رادمنش را به خانه ی خودش دعوت کرده بود و بخاطر اینکه تنها نباشد از ترانه هم خواسته بود تا کنارش باشد ،البته بدون همسرش نوید ،چرا که‌ فکر کرد شاید بهتر باشد جلسه خصوصی تر برگزار بشود . حرف ها زده شده بود و او و ترانه در کمال ناباوری و بهت شنیده بودند .بعد از بدرقه ی مهمانش، بدون هیچ صحبتی روی تخت افتاده و انقدر اشک ریخته بود که پلک هایش متورم شده و سرش به قدر یک کوه پر از دنگ و دونگ بود. • • ادامھ‌ دارد...😉💕 • • نـویسندھ: الهـام تیمورے 😎🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌸 🌿 🍃 @asheghaneh_halal 💐🍃🌿🌸🍃🌼
[• #آقامونه😌☝️ •] •|° ‌یک‌جَهان بَرهَم زدم وَز جُمله بگزیدم تو را😌 °|• ‌مَن چه‌می‌کردم به‌عالَم گَر نمی‌دیدم تو را💚 ۱۴ ثانیه به عڪس☝️🥰 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #فیاض_لاهیجی /✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(735)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🦋•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
﴾☔️﴿ ﴿ #سلام‌حضرت‌باران ﴾ . . •● سلام بر یوسف زهــــــــــرا ●• [ #ترڪ_گناه ] [ #عڪس‌باز‌شود‼️] [📿] اۍڪاش کہ یک دانہ ز تسبیح‌تو بودم [😇] تا دست ڪشی بر سر سودازدھٔ مـــــن . . ﴿😓﴾ اگرڪھ‌خیسھ‌چشم‌تو، گنــاه از منھ👇 ﴾☔️﴿ @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
°💓|💌° #انسیھ •✨•و‌سحر‌بخوان‌این‌دعارا •🌿•بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ
°💓|💌° و‌سحر‌بخوان‌این‌دعا‌را *💫* بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم *💐* عَرَضَتْ لِي بَلِيَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ برايم گرفتاري پيش آمد، بر اثر آن گرفتاري پايم لغزيد، و ميان من و خدمت به تو مانع شد*🌀* سَيِّدِي لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي سرور من شايد مرا از درگاهت رانده اي، و از خدمتت عزل نموده اي، يا مرا ديده اي كه حقّت را سبك مي شمارم پس از پيشگاهت دورم ساختي*⚜* أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقَامِ الْكَاذِبِين فَرَفَضْتَنِي يا شايد مرا روي گردان از خود مشاهده كردي، پس مرا مورد خشم قرار دادي يا شايد مرا در جايگاه دروغگويان يافتي، پس به دورم انداختي*🍃* أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي يا شايد مرا نسبت به نعمتهايت ناسپاس ديدي، پس محرومم نمودي، يا شايد مرا ازهمنشيني‌ دانشمندان غايب يافتي، پس خوارم نمودي*✨* أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي يا شايد مرا در گروه غافلان ديدي، پس از رحمتت نااميدم كردي*🌸* أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْتَسْمَعَ‌دُعَائِي‌ فَبَاعَدْتَنِي يا شايد مرا انس يافته با مجالس بيكاره‌ها ديدي،‌پس مرا به آنان واگذاشتي،يا شايد دوست نداشتي دعايم را بشنوي پس دورم نمودي*☔️* أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَ جَرِيرَتِي كَافَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّهِ حَيَائِي مِنْكَ جَازَيْتَنِي يا شايد به خاطر جرم و جنايتم كيفرم نمودي، يا شايد براي كمي حيايم از تو مجازاتم نمودي*💠* فَإِنْ عَفَوْتَ يَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِينَ قَبْلِي لأَِنَّ كَرَمَكَ أَيْ رَبِّ يَجِلُّ عَنْ مُكَافَاتِ الْمُقَصِّرِينَ پس اگر پروردگارا عفو كني، سابقه اينكه از گناهكاران پيش از من گذشته اي طولاني است، زيرا كرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصير بسيار بزرگ تر است*💟* دلبرےڪن‌براے‌دلـ💕•ــدار☺️👇 @asheghaneh_halal °💓|💌°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| 📿 |• 🌙🤲اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ🤲🌙 🎈خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق کامل‌ترین مرتبه از کمالت و همه مراتب کمالت کامل است خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همه مراتب کمالت🎈 [💚]ــــــر [🦋]ــــا 🌙| رزق سحرهآ بر اهلِ بڪا دواستـ👇 ✨| @asheghaneh_halal
○●○ 🍃🌸 . . [🌥] سحر سيزدهم ، يـاد عقيـــق يمنم [💚] ياد شير نَر ارباب ڪريم‌ام حسنم [🌙] بھ رخ‌ماه و دلاراش﴿اَجرنا يارَب﴾ ‌‌[😇] نام قاسم بنويسيد بھ روۍ كفنم 🌹 🍃 . . ∫💞∫ جانےدوبارھ بردار‌، با ما بیا بھ پابوسـ👇 🍃🌸 @asheghaneh_halal ○●○
|•✨•| روزِ سیزدهم طعم دهانم عسل استـ|😍|ــ سیزده،سن جگر گوشہ‌ے مولا حسـن استـ|💚|ــ "یاقاسم‌بن‌الحسن" •🍃دعاےروز ماه خــدا🍃• 😉 دلتـ|💓|ــو؛وصل‌کن‌بہ‌خــدآ |•✨•| @asheghaneh_halal
[•🌈•] ﴾.•🌱💗🕊﴿•. • . مَـن؟یک‌نَفࢪسبز،چِنان‌سبز کہ‌ازسرسبزیش :[ مۍتوان‌‌پُل‌زد ازاِحساس‌خداۍ،تادلِ‌خویش ( : 🌸🍃 😍🍃 🤩🍃 Γ🌤• Eitaa.Com/AsheghaneH_halal . .
•~• 💕 •[ ]• . . 🌻¶ محمد از اخلاق و منش بسيار خوب برخوردار بود. رفتار او واقعا شايسته الگوگيري بود زيرا او همه كارها را به موقع انجام مي داد. 🌺¶ هيچ وقت در نماز و روزه تعلل نمي ورزيد و هميشه خود را مقيد به انجام فرايض ديني مي دانست. 😌¶ ده سال زندگيمان همه لحظاتش خاطره است و خاطره اي كه دارم عرض مي كنم مربوط به سه ماه قبل از شهادت است: 💚¶ سه ماه قبل از شهادت ديدم مجله اي را مي خواند و مي گريد. گفتم محمد، براي چه گريه مي كني. گفت اول بايد شما بگوييد كه مرا مي بخشيد؛ بعد بنده علت گريه ام را عرض كنم. گفتم اين چه حرفي است. مگر شما چه كرده ايد كه ما بايد شما را ببخشيم. 🎈¶ گفت دارم زندگينامه امام را مي خوانم. مي دانيد چه نوشته است. نوشته حضرت امام اجازه نمي داد حتي زنش لباسهايش را بشويد چه رسد به بعضي از كارها كه معمولا ما در مورد شما رعايت نمي كنيم و انجام مي دهيم. واي بر من كه چقدر از حق شما تضييع نموده ام. 🦋☘ . . •[👀]• درگیر یڪ نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇 💕 @Asheghaneh_halal •~•