فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
•سیــب زمینے تنوریِ فرانســوی🥔✨
برای آب پز کردن :
- سیب زمینــے هاۍ کوچــک🥔
- آب ســرد
- یک قاشـق نمک
~برای مرینــیت سیبزمینی:
- روغن زیتون یا معمولے🫒
- نمک ، فلفل سیاه ، پاپریکـا🫑
پودر سـیر ، آویشن یا جعفری🌱
~بعد از پخـت سیبزمینــے:
- پنیـر پارمزان و آویشن
- فلفل
~سـس مخصوص :
- ماست یونانی یا معمولی ، نمک🧂
فلفل سـیاه ، آب لیمو🍋
نعنــاع یا ( جعفـری ، شوید ، آویشن )🌿
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 مامانا بعد از اینکه باهات دعوا کردن
و عذاب وجدان گرفتن خیلی بانمک و
گوگولی میشن☺️
مثلا یهو میاد جلو بیمقدمه میگه:
«چیزه. میوه میخوری پوست بگیرم؟»☺️😢
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 919 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
نماهنگ سرود بابا رضا ۲.mp3
4.55M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
از بابا رضا به بچه ها سلام عزیزای دلم خوش اومدین چقدر قشنگ منو بابا صدا زدین
همه تون ستاره های مشهدین😍
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#بسیار_زیبا_و_شنیدنی
#دهه_کرامت
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
نباید یادت بره که هیچکس نمیتونه دری رو که خدا برای تو باز کرده رو ببنده🌱✨
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدوهفتم
آقاجان و محمد امین که تازه دراز کشیده بودند با حرف من از جا برخاستند.
محمد امین گفت:
این چه حرفیه تو می زنی؟
این چه فکراییه که تو می کنی با خودت؟
خانباجی مرا بغل گرفت و گفت:
الهی فدای دلت بشم دخترم
آقاجانت که گقت هر کاری بشه می کنن تا احمد آقا آزاد بشه
دیگه غصه چیو می خوری؟
چرا این فکرا رو با خودت می کنی؟
هنوز که چیز معلوم نیست
اصلا از کجا معلوم ساواک گرفته باشدش؟
بعدم بر فرض ساواک گرفته باشد شون از کجا معلوم بلایی سرشون بیاره
این فکرا رو نکن که فقط خودت رو داغون می کنی
هر چی هم بشه تا آقات رو داری غصه چیزی رو نخور و دلت نلرزه
این آقات و این برادرات مثل شیر پشتت هستن و هوای تو و بچه ات رو دارن
ان شاء الله احمد آقام بر می گرده مادر
امیدت به خدا باشه
با آستین لباسم اشک هایم را پاک کردم.
آقاجان بدون این که کلمه ای حرف بزند سر به زیر در جایش نشسته بود.
محمد امین و محمد حسن هم که از حرفم به هم ریخته بودند عصبی در جای شان نشسته بودند و نگاه به من دوخته بودند.
این فکر و خیال ها، این اشک ها هیچ کدام دست خودم نبود.
حالم هم دیگر دست خودم نبود.
همه ذهنم وجودم فکرم همین شده بود اگر احمد بر نگردد من چه کنم؟
اگر بر نگردد، اگر خبری از او نرسد آیا از غصه دوری اش، از دلتنگی اش زنده می مانم؟
تصور بدون احمد بودن هم مرا می کشت.
حقیقت این بود که از زندگی بدون احمد بیزار بودم و دلم نمی خواست حتی برای لحظه ای بدون او زنده بمانم.
*********
روز ها یکی یکی می گذشت و ما هم چنان از احمد و محمد علی بی خبر بودیم.
هیچ کس حال خوشی نداشت.
هیچ کس دل و دماغ انجام هیچ کاری را نداشت.
جز دعا و نماز و التماس به درگاه خدا و واسطه قرار دادن ائمه من و مادر کاری را نداشتیم انجام بدهیم.
تقریبا هر روز خواهرانم به خانه آقاجان می آمدند تا ببینند آیا خبری از محمد علی و احمد شده است یا نه ولی هر روز مثل هم در بی خبری می گذشت.
شیرم کاملا خشک شد و طفل بیچاره ام را مجبور بودم با شیر خشک و چیز های دیگر سیرش کنم.
ریحانه که می آمد دو سه باری در روز به علیرضا شیر می داد ولی همین هم مانع لاغر شدن و ضعیف شدن علیرضا نشد.
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید محمد انشایی صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدوهشتم
بالاخره بعد از گذشت دو هفته خبر دستگیری محمد علی توسط ساواک تایید شد ولی هم چنان از احمد هیچ خبری نبود.
همین که مادر فهمیده بود محمد علی دستگیر شده و زنده است کمی دلش آرام گرفت اما به جای آن دل من آتش گرفته بود.
نمی دانستم احمد کجاست، زنده است، سالم است یا مرده است.
تنها دعای شبانه روزی ام این شده بود که خبری از حال احمد به من برسد.
هر چند دلتنگ و بی قرار احمد بودم اما به قول آقاجان زندگی ادامه داشت و به امید این که به زودی فرجی حاصل می شود روزها را می گذراندم.
با آغاز ماه محرم هر شب به مسجد می رفتیم و در مراسم های عزاداری شرکت می کردیم.
شب ها درمسجد بودیم و روز ها در تظاهرات شرکت می کردیم.
تقریبا روزی نبود که شلوغی و درگیری نباشد.
برادر هایم برای مراسم عزاداری به مدرسه نواب می رفتند که مراسم با سخنرانی آقای خامنه ای برگزار می شدند.
هر وقت بر می گشتند محمد حسن با آب و تاب هر آن چه شنیده بود و اتفاق افتاده بود برای ما تعریف می کرد.
من هم دلم می خواست در مراسم های مدرسه نواب شرکت کنم اما به خاطر شلوغی زیاد و خطرهایی که بود محمد امین قبول نمی کرد من و یا حمیده و خواهرانم را همراه خود ببرد.
در آن روز ها به خاطر فرموده امام خمینی که به سربازان امر کرده بودند از سربازخانه ها فرار کنند و در خدمت حکومت ستمگر نباشند مدرسه نواب پناهگاهی برای سربازان فراری شده بود که بتوانند بعد از تعویض لباس و تغییر ظاهر به شهر های خودشان برگردند.
به ابتکار آقای خامنه ای بیشتر جوانان شهر سر خود را تراشیده بودند تا شناسایی سرباز های فراری برای حکومت میسر نباشد.
محمد امین، محمد حسن، حسنعلی و خیلی از جوانان محل و یا در سطح شهر را که می دیدم سر خود را تراشیده بودند و معلوم نبود کدام سرباز فراری است و کدام سرباز نیست
روز تاسوعا انگار قیامت شده بود.
تمام روز مردم در تجمعات و در غالب دسته های عزاداری به تظاهرات ضد شاه پرداخته بوند.
در روز تاسوعا مجسمه های شاه و پدرش در سطح شهر پایین کشیده شد.
مردم عکس های محمد رضا شاه را پاره می کردند و حتی شنیدیم که در صحن پهلوی مردم کاشی هایی که نام شاه روی آن ها داشتند را کنده و شکسته اند.
شهر غلغله جمعیت انقلابی بود.
می خواستیم به خانه برگردیم که با شنیدن خبری همه مردم به سمت حرم راه افتادند
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید روح الله عجمیان صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
روبروی گنبدت
دلهای ما غرق نیاز
ای که آغوش تو بر
دلدادگانت، بازِ باز..
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 ابر⛈
دریای غمش سیل بلا میبارد🌊
﮼𖡼 یا رب🌱
از کشتی ما دور کن این طوفان را🇮🇷
فروغی بسطامی /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•🦋 #امام_رضا | #دهه_کرامت
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1366»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
شــب گذشت🌚
و مـاه خوابیــد🌙💤
خورشید مے درخشــد🌞
و آسمان آبی اســت💙
زمان آن رسـیده که
چشمان زیبایت را باز کنــے👀🫀
و صبح را در آغـوش بکشـــے🫂
صبحت پر از اتفاقات خوب …😍🪄💚
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
میگویی لبخند بزن
تا عکس زیباتری بیفتد(:
میخواهم بعدها هرزمان به عکسم نگاه کنم
یادت بیافتم بانوی عکاس📸😁
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
من به چَشمم گفته بودم
#عشـــــق من را لو نده 🙈
این روانے بے اجازه
با #تو صحبت میکند...!🤓
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
40.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
یه چیپس دلچســب🍟
با هــر طعمــے کـہ دوست داریــن❤️
خودتــون توے خـونـہ با این دسـتور آماده کنین🧑🏻🍳
🌱مـــوادی کـہ مـے خوایـــم :
۱. سـیب زمیــنے🥔
۲. نمـک🧂
۳. پودر پیــاز جعفــرۍ خشـک🌿
۴. سرکـہ
۵. سـس کچاپ🥫
۶.روغن مخصوص سرخ کردنــے🍟
⭕️نکات مـــهــم :
✅ سیب زمینـیها رو کاملاً خشک کنین تا موقع سرخ شدن به هم نچسبن
✅سیب زمینـیها رو یکی یکی توی روغن بذارین
✅ازروغن سـرخ کردنی استفاده کنین، چون باعث میشه روغن کمتری جذب چیپس ها بشه
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 نوشته
"نگو زبان فارسی بگو زبان پارسی،
ما آریاییایم"
بعد بهش میگم کی گفته؟
میگه"فردوسی"🙊
میگم فردوسی نه پردوسی،
بلاک کرد بیپَرهنگ😂
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 920 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
1_10560697994.mp3
8.2M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
بشنوید باز شب جمعه ....
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
اینو همیشه یادت باشه . . .☕️
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدونهم
گفتند برای مراسم خطبه خوانی شب عاشورا همه به حرم بروید آقای خامنه ای قرار است خطبه شب عاشورا را به نام امام خمینی بخوانند.
با شنیدن این خبر همه هم تعجب کردیم و هم مشتاق برای شنیدن به سمت حرم راه افتادیم.
معمولا مراسم خطبه خوانی شب عاشورا و شهادت امام رضا در حرم با تشریفات ویژه ای برگزار می شد.
فرماندار مشهد و مسئولان شهر و مناصبان به حکومت در حرم جمع می شدند و در های صحن را فرق می کردند و بدون حضور مردم خطبه می خواندند و برای شاه دعا می کردند.
این که از مردم خواسته شده بود در مراسم خطبه خوانی شرکت کنند و بر خلاف آخوند های درباری قرار بود یکی از سخنرانان پرشور انقلابی خطبه را بخوانند و به جای شاه از امام خمینی یاد کنند باعث شد تمام جمعیت عزادار راهی حرم شود و یک ساعت قبل از شروع خطبه خوانی درحرم جمع شوند.
از آقاجان و برادرهایم خبر نداشتم.
من و مادر و حمیده دست هم را محکم گرفته بودیم تا در میان از هم جدا و گم نشویم.
دلم برای علیرضا می جوشید و می خواستم به خاطر او بی خیال خطبه خوانی شوم و به خانه برگردم که مادر گفت:
خانباجی هواش رو داره بهش می رسه دلت جوش نزنه
الان بودن مون این جا واجب تره هر چی بیشتر باشیم این خدا نشناسا بیشتر خوف می کنن
تو الانم بخوای بری ماشین گیرت نمیاد چون هم تاسوعاست هم همه اومدن حرم
بمون برگشتنا با هم میریم شاید یکی ماشین داشت سوارمون کرد
ماشینم گیرمون نیاد سه تا زن تنها پیاده برگردن بهتر از اینه یه زن تنها پیاده راه بیفته این همه راه رو بره
فشارجمعیت و همهمه زیاد بود و تا آن زمان این همه جمعیت را یک جا ندیده بودم.
حمیده که به سختی چادرش را روی سرش نگه داشته بود گفت:
فکرش رو هم نکن از بین این جمعیت سالم و زنده بتونی رد بشی بری
بمون تموم که شد همه میریم با جمعیت اومدیم با جمعیت هم بر می گردیم
چادرم را زیر بغلم محکم کردم و گفتم:
کاش همون اول نمیومدم می موندم پیش بچه ام
با پیچیدن صدای آقای خامنه ای در صحن همه سکوت کردیم و محو شنیدن حرف هایش شدیم
اول که ایشان آمدند هنوز همهمه بود ولی با شروع سخنرانی شان انگار همه مسحور شدند و چنان جمعیت ساکت شد که انگار همگی لال بودیم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید امنیت حسن مختار زاده صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدودهم
جمعیت که ساکت شد آقای خامنه ای که تا قبل از آن به عربی صحبت می کردند به فارسی امام رضا را مخاطب قرار دادند و گفتند:
«یا ابن رسولالله! از شما معذرت میخواهم که طاغوتیان هر ساله مراسم امشب را در کنار تو برپا میکردند، در حالی که نه به تو ایمان داشتند و نه به جد تو حسین. ما خراسانیها فقط نظارهگر کار آنها بودیم. نه چارهای داشتیم و نه توانی. ساکت بودیم.»
از حرف آقای خامنه ای بغض به گلویم چنگ انداخت و ناخودآگاه گفتم:
یا امام رضای غریب
با همین جمله ایشان عجیب غربت و غریب الغربا بودن امام رضا به یادمان آمد و ناخواسته به گریه افتادیم.
ایشان رو به فرماندار نظامی مشهد و استاندار کرد و گفت: «من نکتهای را از تاریخ انقلاب فرانسه به شما یادآوری میکنم. حاکمان فرانسه در آن زمان انتظار سقوط حکومتشان را نداشتند. بیست روز پیش از پیروزی انقلاب فرانسه، خیرخواهان، حاکمان را به تسلیم در برابر اراده ملت فراخواندند، اما آنان بر لجاجت و تکبر خود پافشاری کردند. انقلاب برخلاف میل حاکمان پیروز شد. اینک یکی دو ماه بیشتر به پیروزی [ما] نمانده است. من شما را نصیحت میکنم و میگویم که با مردم به نیکی رفتار کنید.»
آقای خامنه ای سخن می گفت ولی من انگار دیگر هیچ نمی شنیدم و تمام توجهم به جمله ای که ایشان فرمود تا پیروزی ما یکی دو ماه بیشتر نمانده جلب شده بود.
با شنیدن این جمله انگار نور امیدی در دلم تابید و با همه وجود احساس شعف کردم.
یعنی می شد حرف این سید بزرگوار به حقیقت تبدیل شود و انقلاب به این زودی ها پیروز شود.
نه فقط من انگار همه از این حرف آقای خامنه ای به وجد آمده بودند و بعد از پایان سخنرانی همه این جمله را با خوشحالی به هم می گفتند.
همه با ذوق از هم سوال می پرسیدیم شنیدی آقای خامنه ای گفت یکی دو ماه دیگر ما پیروز می شویم؟
آن قدر این خبر شیرین بر دل و جان مان نشسته بود انگار قوت و توان مضاعف پیدا کرده بودیم و بدون خستگی مسیر طولانی حرم تا خانه را در آن سرما و تاریکی شب برگشتیم.
خیلی جمعیت و مردم دیگر هم بودند که مثل ما از حرم پیاده به خانه های شان بر می گشتند.
حمیده در راه چیزهایی که درباره شخصیت و منش و رفتار آقای خامنه ای از محمد امین شنیده بود برای من و مادر تعریف می کرد و من حق می دادم به جوانان شهرمان که شیفته مرام و شخصیت عالم شجاع مبتکر بی نظیر و دوست داشتنی این سید بزرگوار بشوند.
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید مدافع حرم مصطفی نبیلو صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
امام رضا(ع)
شکر خدا را در مقابل نعمتها
توصیۀ پیامبر(ص) میدانستند
و میفرمودند:
هروقت کسی روزیاش کم شد،
باید از خدا بخشش بخواهد و
برای گناهان، استغفار کند...🍃🌸
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 باشد که ناگهی⚡️
نگهی هم به ما بکند😌
ابوسعید ابوالخیر /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #جهش_تولید_با_مشارکت_مردم
•🦋 #امام_رضا | #دهه_کرامت
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1367»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
از آن ســویے کـہ
هر شـب جـان روان است🌃
بــہ وقت صبـح بــازآرد روان را🌅
از آن سـو کـہ
بـهار آید زمیـن را🏡
چـــراغ نو دهــد
صــبح آسمــان را💡
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
آلــبالو پلو
با تــہ انداز مرغ🍒🍗
✅مــواد لازم برای ۴ نفر:
آلبالو :۵۰۰ گرم🍒
مــرغ : ۴ تیکه🍗
شــکر : ۵ قاشق غذاخوری
زعــفرون ،برنج: ۳ پیمـانہ🍚
نمک و فلفــل سیاه🧂
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🍳𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
بــ🌧ـــارون
هر موقع که میباره
دلم جوره دیگه دوستـ💕داره
#باهم_زیربارون_دعاکنیم
#براے_ظهور🤲🏻💚
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
Ahad Sabzi - Salam Ghalbe Alam.mp3
4.6M
•𓆩📼𓆪•
.
.
•• #ثمینه ••
سَلام قلب عالم میدونی دِلهامون شُده هَوایی
اللهم عَجل لولیک الفَرج به حَق ثامِن الحُجَج
#امام_زمان
#بسیار_شنیدنی👌
#دهه_کرامت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
𓆩چهعاشقانهناممراآوازمیڪنے𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📼𓆪•
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
معجزهگررادرآینهببین 😌🪞
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_چهارصدویازدهم
بعد از یکی دو ساعت پیاده راه رفتن بالاخره به خانه آقاجان رسیدیم.
به خاطر کفشم کمی پایم درد گرفته بود.
در خانه را کوبیدیم و کمی بعد ربابه در را به روی مان باز کرد.
سلام کردیم و وارد حیاط شدیم و بعد از احوالپرسی و روبوسی مادر پرسید:
تو این جا چه کار می کنی؟
در حالی که همه با هم به سمت خانه می رفتیم ربابه گفت:
از بعد از ظهر اومدم این جا همه با هم شب بریم هیئت که دیدم نیستین.
لب ایوان مادر پرسید:
خانباجی کجاست؟
ربابه در حالی که از پله ها بالا می رفت گفت:
تو اتاقه بچه روی پاشه
رو به من کرد و گفت:
خوب بچه ات رو انداختی به جون خانباجی و خودت رفتی
پشت دستم زدم و گفتم:
الهی بمیرم برای خانباجی باور کن همه اش دلم پیشش بود.
وارد اتاق شدیم و به خانباجی سلام کردیم.
به سمت علیرضا رفتم و خواستم بغلش بگیرم که خانباجی گفت:
مادر دستش نزن از بیرون اومدی دستات سرده
اینم تازه خوابیده بذار خوابش رو بگیره بعد بغلش کن
خم شدم دست خانباجی را بوسیدم و گفتم:
الهی من بمیرم براتون حسابی تو زحمت افتادین و اذیت شدین
خانباجی پیشانی ام را بوسید و گفت:
الهی زنده باشی همیشه زحمتی نبود.
ربابه در حالی که برای مان چای می ریخت پرسید:
کجا بودین تا حالا؟
آقاجان و پسرا کجان؟
مادر گره روسری اش را باز کرد و گفت:
پشت سر دسته عزاداری رفتیم تا نزدیکای حرم
نمی دونی چه غلغله و جمعیتی بود.
مردم انگار که میخواستن انتقام خون امام حسین رو جای یزید از شاه بگیرن افتاده بودن به جون مجسمه ها و عکسای شاه و بابای گور به گور شدش
ربابه سینی را زمین گذاشت، خودش هم نشست و گفت:
عه .... باز درگیری شده بود؟
کسی هم آسیب دید؟
مادر پایش را دراز کرد و در حالی که زانویش را می مالید گفت:
من نمی دونم
همه جا پر مامور بود منم جرات می کردم بریم جلو
به آقاجانت گفتم بیا برگردیم بسه نمیخواد بریم حرم
می خواستیم برگردیم یهو خبر رسید علما گفتن مردم برای خطبه خوانی شب عاشورا برید حرم.
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید عبدالمهدی کاظمی صلوات🇮🇷
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•