eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ❈ꪤ این پرچم شیعه است🚩 ❈ꪤ که بر قله ی دنیاست👌🏼 ❈ꪤ هرکس ز علی دم بزند🥀 ❈ꪤ هموطن ماست🇮🇷 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1322» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
4_5791669660994765503.mp3
3.43M
•𓆩✨𓆪• . . •• •• 💎 دعای سحر در سحرهای ماه رمضان💚 💠 اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِیُّ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ... 🔹دعای سحر بسیار عجیب، اسرارآمیز و عظیم است... 🔸خواسته‌های بسیار عظیمی در این دعا هست که فقط به اعتبار اذن ائمه علیهم السّلام جرأت می‌کنیم آن‌ها را بر زبان بیاوریم... 🔹این دعا راه سلوک به سمت قرب الهی، راه عبور از نقص به کمال، از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنی را برای انسان باز می‌کند... ..🌿 . . 𓆩باز هواےسحرم‌آرزوست𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩✨𓆪•
دومین وعده بود قرآن به سر گرفتیم• . . خواهر من، برادر من وقتی زیر سایه قرآن گذاشتی سرتو یعنی خدایا این کتابت روی سرمن جا داره یعنی خدایا حرف تو جاش بالا سره . . پس عزیزدل بیا از این ببعد خلاف احکام الهی خلاف آیات قـرآن خلاف حرف خدا عملی انجام ندیم . .
امشب در ابتدا گفتی به حق هذا الکتاب... ده مرتبه گفتی بک یا الله ده مرتبه اسم هرکدوم از ائمه رو آوردی . . توقع برآورده شدن حاجات داری به قسم جلاله و اهل بیتی که خوردی . حرمت این شب رو بیا حفظ کنیم. هرچی شد، از موقعیت گناه از فکر گناه از راه گناه از پول گناه از غیر و ذلک بگیم نه! من پای قسم‌هام میمونم.
میگن وقتی مصیبتی حادث میشه یاد معاد یاد قیامت، یاد خدا، بیشتر تو دل صاحب عزای مومن و مومنه بواسطه از دست دادن عزیزشون زنده میشه . . حالا اکثرجاها دیدی اطرافیان متوفی، صاحب عزا، دل رحم تر از قبل میشن قلبش محزونه... چه بسا از قبل هم معروف به رحم و مهربانی باشه . . صاحب عزای این شبها آقا امام زمان عجل الله هست. . این شبا یجور دیگه با آقا درد و دل کن آقا مهربون که بودن اما به حرمت این شبهای قدر عزیز جور دیگه مدعوین مجلس پدربزرگ و مدعوین مهمانی خدا رو تحویل میگیرن.
هرجا نشستی این شبها پای مناجات شبهای قدر قرآن به سر گرفتی به قسم پنجم ششم رسیدی و گفتی . . این امام حسین چیه که تو مصیبت و شادی همه اهل بیت بالاخره راهمون آخرش هرجور شده حتی کوتاه ختم میشه بهش! . .
مداح و سخنران ادای دِین و حق میکنه نمک مجلس رو از کربلا و ارباب میگیره . . توهم نمک‌گیر شو و بخواه از امام علی قلبمونو با نوه‌ش پیوند ناگسستنی بزنه دل امام حسین رو با ما مهربون کنه دل ما هم با اهل بیت عجین و با معرفت کنه . . خدایا نگیر از ما حب علی و اولاد علی را•••
التماس دعای فرج خیر و شهادت یا علی مدد
•𓆩💌𓆪• . . •• •• جادو 1: یکی از مسائلی که ممکنه ذهن افراد رو در دوره ازدواج مشغول کنه این مسأله‌ست: 🧿 سحر و جادو سحر و جادو از نظر قرآن کریم و احادیث واقعیت داره و به این امر در آیه ۱۰۲ سوره بقره و ۴ سوره فلق اشاره شده 🍃 گرچه سحر و جادو واقعیت داره، 🌸👈 اما دو تا نکته وجود داره : 💜 اول اینکه نمی‌شه هر مشکل و گرفتاری رو، به سحر نسبت داد، چون هم اثبات سحر خیلی سخته و هم این، کار هر کسی نیست که انجامش بده؛ غالب انچه امروزه در میان مردم در این باره شایع هست بى اساسه و اکثر کسانى که به این امور میپردازند دنبال پر کردن جیب خودشونن... 💜 دوم اینکه اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود، مى‌شه از راه هاى مختلف براى بطلان اون استفاده کرد 🌿 روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان(ع)، زیاد صدقه دادنه و خوندن سوره‌ی یس و آیه‌ی و ان یکاد و چهار قل‌ ... .. ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• از غم دورے و هجران😔 دیده‌ے تر مشـــــتاق او به او مشتاق تر 🥀 💔 😭 🖤؏🖤 . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze21.mp3
4.04M
•𓆩🎧𓆪• . . •• •• ای اهل حرم سیر ببینید پدر را . . .💔 ○تندخوانی‌قرآن‌کریم📖 ○به‌نیابت‌از‌شهید‌‌‌احمدعلی‌نیری و شهیدمحمدرضا‌تورجی‌زاده🕊 ○بانوای‌استاد‌معتز‌آقایی ○جزء بیست‌و‌یکم🤍 . . 𓆩هرگزنَمیردآن‌ڪہ‌دلش‌زنده‌شد به‌عشق𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🎧𓆪•
﷽ 【 | امروز بہ نیت: 🌱『 شهید سید علی دوامی 』 معروف بھ ﴿سرادرِ رازِ بیستُ‌‌ویک﴾ از مادری ۲۱ ساله در شب ۲۱ ام ماه رمضان به دنیا آمد و در سن ۲۱ سالگی در شب ۲۱ ام ماه مبارک رمضان به شهادت رسید💔 📿' چندتا صلوات میفرستی امروز؟👇🏼 ➲ https://EitaaBot.ir/counter/7oay3 ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 http://Eitaa.com/Asheghaneh_halal 🌱:📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽🖤᯽• . . •• •• علی آرامش دلھـــا علـے حلال مشکلھـا به دریاهــ🌊ـ‌ـا و ساحِلھـا علـــے گویـَم علـــے جویـم 💔 ... . . منم‌آنکس‌که‌نمک‌خوردونمکدان‌یشکست نه‌که‌یک‌مرتبه،بسیارالهی‌العفو💔👇🏻 http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •᯽🍁᯽•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏سلام. طاعات و عبادات قبول. برخلاف شب قدرهای سال قبل، دیشب من خیلی سرحال بودم؛ کلی دعا خوندم و همچنان خوابم نمیومد... گفتم نماز قضا بخونم؛ شروع کردم 57 رکعت خوندم👌🏼 احساس میکردم خدا داره کیف میکنه و فرشته ها دورم میگردن😌 اصن یه وعضی❕ بعد که خسته شدم یادم اومد وضو نداشتم😩 آخه وسطای دعای جوشن رفتم رفع حاجت و یادم رفت وضو بگیرم☹️ هیچی دیگه فهمیدم اون موقع خدا و فرشته‌ها داشتن بهم میخندیدن. منم رفتم خوابیدم😏 . . •📨• • 876 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• توی این شب های پایانی ماه مبارک کـهــ مهمــونی‌هــا بهــ شــدت بهــ راهــن🌙 دغدغـــهــ کــدبــانــوهــای خــونهــ اینهــ👩🏻‍🍳 بــرای مهــمونــای محتـرم چــی درســت کنــن🍲 کهــ هــم تنــوع داشتـهـ بـاشهــ🤔 هــم ســریع آمــاده شهــ⏰ غــم مخــورید کهــ چهـ جــالب امــروز بــرای شمـا یهــ سوغاتی کـوچیـک و بــامزه از جــنوب شــرقی آسیــا،کشــور تــایلند آورده💚 تــا دغدغه‌تـون بـرای پخــت غذای متنــوع رو ،کــم و کــارتون رو راحــت کنه☺️ بهــ نــام . . . [بقچهــ مـرغ تــایلنــدی🍗] به نیت باباعلی ع افطاری امروزت رو آماده کن🖤💔 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• دربـاره اولـــین ها باهم صـــحبت کنیــد چـــرا کــه...🫶♥️ ‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎ . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
enc_16506380143510413799868.mp3
3.59M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• بی قراره زینب بابا حیدر❤️‍🔥😭 . 🖤 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدو‌بیستم در چوبی قدیمی و کوچک خانه باز بود
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• به حاج خانم که صورتی بسیار پیر و چروکیده داشت و موهای سرخ حنا خورده اش از زیر روسری سفیدش دیده می شد سلام کردم و با ایشان حال و احوال کردم. نکاتی را درباره استفاده از آب و برق و آشپزی در آشپزخانه و استفاده از حوض و حیاط را گوشزد کرد که به نظرم سختگیرانه بود اما با توجه به هشت خانواری که در این خانه کنار هم زندگی می کردند این سختگیری ها لازم بود. در پاسخ به تمام حرف هایش چشم گفتم و بعد از گرفتن کلید همراه محمد علی و احمد به اتاق کناری اتاق صاحبخانه رفتیم. اتاقی که کمی از سه در چهار بزرگتر بود و دیوار های گچی اش از شدت کثیفی سیاه شده بود. بین اتاق ما و صاحبخانه دری چوبی شیشه ای قرار داشت و دیوار روبروی در ورودی اتاق سه طاقچه کوچک داشت. کفش هایم را در آوردم و بسم الله گویان پا درون اتاق گذاشتم توجهم به قرآن روی طاقچه جلب شد و همین باعث شد چند ثانیه ای سر جایم ساکن بمانم که احمد گفت: موکت تمیزه بیا تو احمد وسایل را گوشه اتاق گذاشت و رو به من که کنار وسایل رفتم پرسید: اشکالی نداره چند ساعتی این جا تنها بمونی؟ محمد علی پرسید: داداش کجا میخوای بری؟ احمد آه کشید و گفت: میخوام برم دیدن آقام ... _داداش بی خیال خطرناکه .... شما دندون رو چیگر بذار دو یه روز بگذره خودم میام می برمت پیش شون الان دو ر و بر حاجی یا خونه حاجی پیدات بشه سریع شناسایی میشی و می گیرنت احمد کلافه به صورتش دست کشید که محمد علی گفت: شما همین جا باش من میرم به حاجی خبر میدم اومدی یه جوری هماهنگش می کنم هم رو ببینید احمد کف اتاق نشست به دیوار پشت سرش تکیه زد و چیزی نگفت. محمد علی به سمت در اتاق رفت و گفت: من میرم ولی زود بر می گردم. چیزی لازم ندارید براتون بیارم؟ احمد از جا برخاست و برای بدرقه او دم در رفت و گفت: نه دستت درد نکنه محمد علی از اتاق بیرون رفت و در حالی که کفش می پوشید گفت: من زود بر می گردم جایی نری 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سید مسعود صرافی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• محمد علی رفت و احمد گوشه ای از اتاق نشست و با هر دو دستش صورتش را پوشاند. هم نمی خواستم مزاحم حال و هوایش باشم هم به شدت خسته بودم. پتو را روی موکت پهن کردم و علیرضا را روی زمین گذاشتم و رویش را پوشاندم و خودم هم کنارش دراز کشیدم تا شیرش بدهم و از خستگی خوابم برد. چشم که باز کردم اتاق تقریبا تاریک بود و احمد نبود. از گرسنگی احساس ضعف داشتم. از صبح زود که صبحانه خورده بودیم و کمی نان و پنیرکه در راه خوردم دیگر چیزی نخورده بودم. به سراغ بقچه رفتم و کیسه پارچه ای نان را بیرون کشیدم. نان مان خشک شده بود و دیگر پنیر هم نداشتیم. چند دانه قند برداشتم و در لیوان انداختم. چادرم را روی سرم کشیدم و به حیاط رفتم و لیوان را آب کردم و به اتاق برگشتم. نان خشک شده را تکه تکه کردم و در لیوان انداختم تا نرم شود و کم کم بتوانم بخورم. آن قدر گرسنه ام بود که همین نان و آب قند را با لذت خوردم. علیرضا را عوض کردم و رویش را کامل پوشاندم. اتاق خیلی سرد بود و می ترسیدم مبادا سرما بخورد. دوباره چادرم را روی سرم انداختم و به حیاط آمدم و کنار حوض نشستم تا کهنه های علیرضا را بشویم. نه صابونی داشتم و نه تشتی که در آن بتوانم چیزی بشویم. به ناچار شلنگ را در جا شلنگی گذاشتم و شیر آب را کم باز کردم و با آبِ تنها مشغول شستن کهنه ها شدم که با صدای یکی از همسایه ها از جا پریدم: تو معلوم هست داری چی کار می کنی همه حیاطو نجس کردی از جا برخاستم و سلام کردم با عصبانیت گفت: علیک سلام معلوم هست داری چه غلطی می کنی؟ همه حیاطو به کثافت و نجاست کشیدی از حرفش دلم شکست و با بغض گفتم: شرمنده لگن و تشت نداشتم _لگن و تشت نداشتی زبونم نداشتی بیای بگی یکی بهت بده این جوری همه جا رو پر از کثافات بچه ات نکنی؟ به هر سختی بود جلوی ترکیدن بغضم را گرفتم و گفتم: ببخشید حواسم نبود ولی من آبو کم باز کردم دستم رو هم توی چاه گرفتم که جایی نجس نشه از صدای بلند او همه همسایه ها دورمان جمع شده بودند که او با عصبانینت گفت دروغ نگو داشتم از پشت پنجره می دیدمت که چه جوری کثافت و نجاست بچه ات رو همه جای حیاط پخش کردی 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ید الله ممتازان صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• در عزای حضرت حیدر، حرم لبریز غم آه مولایم، رضاجان، تسلیت... . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . . •• •• ❈ꪤ ما عشق شهادتیم و این باور ماست🌷 ❈ꪤ سربند حسین‌بن‌علی بر سر ماست🚩 ❈ꪤ یک جمله ی ما امید دشمن را برد👇🏽 ❈ꪤ سید علی خامنه ای رهبر ماست💚 . . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •📲 بازنشر: •🖇 «1323» . . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• خــدایا💚 در ایــن مــاه درهــای احســانت را بـهـ روی من بگـشا 🎀 و برکـاتت را بر مـن نـازل فرما و به انـگـیزه‌های خـشنودی‌ات موفقـم بدار🫀 و در میان بهشـت‌هایت جایم ده ای برآورنده خواهـش درمـاندگـان❤️‍🩹 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• خوابـ✨כیـــدم‌ ڪه‌ بــا فصل‌ِ بـ🌸ـهاࢪ آمـده‌ا؎ بــایــכامـــسـ🗓ـال‌بیـایے بـــشــو؎ تعـ💞ــبــیـرش ♡ . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•