eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
التماس دعای فرج خیر و شهادت یا علی مدد
•𓆩💌𓆪• . . •• •• جادو 1: یکی از مسائلی که ممکنه ذهن افراد رو در دوره ازدواج مشغول کنه این مسأله‌ست: 🧿 سحر و جادو سحر و جادو از نظر قرآن کریم و احادیث واقعیت داره و به این امر در آیه ۱۰۲ سوره بقره و ۴ سوره فلق اشاره شده 🍃 گرچه سحر و جادو واقعیت داره، 🌸👈 اما دو تا نکته وجود داره : 💜 اول اینکه نمی‌شه هر مشکل و گرفتاری رو، به سحر نسبت داد، چون هم اثبات سحر خیلی سخته و هم این، کار هر کسی نیست که انجامش بده؛ غالب انچه امروزه در میان مردم در این باره شایع هست بى اساسه و اکثر کسانى که به این امور میپردازند دنبال پر کردن جیب خودشونن... 💜 دوم اینکه اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود، مى‌شه از راه هاى مختلف براى بطلان اون استفاده کرد 🌿 روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان(ع)، زیاد صدقه دادنه و خوندن سوره‌ی یس و آیه‌ی و ان یکاد و چهار قل‌ ... .. ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• از غم دورے و هجران😔 دیده‌ے تر مشـــــتاق او به او مشتاق تر 🥀 💔 😭 🖤؏🖤 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze21.mp3
4.04M
•𓆩🎧𓆪• . . •• •• ای اهل حرم سیر ببینید پدر را . . .💔 ○تندخوانی‌قرآن‌کریم📖 ○به‌نیابت‌از‌شهید‌‌‌احمدعلی‌نیری و شهیدمحمدرضا‌تورجی‌زاده🕊 ○بانوای‌استاد‌معتز‌آقایی ○جزء بیست‌و‌یکم🤍 . . 𓆩هرگزنَمیردآن‌ڪہ‌دلش‌زنده‌شد به‌عشق𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🎧𓆪•
﷽ 【 | امروز بہ نیت: 🌱『 شهید سید علی دوامی 』 معروف بھ ﴿سرادرِ رازِ بیستُ‌‌ویک﴾ از مادری ۲۱ ساله در شب ۲۱ ام ماه رمضان به دنیا آمد و در سن ۲۱ سالگی در شب ۲۱ ام ماه مبارک رمضان به شهادت رسید💔 📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼 ➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3 ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 🌱:📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🖤᯽• . . •• •• علی آرامش دلھـــا علـے حلال مشکلھـا به دریاهــ🌊ـ‌ـا و ساحِلھـا علـــے گویـَم علـــے جویـم 💔 ... . . منم‌آنکس‌که‌نمک‌خوردونمکدان‌یشکست نه‌که‌یک‌مرتبه،بسیارالهی‌العفو💔👇🏻 http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •᯽🍁᯽•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏سلام. طاعات و عبادات قبول. برخلاف شب قدرهای سال قبل، دیشب من خیلی سرحال بودم؛ کلی دعا خوندم و همچنان خوابم نمیومد... گفتم نماز قضا بخونم؛ شروع کردم 57 رکعت خوندم👌🏼 احساس میکردم خدا داره کیف میکنه و فرشته ها دورم میگردن😌 اصن یه وعضی❕ بعد که خسته شدم یادم اومد وضو نداشتم😩 آخه وسطای دعای جوشن رفتم رفع حاجت و یادم رفت وضو بگیرم☹️ هیچی دیگه فهمیدم اون موقع خدا و فرشته‌ها داشتن بهم میخندیدن. منم رفتم خوابیدم😏 . . •📨• • 876 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• توی این شب های پایانی ماه مبارک کـهــ مهمــونی‌هــا بهــ شــدت بهــ راهــن🌙 دغدغـــهــ کــدبــانــوهــای خــونهــ اینهــ👩🏻‍🍳 بــرای مهــمونــای محتـرم چــی درســت کنــن🍲 کهــ هــم تنــوع داشتـهـ بـاشهــ🤔 هــم ســریع آمــاده شهــ⏰ غــم مخــورید کهــ چهـ جــالب امــروز بــرای شمـا یهــ سوغاتی کـوچیـک و بــامزه از جــنوب شــرقی آسیــا،کشــور تــایلند آورده💚 تــا دغدغه‌تـون بـرای پخــت غذای متنــوع رو ،کــم و کــارتون رو راحــت کنه☺️ بهــ نــام . . . [بقچهــ مـرغ تــایلنــدی🍗] به نیت باباعلی ع افطاری امروزت رو آماده کن🖤💔 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• دربـاره اولـــین ها باهم صـــحبت کنیــد چـــرا کــه...🫶♥️ ‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
enc_16506380143510413799868.mp3
3.59M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• بی قراره زینب بابا حیدر❤️‍🔥😭 . 🖤 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدو‌بیستم در چوبی قدیمی و کوچک خانه باز بود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• به حاج خانم که صورتی بسیار پیر و چروکیده داشت و موهای سرخ حنا خورده اش از زیر روسری سفیدش دیده می شد سلام کردم و با ایشان حال و احوال کردم. نکاتی را درباره استفاده از آب و برق و آشپزی در آشپزخانه و استفاده از حوض و حیاط را گوشزد کرد که به نظرم سختگیرانه بود اما با توجه به هشت خانواری که در این خانه کنار هم زندگی می کردند این سختگیری ها لازم بود. در پاسخ به تمام حرف هایش چشم گفتم و بعد از گرفتن کلید همراه محمد علی و احمد به اتاق کناری اتاق صاحبخانه رفتیم. اتاقی که کمی از سه در چهار بزرگتر بود و دیوار های گچی اش از شدت کثیفی سیاه شده بود. بین اتاق ما و صاحبخانه دری چوبی شیشه ای قرار داشت و دیوار روبروی در ورودی اتاق سه طاقچه کوچک داشت. کفش هایم را در آوردم و بسم الله گویان پا درون اتاق گذاشتم توجهم به قرآن روی طاقچه جلب شد و همین باعث شد چند ثانیه ای سر جایم ساکن بمانم که احمد گفت: موکت تمیزه بیا تو احمد وسایل را گوشه اتاق گذاشت و رو به من که کنار وسایل رفتم پرسید: اشکالی نداره چند ساعتی این جا تنها بمونی؟ محمد علی پرسید: داداش کجا میخوای بری؟ احمد آه کشید و گفت: میخوام برم دیدن آقام ... _داداش بی خیال خطرناکه .... شما دندون رو چیگر بذار دو یه روز بگذره خودم میام می برمت پیش شون الان دو ر و بر حاجی یا خونه حاجی پیدات بشه سریع شناسایی میشی و می گیرنت احمد کلافه به صورتش دست کشید که محمد علی گفت: شما همین جا باش من میرم به حاجی خبر میدم اومدی یه جوری هماهنگش می کنم هم رو ببینید احمد کف اتاق نشست به دیوار پشت سرش تکیه زد و چیزی نگفت. محمد علی به سمت در اتاق رفت و گفت: من میرم ولی زود بر می گردم. چیزی لازم ندارید براتون بیارم؟ احمد از جا برخاست و برای بدرقه او دم در رفت و گفت: نه دستت درد نکنه محمد علی از اتاق بیرون رفت و در حالی که کفش می پوشید گفت: من زود بر می گردم جایی نری 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سید مسعود صرافی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•