eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
|🍃|تنها ارثیه حضرت زهرا(س)☺️ 🔅روے مسئله چادر و حجاب خیلے حساس بود...👌 تاڪید داشت ڪه ایراد چادر مگر چیست ڪه این زنها سرشان نمیکنند😒 🔅تڪیه ڪلامے داشت ڪه میگفت: «یڪ چادر از حضرت زهرا (س) به خانمها ارث رسیده است. بعضے زنها لیاقت داشتن این تنها ارثیه از دختر پیامبر (ص) را هم ندارند تا آن را حفظ کنند.»😞 ❌دوست داشت که خانمها با حجاب و چادری باشند...😌 شهیدمحمدرضادهقان امیری 🍃🌸| @Asheghaneh_halal |
#چفیه #دورمےشوے از من از نگاهم دوست داشتنم... و من تڪ مسافرِ قطارِ فاصلھ ام کھ تو حتے براے بدرقھ ام دست هم تکان نمےدهے!😭💔 [ وداع جانسوز دختر #شهید‌علیرضا‌ملکے ] #فرزندان‌شهدا #شهادت #وداع 🍃:🌷[ @Asheghaneh_halal ]
💛🍃 🍃 |•موضوع:نیڪ اندیشی☺️•| سلام علیڪمات🌹🍃 امدیم یه موضوع دیگه رو کالبدشکافی کنیم😍🎈 باش دلاور😄🍃حالایعنی چی؟یعنےســــــــــریعاتویه بحث و حرفے طرفِ منفیه قضیه رونگیر!😐مثلایکی میگه: یه دختره/پسره ای بود شبیه تو تپل بود! اوه اوه!بیاوجمعش کن قضیرو😂 انگار ناسزای ناموس دادن بهش... خب مگه چی میشه! تپل بودن عیب نیست یه ویژگیه بامزست😄🍃🌹 چرامیپرید رو طرف قضیه و نگاه نمیکنیدبهش؟میخواسته به شمابفهمونه که کسی چه شکلی بوده!😐😂 اما یه ایرادی که داریم هممون اینه که:📢 وقتی میخوایم کسیومعرفی کنیم بجای صفات ازصفات استفاده میشه⛏😐 مثلا: ‌✍شنیدم تویکی ازکشورای یه آدمِ تودانشگاهی درس میخونده که درسش عالی بوده😍🍃 هرکسی میخواسته معرفیش کنه میگفته همون ! حالا اگه مابودیم😐! ویلچریه دیگههه همون که فلجهه⛏😐 اصن همیشه اصطلاحای !😂 بجای اینکه بگیدکسی چشش چپه گوشش راسته😬 و قدش درازه و ...😐 صفات مثبتشو گلچین کنیدو بگیدبراشناختنش!😍🎈🙏 اینطوری قشنگی میبریم ازکلی چیزای دیگه مثل مسخره کردن و...هم درامانیم☺️🎈👌🌹🍃 |●ازحالاکارکن روخودت داریم کم کم گلچین میشیم برا سربازِ آقابودن☺️🎈🍃🌧●| [💚ایولا دلاورِقهرمان💪💚] 🔆|< @asheghaneh_halal 🍃 💛🍃
#ریحانه ࢪنگـ|💚 آࢪامشــ✨ـــم مشڪۍ سٺـ|✌️ من ساحلِـ|🌊 عشــ♥️ــق ࢪا بہ ســࢪ ڪࢪدمـ|😇 #سیاه_دوست_داشتنی_من😍⚫️😌 ☆[ @asheghaneh_halal ]☆
| 🎈| ڪودڪ در هر سنے حق ندارد دیگـران را بزند،✋ باید جلویش را گرفت اگـر [زیــرِ دوسال] است صرفا اورا از محل دورڪنید وحَواسَشْ را پرت ڪنید.. [بالاے دوسال] دستش را بگیرید و قاطعانـه درچشم او بگویید: "ما ڪسے را نمیزیم". 💌😉👇 °👶🎈° @asheghaneh_halal
🌷🍃🌷 🍃🕊 🌷 #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز به نیت: "شهیـد حسین معزغلامے" جمع صلوات گذشتھ 🌷۲۵۰۵🌷 ارسال صلوات ها👇 🍃🌸 @yas_ali110 ھـر روز مهمان یڪ شهیـد👇 |🕊| @asheghaneh_halal 🌷 🍃🕊 🌷🍃🌷
😜°| |°😜 بعد از وقوع انواع و اقسام بلایاے طبیعے در جهان مثل همین سیل ژاپن😧 یا گرماےشدید🌤 ڪانادا ڪه منجر به ڪشته شدن برخے افراد در این ڪشور شد، رضا صادقے -بنیان گذار نظریه *مرگ بر امریڪا نگید ڪه ڪمونه میڪنه میخوره به خودمون😕* و خواننده🎤 - طے یڪ پست ‌اینستاگرامے اعلام‌موضع ڪرد ✊ حتی وےبا اشاره به یڪ نڪته خیلےمهم نوشت: "اصلا خوب است امریڪا هم آرزوهای خودش را بفرستند و یڪهو ڪشورت را بمباران ڪند⁉️☹️ خب نگو! اےبابا..." •[خنــدیـ😜ــشـــه نــوشــتــــ✍]• یعنے تو ڪانادا و ژاپن چهار تا روشنفڪر و سلبریتے وجود نداره بلایاےطبیعےشون رو تحلیل ڪارشناسے ڪنه بگه چون مرگ بر آمریڪا گفتن اینجورے شد؟😂😐 بیچاره‌ها 🎈 ڪلیڪ نڪن گرمــ☀️ـازده میشے😎👇 |•😜•| @asheghaneh_halal
#قرارعاشقی ~💚~خـوشابه حالِ☹️ ☀️دلِ بـےقرارِکفترها🕊 ‌~💙~میـــــــــــــانِ🍃 ☀️صحن و سـرایتـ ~💚~قرار میـ گیرند👋 #سلام_آقا✋ #زائرےبارانےام #آقاپناهم_میدهے💔😭 🕊🍃 @asheghaneh_halal
آنچہ ڪہ براےکشـ🇮🇷ـور ما و براےعناصر فرهنگے مهم است، گسترش کیفےفرهنگ است.☝️ یعنےتربیت شاعر،نویسنده،📝 هنرمند و تربیت کسانےڪہ بتوانند تولید هنرےبڪنند🎓 وپایگاه هنرےرا پیش ببرند.🎈🍃 ✌️ {🎀} @asheghaneh_halal
🎈🍃✨ 🍃 ✨ #همسفرانه (•💚•)دوسٺ داشتنتـــ (•💪•)رفع تمام خسٺگے هاے (•🌤•)روزانہ ے مـــــن اسٺـــ (•☹️•)لطفا هر روز برایمـــ (•🍃•)تڪرارش ڪـــن.. #please_repeat ☺️ ✨ 🍃 @asheghaneh_halal 🎈🍃✨
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😊] مامانم میجه توے طَلا فُلوسـ💍ـے طلاهاے گِلـ💵ـون جِیمـَتو میذالَن پُستِ سیـ💎ـسه تا دستـِ هرتـَسے بهسون نَلسه✋ تازه مَدازه‌سون دزدیـ🚨ـر هم دالهـ دُختَلا هم مِثِ طَـلا با اَلـزِشـن😍👌 بَختے باحـِدابـ👑 باشن الزِسسون بیسـتـَلـ⬆️ میشه و همه میفهمن تِه الزِسـمَندند😌☝️ [😎] چقدر خانومانه😍 حرفـ میزنے شما👌 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 •🍼• @Asheghaneh_Halal
♥️📚♥️📚♥️ 📚♥️📚♥️ ♥️📚♥️ 📚♥️ ♥️ 🌸🍃 🌺 °•○●﷽●○•° محسن صداش بلند شد : دیگه خبری از لحن شیطونش نبود و خیلی جدی گفت +شما اشتباه فکر میکنید ما منظوری نداشیم! از اینکه نتونستم گریه امو کنترل کنم و برای دومین بار شاهد اشکام بودن از خودم کلافه بودم‌ گفتم _اینو نگین چی دارین بگین محسن با نگرانی ب محمد خیره شد و صداش زد +داداش خوبی؟؟ رفت سمتش نگاش کردم. نفسای عمیق میکشید و دستشو گذاشت رو قلبش. دوباره ادامه دادم _آره دیگه خوب بلدین نقش بازی کنین . هرچی میخواین میگین دل بقیه رو میشکونین مظلوم نماییی ... محسن نزاشت حرف بزنم و بلند گفت +اههه بسه دیگهههه اگه کاری کردیم یا چیزی گفتیم که ناراحت شدین معذرت میخوایمم منظوری نداشتیم لطفا بریدو نمونید اینجا. خواستم جوابش و بدم ک صدای مصطفی و از پشت سرم شنیدم +شما غلط کردی کاری کردی ! چ خبره اینجا ؟به چه جراتی سر یه خانوم هوار میکشی ؟ برگشتم عقب ک با چهره ی جدی و اخمای گره خورده مصطفی رو به روشدم با ترس گفتم:چیزی نشده بریم ... مصطفی طوری که انگار حرفم و نشنیده گفت :خببب جوابی نشنیدم‌؟؟؟ محسن :چیکارشی؟ مصطفی:همه کارش.چ غلطی کردین که اشکش و درآوردین ؟ محسن ک جوش اورده بود ب مصطفی نزدیک شد و + همه کاره؟ جنابِ همه کاره بردار ببر این خانومو از این جا‌. محمد با صدایی که ب زور سعی داشت لرزشش و پنهون کنه بلندگفت +محسننن کافیهه ولی قبل اینکه کامل این جمله از دهنش خارج شه مصطفی با مشت زد تو دهن محسن محکم زدم رو صورتمو گفتم _تو رو خدا مصطفی ولش کن بیا بریم . شدت گریم بیشتر شد . مصطفی دوباره بدون توجه به من رو به محسن ادامه داد . +بگو چه غلطی کردین؟؟؟ دختر تک و تنها گیر میاری نکبت؟ مگه خودتون ناموس نداریین؟؟ ایندفعه محسن نزاشت مصطفی حرف بزنه . سرشو کرد سمت مصطفی وگفت +هوی ببین خوشگل پسر!!! دست این خانم و میگیری و ازین جا میرین تا اون روی سگم بالا نیومده اینجا هیئته حرمت داره!! نگام رفت سمت محمد که با عجله قدمای بلند برمیداشت سمت خیابون هیئت! صدای نفساش خیلی بلند بود. رفتم سمت مصطفی کتشو محکم کشیدم تو چشام نگاه کرد گفتم : خواهش میکنم مصطفی.خواهش میکنم دیگه ادامه نده.بیا برو تو ماشین منم الان میام . کولمو انداختم رو زمینو دوییدم سمت محمد. بادستش اشاره زد بهش نزدیک نشم . یه لحظه ایستاد و صورتش جمع شد. محسن که دیگه متوجه حالِ محمد شده بود با عجله رفت سمتش . +محمد ؟؟ محمد داداش حالت خوبه ؟؟ محمد ببینمت !! چرا اینطوری شدی داداشم؟؟ نگاه کن منو نفس عمیق بکش . زل زدم تو صورت محمد که از درد قرمز شده بود. حتی نمیتونست حرف بزنه یخورده نزدیک تر شدم که محسن گف +میشه لطف کنید برید؟ دلم میخواست جیغ بکشم . محسن دستشو گذاشت پشت محمد و بردتش سمت حسینیه. از چشاش ترس میبارید کولمو از رو زمین برداشتمو بی اختیار دنبالشون میرفتم بردنش تو یه اتاق پراز باندومیکروفون و.. بیرون منتظر موندم که محسن داد زد +مجید ماشینتو آتیش کن محمد و ببریم بیمارستان حالش خوب نیست بعد رو ب محمد داد زد _اهههه محمددد!! تو تازه عمل کردی چرا حرص میخوری روانی!!!! دستشو گرفت و دوباره اومد بیرون. از دور نگاشون میکردم سوار ی ماشین شدن محسن پالتوی محمد و از تنش در اوردو پرت کرد تو همون اتاق. بعدش نشست کنارش و ماشین راه افتاد. ب رفتنشون نگاه کردم. خیالم که جمع شد ، خواستم برم که یه چیزی یادم اومد . زیپ کوله رو باز کردم و قرآنمو از توش در آوردم ‌و لای پالتوی محمد گذاشتم. کولمو گذاشتم رو دوشم و آروم از اون جا دور شدم. بابت کار احمقانه ای که کرده بودم حالم از خودم بهم میخورد . نمیتونستم خودمو ببخشم .الان که بهش فکر کردم فهمیدم لازم نبود انقدر بزرگش کنم . دست و صورتم از ترس یخ کرده بودن. خبری از مصطفی هم نبود . رفتم سمت خانوما و یه گوشه رو زمین نشستم . مداح شروع کرد به خوندن... ‌ بہ قلمِ🖊 💙و 💚 ☝️ هرشب راس ساعت 22:30 از ڪانال😌👇 ♥️📚| @asheghaneh_halal