eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• تـ♡ــو پیداترین‌ پنــهان منے قایــ🙈ــم شده اے پشت خنــ😊ـده هایم اما در چشمانم برق میزنے💖 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• آیا می دانید😎👇 وقتی مرد می بیند همسرش با نوشیدن مورد علاقه اش☕️🧋🥤 ب او می آیدچقدر آرام می شود 😍 و انرژی میگیرد؟؟؟ پس دریغ نکنید♥👆 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏‏مامان من خیلی کم بهم میگه دوستت دارم، ولی دوست داشتنش رو با کلمات دیگه ای بیان میکنه آخرین جمله اش این بوده: اون یقه‌ی بی‌صّاحابتو بپوشون سرما نخوری😄 مامان شمام اینطوریه یا من مریخی ام❓ . . •📨• • 844 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• خدایا(:✨ . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• شوق زندگی گرفت😍 قلب من در این حرم✨ . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_دویست‌وپنجاه‌وهشتم اشک صورتم را پاک کردم و ب
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• احمد به سمتم چرخید و گفت: آقای خامنه ای کسیه که من به واسطه ایشون و سخنرانی هاشون با مبارزه آشنا شدم. چند سال پیش من تو یک مغازه پادوئی می کردم. واسه نماز می رفتم مسجد کرامت. ایشون امام جماعت اونجا بودن بعد نماز می ایستادن سخنرانی و تفسیر قرآن می گفتن. مسجد غلغله می شد. همه از همه جا میومدن که تفسیر ایشون رو گوش بدن. فقط این طوری نبود که وایستن تفسیر بگن یه تخته داشتن مثل کلاسای مدرسه روی اون می نوشتن و توضیح می دادن خیلی شخصیت نورانی و عالمی ان من از اون موقع کم کم تفکراتم عوض شد مطالعه ام زیاد شد و فهمیدم چی درسته چی غلط و چه طور باید مبارزه کرد. _الان مگه ساواک چه بلایی سر آقای خامنه ای آورده؟ کشتشون؟ احمد چمباتمه زد و گفت: اولا که خدا نکنه دوم ساواک غلط می کنه ایشون رو بکشه تا همین جا هم که تبعید شون کرده غلط زیادی کرده تا حالا شیش بار آقای خامنه ای رو گرفتن زندانی کردن شکنجه کردن سر و ریشش رو تراشیدن ولی وقتی دیدن ایشون از مبارزات شون دست بردار نیست به خیال خودشون با تبعید خواستن تو مبارزه خلل ایجاد کنن _ایشونم مثل آقای خمینی الان عراقن؟ احمد استکان چایش را برداشت و گفت: نه ایشون رو به ایرانشهر تبعید کردن _ایرانشهر کجاست؟ _تو سیستان بلوچستان چون سواد درستی نداشتم نام شهر ها و استان های کشور را یاد نداشتم و یا دقیق نمی دانستم کدام شهر در کدام گوشه از کشور است. برای همین دیگر سوالی نپرسیدم. احمد چایش را نوشید دراز کشید و گفت: یکی الان تو زندانه، یکی زیر شکنجه، یکی تبعید یکی هم عین من از ترس جونش فرار کرده _از ترس جونت نبوده از ترس مدارکت دستش را زیر سرش گذاشت و گفت: فرار کردم چون اون قدر ایمانم و عقیده ام زیاد نیست زیر شکنجه دووم بیارم بهم گفتن فرار کن مبادا بگیرنت زیر شکنجه دهان باز کنی و مبارزین بزرگ مشهد به خطر بیفتن _الان از این که آزادی و تحت شکنجه نیستی ناراحتی؟ به سمتم چرخید و گفت: ناراحتم از این که آزادم ولی هیچ کاری نمی تونم بکنم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• نفسش را با آه بیرون داد و گفت: این چند وقته خیلی فکر کردم که چی شد چرا این طوری شد چرا محروم شدم. فقط حس می کنم دچار تکبر شده بودم. فکر می کردم خیلی کاره ای هستم و با این کارام دارم سر دین خدا منت میذارم واسه همین توفیقش ازم گرفته شد با تعجب گفتم: وا ... احمد آقا؟ چه حرفا می زنی! کدوم تکبر؟ کدوم منت؟ تو تا پای جونت پیش رفتی تازه حالت خوب شده چرا فکر می کنی خبط و خطایی در کار بوده که به این وضع افتادی؟ شاید خدا خواسته این طوری آزمایشت کنه یه بار آزمایشت توی میدون و وسط مبارزه بودنه یه بارم آزمایشت بیرون از میدون بودنه تو که خودت دلت نخواسته که کنار بکشی به خاطر مصالحی گفتن یه مدت کنار بکش وقتش برسه دوباره می تونی مثل قبل فعالیت کنی مبارزه کنی احمد به پشت خوابید و گفت: خدا کنه این طور باشه که تو میگی خیلی از این اوضاع کلافه ام خودم را کنارش کشیدم و گفتم: کلافه نباش راضی باش دستم را گرفت و گفت: به اونچه که خواست خدا باشه راضی ام ولی کلافه بودنم دست خودم نیست. گاهی میگم کاش جای فرار می موندم از حاجی دفاع می کردم حاجیو فراری می دادم که ... سکوت کرد. می دانستم داغ شهادت حاج آقا مرتضایی زیر دست ساواک اذیتش می کرد. خیلی با هم رفیق بودند. _اتفاقی که برای حاج آقا مرتضایی افتاد تقصیر تو نبوده و نیست احمد دست روی چشمش گذاشت و گفت: نباید تنهاش میذاشتم _می موندی هم کاری ازت بر نمیومد. تو زخمی بودی ... احمد نشست و گفت: همون طور که با اون زخم تونستم فرار کنم قطعا می تونستم دفاع هم بکنم و حاجی رو فراری بدم. حالم از خودم داره بهم می خوره رقیه مثل ترسوها فرار کردم و حاجی رو تنها گذاشتم 🇮🇷شادی روح مطهر شهید عباس موسوی قوچانی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ••᚜‌‌‌‌‌ای اخم و عتابت❗️ رجی از قالی کاشان👌🏼 ای خنده ی تو☺️ سر زده از غنچه ی گلدان🪴 چشمان تو🥰 سر مشق همه نقشه کشانست📈 محبوبترین😘 نقشه ی سرتاسر ایران🇮🇷᚛•• نیما رحمانی ✍🏼 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •📲 بازنشر: •🖇 «1290» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• انداخته گُل🌸 نانِ تنـــوری، به‌به😍 عاشق شده💚 فنجـ☕ــانِ بلــوری، به‌به👌🏻 صبـ🌤ـح است و تو هستی و بهشتی ابدی🌈 دم آمده🌬 چــایِ سیـبِ قوری، به به😋 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا